با وجود حاشیههای فراوان، کوین اسپیسی جایزه یک عمر دستاورد هنری دریافت میکند

کوین اسپیسی، بازیگر برنده اسکار، در شهر کن فرانسه جایزهای بهپاس یک عمر دستاورد هنری دریافت خواهد کرد. این مراسم در حاشیه جشنواره فیلم کن برگزار میشود.

کوین اسپیسی، بازیگر برنده اسکار، در شهر کن فرانسه جایزهای بهپاس یک عمر دستاورد هنری دریافت خواهد کرد. این مراسم در حاشیه جشنواره فیلم کن برگزار میشود.
بر اساس بیانیه رسمی «صندوق جهانی بهتر»، اسپیسی سهشنبه ۳۰ اردیبهشت در مراسم شام ویژه دهمین سالگرد این سازمان در هتل کارلتون کن، بهدلیل «دههها درخشش هنری و تاثیر ماندگارش بر سینما و هنر» مورد تقدیر قرار خواهد گرفت.
حضور اسپیسی در این مراسم و دریافت جایزه از آن جهت مورد توجه قرار گرفته که او در جریان جنبش «من هم» (#MeToo) بارها با چندین مورد اتهام سوءرفتار جنسی روبهرو شده بود.
گرچه این مراسم بهطور رسمی بخشی از جشنواره فیلم کن نیست، اما هتل کارلتون یکی از محلهای اصلی رفتوآمد مهمانان این جشنواره بهشمار میرود.
هنوز مشخص نیست که آیا اسپیسی اجازه حضور بر فرش قرمز جشنواره را خواهد داشت یا خیر. روزنامه گاردین با انتشار این گزارش نوشت در حال پیگیری این موضوع از دفتر مطبوعاتی جشنواره است.
بازگشت به صنعت سینما با فیلمی جدید
کوین اسپیسی به کن رفته تا برای فیلم جدیدش با عنوان «بیداری»، سرمایهگذار و پخشکننده پیدا کند. این فیلم در بازار فیلم کن که در زیرزمین کاخ جشنواره برگزار میشود، معرفی خواهد شد.
در ژوییه ۲۰۲۳، اسپیسی در دادگاهی در بریتانیا از اتهام آزار جنسی چهار مرد تبرئه شد؛ محاکمهای که یکی از جنجالیترین دادگاههای مرتبط با جنبش «من هم» در بریتانیا بود.
پیشتر در سال ۲۰۲۲ نیز این بازیگر در دادگاه مدنی نیویورک از اتهامات مشابه تبرئه شده بود.
او یکبار هم در دادگاهی در ایالت ماساچوست حاضر شد تا در برابر اتهام «دستمالی» پسری نوجوان از خود دفاع کند.
از سال ۲۰۱۷ تاکنون بیش از ۳۰ مرد او را به آزار یا رفتار نامناسب جنسی متهم کردهاند. این اتهامات باعث شد نتفلیکس پروژه زندگینامه گور ویدال با بازی اسپیسی را کنار بگذارد و او را از فصل آخر سریال خانه پوشالی حذف کند.
در ماههای اخیر، گای پیرس، همبازی اسپیسی در فیلم «محرمانه لسآنجلس» در گفتوگویی با هالیوود ریپورتر بار دیگر گفت اسپیسی در آن زمان رفتاری ناپسند با او داشته است.
پیرس افزود: «او مرا هدف قرار داده بود، کاملا مشخص بود. از او میترسیدم، چون مردی تهاجمی است.»
اسپیسی در واکنش به این اظهارات، ویدیویی منتشر کرد و گفت: «اگر من در آن زمان کاری کردم که آزارت داد، میتوانستی با من تماس بگیری. اما تو ترجیح دادی با رسانهها صحبت کنی… واکنش من؟ بزرگ شو.»
مراسم تقدیر از اسپیسی در شرایطی برگزار میشود که جشنواره کن هفته گذشته بازیگری را بهدلیل طرح اتهام تجاوز علیه او از حضور بر فرش قرمز منع کرد.
همچنین، در روز افتتاحیه جشنواره، خبر محکومیت ژرار دوپاردیو، یکی از چهرههای سرشناس سینمای فرانسه، به جرم آزار جنسی، بر فضای آغازین این رویداد هنری سایه افکند.

هنگامه قاضیانی یکی از نخستین بازیگران حامی خیزش «زن، زندگی، آزادی» است که با وجود سرکوب هنرمندان معترض از سوی جمهوری اسلامی و تجربه فشارهای مختلف از جمله احضار، بازداشت و زندان در ۹۰۰ روز گذشته، همچنان در مسیر دادخواهی گام برمیدارد و به نمادی از مقاومت در برابر ظلم بدل شده است.
قاضیانی در نخستین هفتههای جنبش «زن، زندگی، آزادی»، جمهوری اسلامی را «حکومت بچهکش» نامید و پس از انتشار تصاویر بدون حجاب اجباری از خود در «کف خیابان»، برای مدتی زندانی شد؛ اما همچنان به مبارزات مدنیاش ادامه داد.
این بازیگر معترض در واپسین روزهای اردیبهشت و در آستانه ۵۵ سالگی، به دیدار خانوادههای دادخواه رفت و کنار آنها و هممسیر با دادخواهیشان ایستاد.
خانوادههای یلدا آقافضلی، متین نادرخانی، سپهر اعظمی و شهریار محمدی، چهار تن از جانباختگان جنبش مهسا (ژینا) امینی، برخی از کسانی هستند که قاضیانی با آنها دیدار کرد.
مینا سلطانی (دایه مینا)، مادر دادخواه شهریار محمدی، با انتشار عکسی بدون حجاب اجباری از دیدار خود با قاضیانی گفت همراهی این بازیگر با دادخواهان یکی از نشانههایی است که ثابت میکند جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» خاموش نشده است.

هنرمندان حامی خیزش
از نخستین روزهای شکلگیری خیزش انقلابی، بسیاری از چهرههای شناختهشده عرصههای مختلف، از جمله هنرمندان، به صف مبارزه علیه جمهوری اسلامی پیوستند و صدای آزادیخواهی و اعتراض به دستگاه سرکوب را جهانی کردند.
در این میان، شماری از زنان مطرح سینمای ایران با قیچی کردن موها یا برداشتن حجاب اجباری از سر و انتشار عکسهایشان در شبکههای اجتماعی، از جنبش اعتراضی زنان با شعار «زن، زندگی، آزادی» حمایت کردند. اقدامی که بازتاب گستردهای در رسانههای بینالمللی داشت.
کتایون ریاحی جزو نخستین بازیگرانی بود که اواخر شهریور ۱۴۰۱ و بهدنبال قتل حکومتی ژینا در بازداشت پلیس گشت ارشاد، حجاب اجباری را از سر برداشت و بدون این پوشش تحمیلی با ایراناینترنشنال گفتوگو کرد.
علاوه بر ریاحی و قاضیانی، ترانه علیدوستی، افسانه بایگان، فاطمه معتمدآریا، مریم بوبانی، باران کوثری، رخشان بنیاعتماد، آبان عسکری، آناهیتا همتی، لیلا نقدیپری و آبان عسکری، برخی دیگر از زنان عضو جامعه هنری بودند که از اعتراضات مردمی پشتیبانی کردند.
در این بین، صدها هنرمند بهدلیل مخالفت با حجاب اجباری و پشتیبانی از اعتراضات مردمی، با پروندهسازی دستگاههای امنیتی و قضایی و احکامی همچون حبس، محرومیت از کار، محرومیت از فعالیت در شبکههای اجتماعی و مجازاتهای نامتعارفی چون «مراجعه به مراکز روانپزشکی» مواجه شدند.
رسول صدرعاملی، سخنگوی خانه سینما، شهریور ۱۴۰۳ از باز بودن پرونده قضایی برای ۳۰۰ سینماگر در ایران بهدنبال حمایت از اعتراضات مردمی خبر داد و گفت جشن سال خانه سینما بهدلیل عدم فعالیت این هنرمندان برگزار نمیشود.
برخی از این هنرمندان معترض با گذشت زمان و پس از تحمل مشقتهای فراوان به کار بازگشتند و شماری دیگر از جمله قاضیانی همچنان از ادامه فعالیت محرومند یا خود از شهرت و ثروت چشم پوشیدند و با دنیای حرفهای بازیگری و هنر خداحافظی کردند.
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد دولت ابراهیم رئیسی، فروردین ۱۴۰۲ و در چارچوب پیشبرد سیاست «توابسازی» در میان هنرمندان معترض، شرط بازگشت آنها به «فضای کار» را «اظهار پشیمانی» اعلام کرد.
با این حال، بسیاری از هنرمندان معترض «اظهار پشیمانی نکردند» و در مسیر مبارزه و دادخواهی ایستادند؛ دادخواهی کسانی همچون یلدا آقافضلی، معترض ۱۹ سالهای که با خوشحالی به دوستش گفت ماموران امنیتی و بازجویان در پروندهاش نوشتند «متهم اظهار پشیمانی نکرد» و چند روز بعد از آزادی به شکل مشکوکی جان باخت.
تولد هنرمند مردمی
قاضیانی متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ و دانشآموخته رشته فلسفه غرب در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه سان فرانسیسکو آمریکا است.
این بازیگر از سال ۱۳۷۹ در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی، سریال و تئاتر به ایفای نقش پرداخت و بهخاطر بازی در فیلمهای «به همین سادگی» و «روزهای زندگی»، در سالهای ۱۳۸۶ و ۱۳۹۰ بهعنوان بهترین بازیگر زن سینمای ایران انتخاب شد.
او سال ۱۳۹۴ در مقام خواننده با اجرای قطعاتی با تنظیم رضا تاجبخش، کنسرت موسیقی زنان را در تالار وحدت به روی صحنه برد.
کتاب «سرزمین مرد سرخپوست، قانون مرد سفیدپوست»، نوشته ویلکومب واشبرن سال ۱۳۹۹ با ترجمه قاضیانی از سوی «نشر ثالث» منتشر شد.
خروش هنگامه و «بچهکش» نامیدن حکومت
قاضیانی یکی از نخستین بازیگرانی بود که پس از آغاز جنبش مهسا، ابتدا در شبکههای اجتماعی و سپس در خیابان با اعتراضات مردم علیه حکومت همراه شد.
این بازیگر معترض ۲۶ آبان ۱۴۰۱ و یک روز پس از کشته شدن کیان پیرفلک، در اینستاگرام خطاب به مقامهای جمهوری اسلامی نوشت: «از ظلم به بچههای فلسطین گفتید، اما به نام حکومت بچهکش نامتان در تاریخ ثبت شد.»
او اضافه کرد: «۵۲ کودک را در زمان کوتاهی به قتل رساندید... چقدر کودک و نوجوان و جوان کشتید، خون ریختن کافی نیست؟ بیزارم از نامتان، چهره کریه تاریخیتان.»
قاضیانی دو روز بعد و پس از آنکه قوه قضاییه از احضار او به دادستانی خبر داد، ویدیویی در حمایت از خیزش انقلابی مردم در اینستاگرام منتشر کرد که نشان میداد بدون حجاب اجباری در خیابان ایستاده و موهای خود را از پشت میبندد.
این زن معترض همراه با این ویدیو نوشت: «شاید این آخرین پست من باشد. از این لحظه به بعد، هر اتفاقی برایم بیفتد، بدانید که من تا آخرین نفس کنار مردم ایران هستم.»
زندان و مقاومت
قاضیانی ۲۹ آبان ۱۴۰۱ و پس از انتشار این فیلم با اتهامات «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام» بازداشت و ششم آذر ۱۴۰۱ با سپردن وثیقه از زندان اوین آزاد شد.
پس از آن در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، اعتمادآنلاین خبر داد تصویر قاضیانی، یکی از بازیگران اصلی مجموعه «آمستردام»، از تبلیغات شهری این سریال در سطح شهر حذف شده است.
او سوم آبان همان سال در واکنش به خبر ممنوع از کار شدنش از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی نوشت: «قبلتر در سلول انفرادی زندان اوین و قبل از اجرای حکم دادگاه با جهان بازیگری خداحافظی کردم و دوباره در پستی اینستاگرامی آن را گفتم.»
قاضیانی با یادآوری این موضوع نوشت: «حالا چرا پس از یک سال، حس این را دارید که شما مرا ممنوعالکار کردید؟ نشانه مهم شخصیت هنری من، در حفظ عزت نفس و قدرت ارادهام است.»
او دو روز بعد در ششم آبان در واکنش به قتل حکومتی «آرمیتا گراوند»، تازهترین قربانی حجاب اجباری در آن زمان، نوشت: «آبان عجیب تشنه خون است. کنار خون تنت میایستم و زمان از ما بهتر میداند قصه چیست و صبر آسمان کی به سر میرسد.»
این بازیگر مردمی در ادامه بارها به نقص حقوق شهروندان، قانون جدید حجاب اجباری و صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی اعتراض کرد و با ماندن در مسیر مبارزه و ایستادن کنار دادخواهان، سمت درست تاریخ ماند.


جیجی، خواننده اتریشی، با ترانه «عشق هدر رفته» برنده مسابقه یوروویژن سال ۲۰۲۵ در شهر بازل سوییس شد. یووال رافائل، خواننده اسرائیلی و از بازماندگان حمله هفتم اکتبر حماس، نیز با ترانه «روزی تازه خواهد آمد»، مقام دوم مسابقات یوروویژن را به دست آورد.
این سومین پیروزی اتریش در تاریخ یوروویژن است. پیشتر در سال ۲۰۱۴ کونچیتا، درگ کویین اتریشی، و در سال ۱۹۶۶ اودو یورگنز این جایزه را کسب کرده بودند.
جیجی، با نام اصلی یوهانس پیتش، یک خواننده کوییر ۲۴ ساله از وین است. او موفق شد با ترکیبی از عناصر اپرا، تکنو و صداهای زیر در ترانه «عشق هدررفته»، نظر هیاتهای داوران و رایدهندگان تلفنی را به دست آورد.
جیجی پس از پیروزی بر روی صحنه گفت: «این فراتر از دیوانهوارترین رویاهای من است. باورم نمیشود.»
او گفت که هنگام نوشتن ترانه «عشق هدررفته»، تلاش داشته مخاطبان را در درونیترین افکارش شریک کند و خوشحال است که آهنگش با این تعداد از طرفداران ارتباط برقرار کرده است.
جیجی افزود: «هیچ عشقی هدر نمیرود. عشق هرگز هدر نمیرود. عشق زیادی در دنیا هست که میتونیم پخش کنیم و باید از عشق به عنوان قویترین نیروی روی کره زمین استفاده کنیم.»
کریستیان اشتوکر، صدراعظم اتریش، با استقبال از موفقیت نماینده کشورش در یوروویژن گفت: «جیجی در حال نگارش تاریخ موسیقی است.»
بئاته ماینل-رایزینگر، وزیر خارجه اتریش، نیز در پستی در ایکس نوشت: «جیجی عزیز، تو با صدای خودت اروپا را تحت تاثیر قرار دادی و نام اتریش را به مرکز توجه آوردی.»
سوئیس به دلیل پیروزی نموی، خواننده و رپر سوئیسی، در مسابقه سال گذشته در شهر مالمو سوئد، میزبان امسال شد.
حدود ۱۰۰ هزار نفر از هواداران موسیقی از سراسر اروپا و نقاط مختلف جهان به بازل سفر کردند تا در رویدادهای یوروویژن در این شهر شرکت کنند.

بازمانده حمله هفتم اکتبر برنده رتبه دوم یوروویژن
با وجود تاکید یوروویژن بر بیطرفی سیاسی، امسال نیز این رقابت با حاشیههایی همراه بود؛ از جمله به دلیل جنگ غزه. گروههای حامی فلسطین از اتحادیه پخش اروپا خواسته بودند که اسرائیل را از این رقابتها حذف کند.
با این حال، یووال رافائل، نماینده اسرائیل در این رقابتها که در حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ در فستیوال موسیقی «نُوا» حضور داشت، رتبه دوم این رقابتها را به خود اختصاص داد.
حدود ۲۰۰ معترض شامگاه شنبه در بازل دست به تظاهرات زدند و دو معترض تلاش کردند در حین اجرای یووال رافائل خود را به روی صحنه برسانند، اما نیروهای امنیتی آنها را متوقف کردند.
پخشکننده عمومی اسپانیا، آرتیویای، نیز پیش از آغاز برنامه پیام تصویریای به نمایش گذاشت که در آن آمده بود: «وقتی پای حقوق بشر در میان است، سکوت جایز نیست. صلح و عدالت برای فلسطین.»

مقامهای محلی فرانسه و برگزارکنندگان جشنواره کن از مجروح شدن یک شرکتکننده ژاپنی این جشنواره به دلیل سقوط یک درخت نخل در محوطه بیرونی جشنواره خبر دادند.
این فرد ۳۰ ساله نماینده یکی از بازیگران فیلم ژاپنی «چشمانداز کاملا نو» بود که عصر شنبه ۲۷ اردیبهشت در بلوار پرازدحام کروآزت در شهر کن، محل برگزاری جشنواره فیلم کن مجروح شد.
بر اساس اعلام برگزارکنندگان بخش مستقل «پانزده روز کارگردانان»، این مرد همچنان در بیمارستان بستری است و به دلیل آسیب به مهرههای ستون فقرات و بینی، تحت درمان تخصصی قرار خواهد گرفت.

نام فرد مجروح و بازیگری که نمایندگیاش را بر عهده دارد اعلام نشده است.
تیم رسانهای فیلم «چشمانداز کاملا نو» با بازی کودای کوروساکی، که جمعه برای نخستین بار نمایش داده شد، اعلام کرد که رویدادهای خبری و رسانهای خود را لغو کرده است.
پلیس برای اینکه مقامات بتوانند هرچه سریعتر درخت را جابجا کنند، بخشی از این مسیر ساحلی را مسدود کرد.
هریسون شیهان، فیلمساز آمریکایی، گفت که ابتدا تصور کرده است جمع شدن مردم در آن نقطه مربوط به حضور یک چهره مشهور بوده است.
او گفت: «فقط دو قدم جلوتر رفتم و دیدم مردی روی زمین افتاده و اطراف سرش پر از خون است.»
جشنواره فیلم کن که در سواحل جنوبی فرانسه برگزار میشود، هر ساله بین ۳۵ هزار تا ۴۰ هزار مهمان و شرکتکننده دارد.
هزاران نفر نیز برای دیدن سلبریتیها به محل فرش قرمز این جشنواره میآیند.


از زمان آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، زنان بسیاری بدون حجاب اجباری در مراسم خاکسپاری در شهرهای مختلف ایران، تابوت عزیزان خود را بر دوش کشیدهاند. در آخرین نمونه، زنان حاضر در مراسم شیوا ارسطویی، بدون حجاب اجباری، پیکر این نویسنده و مترجم را بر دوش خود گرفتند و به خاک سپردند.
ارسطویی ۲۲ اردیبهشت در خانه هنرمندان تشییع و در قطعه هنرمندان در «بهشتزهرا» تهران به خاک سپرده شد.
تصاویر و ویدیوهای ثبتشده از مراسم تشییع این نویسنده، مترجم، شاعر و مدرس داستاننویسی درگذشته نشان میدهد گروهی از زنان بدون داشتن حجاب اجباری و در سکوت، پیکر او را بر شانههای خود میکشند و به سمت آرامگاه او حرکت میکنند.
انتشار تصاویر این حرکت زنان نویسنده که نمونهاش در حافظه جمعی ایرانیان در دورههای مختلف تاریخ ایران بهسختی به یاد آورده میشود، یکی از نشانههای زنده بودن جنبش «زن، زندگی، آزادی» است.
برخی، تصاویر تشییع پیکر این نویسنده بر دوش زنان بدون حجاب اجباری را نمادی از بازتاب روحیه آزاداندیش ارسطویی و باورهایش به آزادیهای فردی و اجتماعی دانستند.
شماری نیز از این رخداد بهعنوان نشانهای از ادامه مبارزه زنان در برابر نیروی سرکوب و سنتهایی که قرنها در سایه نظام مردسالار زندگیشان را نشانه رفته است، نام بردند.
این تصاویر یادآور صحنههایی است از جنس حرکت زنانی که در مراسم خاکسپاری مهسا (ژینا) امینی در سقز، روسریهای خود را برداشتند و در هوا تکان دادند.
و همچنین یادآور میدانداری زنان در جنبش «زن، زندگی، آزادی» و یادآور سوگواری مادران لُر که در مراسم خاکسپاری فرزند کشتهشدهشان در اعتراضات علیه جمهوری اسلامی، «کِل» کشیدند و «مِینا» (روسری زنان لر) خود را در هوا چرخاندند.
حساب کاربری «زنان ایران» در اینستاگرام با اشاره به مراسم تشییع ارسطویی نوشت: «نخستین بار زنان به صورت یکدست و یکپارچه زیر تابوت زنی را گرفتند و تا خانه ابدی بدرقهاش کردند.»
اسدالله امرایی، نویسنده و مترجم، نیز با انتشار تصویری از مراسم خاکسپاری ارسطویی، گفت: «زنان با هر لباس و پوششی که دلشان میخواست، شیوا ارسطویی را تشییع کردند.»
مظاهر شهامت، شاعر و نویسنده، هم نوشت: «تابوت شیوا ارسطویی بر دوش زنان هموطن!»
ارسطویی متولد اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران بود و ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ۶۴ سالگی از دنیا رفت.
او در دوران فعالیت خود هشت رمان، دو مجموعه داستان و دو مجموعه شعر منتشر کرد.
از آثارش میتوان به رمانهای «او را که دیدم زیبا شدم» و «بیبی شهرزاد» و مجموعه داستانهای «آفتاب و مهتاب» و «آمده بودم با دخترم چای بخورم» اشاره کرد.
ارسطویی از مدافعان آزادی بیان و یکی از ۱۳۴ نویسنده آزادیخواه امضاکننده بیانیه «ما نویسندهایم» در اعتراض به سانسور بود و از سال ۱۳۷۸ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد.
در سالهای گذشته گاه به گاه تصاویری از دل جامعه، چشمهای رهگذران را به خود میخکوب کرده است؛ از جمله تصاویر زنانی که در نقطهای از ایران، پیکر عزیز درگشتهشان را بر دوش میکشند و اجازه نمیدهند طبق سنتهای تحمیلشده، تابوت عزیزانشان بر شانهها و دستان مردان حمل شود.
زنی که تابوی خوانندگی زنان کُرد در ایران را شکست
پیکر فتانه ولیدی، خواننده کُرد که مهرماه ۱۴۰۳ در سن ٧١ سالگی از دنیا رفت، روی دوش زنان تشییع و در زادگاهش سنندج به خاک سپرده شد.
ولیدی به زبان کرُدی ترانه میخواند و با حسن کامکار، آهنگساز و بنیانگذار گروه کامکارها، کار کرده بود.
این هنرمند نخستین کسی بود که تابوی خوانندگی زنان کُرد در ایران را شکست و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در برنامه کودک رادیو ایران همخوانی کرد، اما پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی فرصت شنیده شدن صدایش از مردم گرفته شد.
به گفته حسین علیزاده، فیلم «نیوه مانگ» بهمن قبادی بر اساس زندگی این هنرمند ساخته شده است.
ماهور زیر تابوت پدر
احمدرضا احمدی، شاعر و نویسنده برجسته و از پایهگذاران «موج نو» در شعر ایران، تیرماه ۱۴۰۲ در سن ۸۳ سالگی و پس از مدتها تحمل بیماری در تهران از دنیا رفت.
ماهور احمدی، فرزند او، با وجود ممانعت مسئولان کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان از سخنرانی در مراسم تشییع پدرش، بدون حجاب اجباری شعرخوانی و سخنرانی کرد.
او در سخنرانیاش گفت: «پدرم هیچوقت نان سیاست را نخورد، اما سیاسیترین شعرها را سرود و با اجبار از کانون بازنشستهاش کردند.»
تصویر ماهور در مراسم تشییع پیکر پدرش در حالی که بهعنوان تنها زن بدون حجاب اجباری زیر تابوت او رفت و پیکرش را بر دوش کشید و به خاک سپرد، در حافظه جمعی مردم ثبت شده است.
ماهور ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ همزمان با روز جهانی زن خبر داد قوه قضاییه جمهوری اسلامی برای او بهدلیل حضور در مراسم تشییع پیکر پدرش و گرفتن تابوت او بدون حجاب اجباری پرونده تشکیل داد و او را ابتدا به حبس و سپس به جریمه محکوم کرد.
پیکر محمد ملکی بر شانههای نرگس محمدی و شهناز اکملی
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل صلح و شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمبیگی، از کشتهشدگان اعتراضات سال ۱۳۸۸، آذرماه ۱۳۹۹ در مراسم خاکسپاری محمد ملکی، فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، زیر تابوت او رفتند و پیکرش را بر شانههای خود حمل کردند.
محمدی در حالی که تابوت ملکی را بر دوش داشت، با صدایی رسا گفت: «درودبرمرد آزادیخواه ایران. مجاهد نستوه. درود بر آزادی و عدالت.»
این فعال حقوق بشر در ادامه این مراسم در خصوص شخصیت و سوابق ملکی سخرانی کرد و گفت: «ملکی یک عمر برای آزادی جنگید و یک عمر مقابل استبداد ایستاد و نفسی نیاسود. زندگی او سراسر مقاومت و مبارزه بود و در مبارزه برای احقاق حقوق ملت، لحظهای درنگ نکرد.»
کاربران شبکههای اجتماعی در آن زمان تصاویر و ویدیوهای بسیاری از این رخداد منتشر کردند و از آن بهعنوان حرکتی شجاعانه و ساختارشکن در راستای شکستن سنتهای زنستیزانه یاد کردند.
تشییع «کاملا مردانه» پیکر فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد، شاعر نامدار ایرانی، ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ از دنیا رفت و پیکرش دو روز بعد با حضور خانواده، دوستان و علاقهمندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
نام فروغ یادآور شورش و عصیان زنی است که در برابر ظلم و تبعیض و نابرابری ایستاد و صدای حقخواهی زنان ایرانی را در آثارش فریاد زد؛ کسی که در شعرهایش رنجها و فعالیتهای روزمره زنان در خانه را به تصویر کشید.
حدود ۶۰ سال از خاکسپاری فروغ گذشت و روایتهای نقلشده از مراسم تشییع و خاکسپاری این شاعر نامدار حاکی از آن است که این مراسم بهطور کامل فضایی «مردانه» داشته است.
تصاویر منتشر شده از مراسم خاکسپاری فروغ نشان میدهد مردانی از چهار سو زیر تابوتش را گرفته، پیکرش را بر دوش کشیده و به خاک میسپارند.
آنچه در فاصله ۶۰ ساله میان خاکسپاری فروغ فرخزاد تا خاکسپاری شیوا ارسطویی، دو نویسنده پیشرو، ساختارشکن و هنجارگریز، به چشم میآید، تفاوتهای ظاهری تشییع دو پیکر نیست؛ بلکه تحقق شعار «زن، زندگی، آزادی» در حرکتهای شجاعانه زنان ایرانی است.
با گذشت دو سال و هشت ماه از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» و رخدادهای پس از آن، فضای اینروزهای جامعه ایران نشان میدهد زنان همچنان در مسیر مبارزه برای تحقق خواستههایشان گام برمیدارند.


پژوهشهای جدید نشان میدهند که جوانان زمانی به شکوفایی حقیقی میرسند که به قول آرتور سی. بروکس، مدیر لابراتوار شادی و رهبری دانشگاه هاروارد «روابط انسانی و عشق در زندگی واقعی» را تجربه کنند. او در مقالهای در نشریه آتلانتیک به این پرسش پرداخته است که چرا جوانان امروز شاد نیستند؟
بروکس مطلب را با اشاره به نتیجه جدیدترین گزارش جهانی خوشبختی و سقوط چشمگیر نارضایتی شهروندان زیر ۳۰ سال در آمریکا آغاز کرده و به دنبال آن یک پرسش بهظاهر ساده مطرح کرده است: چه اتفاقی دارد میافتد؟
این پژوهشگر با ابراز تردید نسبت به این رتبهبندیهای جهانی خوشبختی نوشته است: نهادهای ارائهدهنده این گزارشها همیشه با عناوین جذابی مانند «شادترین کشور جهان کدام است؟» توجه زیادی جلب میکنند. معمولا هم فنلاند و دانمارک در صدر فهرستاند و دیگر کشورهای اسکاندیناوی در رتبههای بعدی. این دستهبندی حاصل پاسخ مشارکتکنندگان به یک سوال خودارزیابی درباره رضایت از زندگی است. به این روششناسی اعتماد چندانی ندارم چون مقایسه دقیق کشورها بر اساس چنین خودارزیابی محدودی ممکن نیست. مردم در فرهنگهای مختلف به شیوههای متفاوتی به این دست پرسشها پاسخ میدهند.
بروکس نوشته است: «به عنوان یک محقق، چیزی که توجه و علاقهام را جلب میکند تحولات درون کشورهاست. یک پژوهش تازه با عنوان مطالعه شکوفایی جهانی که حاصل همکاری چند نهاد و برنامه دانشگاهی از جمله همکاران من در برنامه شکوفایی بشری هاروارد، نگاهی عمیق به این موضوع و بسیاری مسائل دیگر انداخته است. مبنای این پژوهش هم خودارزیابی است اما دادههای جامعتری درباره بهزیستی گردآوری کرده است. این پژوهش طی پنج سال در ۲۲ کشور، با مشارکت بیش از ۲۰۰ هزار نفر درباره شش بُعد بهزیستی انجام شد. از همه مهمتر برای من این یافته است: هرچند پریشانی عاطفی و روانی جوانان در کشورهای صنعتی و ثروتمند بیشتر است اما فقط به این کشورها محدود نمیشود و در سراسر جهان در حال وقوع است.»
محققان مدتهاست دریافتهاند که شادی در طول عمر انسان از یک منحنی U شکل پیروی میکند. به این معنا که افراد در سالهای ابتدایی زندگی شادی بیشتری گزارش میکنند، این روند در جوانی و میانسالی بهتدریج کاهش مییابد، اما از حدود ۵۰ سالگی روندی افزایشی را در پیش میگیرد. دیوید جی. بلَنچفلاور، اقتصاددان دانشگاه دارتموث که به همراه همکارش اندرو جِی. اُسوالد در سال ۲۰۰۸ فرضیه یو-شکل را مطرح کرد، با مطالعه ۱۴۵ کشور به این نتیجه رسید.
سمت چپ منحنیِ U نشان میدهد که متوسط احساس شادی در نوجوانان و جوانان بهطور سنتی بیش از افراد میانسال است. اما با توجه به مستنداتی که نشان میدهند اختلالهای خلقی در چند دهه گذشته میان نوجوانان و جوانان افزایش یافته، میتوان انتظار داشت که دسته سمت چپِ منحنی در برآوردهای جدید نسبت به منحنیهای سالهای قبل کوتاهتر شود.
بروکس افزوده است: «تا حد زیادی اطمینان دارم که این دقیقا همان چیزی است که پژوهش تازه شکوفایی جهانی در ایالات متحده و سراسر جهان نشان میدهد: نمره شکوفایی از اوایل بزرگسالی اُفت نمیکند، بلکه در حال حاضر از نقطه پایینتری شروع میشود و همانطور پایین میماند تا در سنین مورد انتظار افزایش یابد.»
در کنار این خبر خیلی بد، خبرهای خوبی هم هست. نظرسنجی شکوفایی یک استثنای جالب و قابل توجه در این الگوی جهانی کشف کرده است: یک انحنای U شکل متفاوت در میان جوانانی که دوستان بیشتر و روابط اجتماعی صمیمانهتری دارند. این منحنی به آنچه در گذشته دیده میشد شباهت دارد.
بروکس تاکید کرده که درباره رواج معاشرت از طریق تکنولوژی، کمبود تماس واقعی و عشق انسانی در میان جوانان عصر کنونی تحقیق کرده و این یافته با نتایج پژوهشهای او هماهنگ است؛ اینکه انسان بدون تماس و عشق واقعی به شکوفایی نمیرسد. این نقطه شروعی است برای درمان بیماری همهگیر نارضایتی میان جوانان.
به عقیده بروکس سکولاریسم فزاینده معمولا یکی از دلایل کاهش شادی در کشورهای ثروتمند غربی عنوان میشود. این متغیر با افزایش تعداد ناباوران یا بیدینها -افرادی که باور یا وابستگی مذهبی ندارند- اندازهگیری میشود. در ایالات متحده جمعیتی که خود را بیدین میخوانند دو برابر شده و به ۲۹ درصد رسیده است. محققان مدتهاست دریافتهاند که افراد مذهبی، بهطور متوسط شادتر از افراد غیرمذهبی هستند.
این یعنی مردم آنچه را که سبب شادکامیشان میشود، کنار میگذارند. چطور میتوان این تناقض را توضیح داد؟ محققان این فرضیه را مطرح کردهاند که کاهش دینداری تابعی از فراوانی است: با ثروتمندتر شدن جامعه، مردم کمتر مذهبی میشوند زیرا دیگر نیازی به آرامش و اطمینان ناشی از دین برای مقابله با مشکلاتی چون گرسنگی یا مرگ و میر زودرس ندارند.
بروکس نوشته است: «من نسبت به این روایت تردید دارم. نظرسنجی جدید، همانطور که انتظار میرفت، نشان میدهد افرادی که دستکم هر هفته در مراسم مذهبی شرکت میکنند هشت درصد بیشتر از افرادی که در مراسم مذهبی مشارکتی ندارند، در شاخصهای شکوفایی نمره میگیرند. از سوی دیگر، یافتههای این نظرسنجی حاکی از آن است که این تاثیر مثبت در میان ثروتمندترین و سکولارترین ملتها، قویتر است. این نشان میدهد که ثروت منبع مهمی برای آرامش معنوی نیست و اثر مثبت شرکت در مراسم مذهبی بر بهزیستی تا حد زیادی مستقل از عوامل اقتصادی است.»
این نتیجهگیری بروکس را به این پرسش میرساند: وقتی دین در کشورهای ثروتمند رو به زوال میرود، مردم در این کشورها دقیقا چه چیزی را از دست میدهند؟ پاسخ این است: روابط اجتماعی و سرمایه اجتماعی، اما پاسخ عمیقتر «معنا» است؛ از مهمترین ابعاد مورد اندازهگیری در پژوهش شکوفایی. از شرکتکنندگان درباره این میپرسیم که آیا فعالیتهای روزانهشان ارزشمند میدانند؟ آیا هدف زندگی خود را درک میکنند؟ یافتهها نشان میدهند که سرانه تولید ناخالص داخلی با احساس معناداری همبستگی معکوس دارد: هر چه یک کشور ثروتمندتر میشود، شهروندان آن احساس بیمعنایی بیشتری میکنند.
بروکس نوشته است: «پژوهشگران دیگری هم پیشتر این الگو را مشاهده کردهاند. محققانی که سال ۲۰۱۳ مقالهای در مجله Psychological Science نوشتند، جامعه آماری بسیار بزرگتری شامل ۱۳۲ کشور را بررسی کرده بودند و به همان نتیجهای رسیدند که ما در پژوهش شکوفایی جهانی رسیدیم. یک سوال اصلی در آن پژوهش هم این بود: «آیا هدف یا معنای مهمی در زندگیتان احساس میکنید؟» پاسخدهندگان در کشورهای با درآمد بالاتر، در قیاس با کشورهای با درآمد پایینتر اعتقاد بسیار ضعیفتری درباره معناداری زندگیشان ابراز کردند.
حالا این سوال پیش میآید که آیا چیزی در مورد موفقیت مادی در یک جامعه بهطور طبیعی دین یا معنویت، و در نتیجه معنا و همچنین شکوفایی را بهطور طبیعی تضعیف میکند یا خیر؟ بسیاری از نویسندگان و متفکران در طول تاریخ این موضوع را مطرح کردهاند.
بهنوشته بروکس، در واقع، میتوانیم به کتاب مقدس و داستان عهد جدید برگردیم که در آن یک مرد جوان ثروتمند از عیسی میپرسد که برای ورود به بهشت چه باید کرد. عیسی به مرد جوان میگوید که هر چه دارد بفروشد، آن را به فقرا بدهد و از او پیروی کند. انجیل میگوید: «در این هنگام، چهره مرد در هم رفت. او با اندوه بسیار رفت چون ثروت فراوانی داشت.»
پژوهش شکوفایی جهانی الگوهای جالب بسیاری را پیش روی ما میگذارد و بدون شک در سالهای آینده موتور محرک تحقیقات بیشتری خواهد شد.
بروکس معتقد است که لازم نیست تا آن زمان منتظر بمانیم. او پیشنهاد میکند این سه راهکار را به زندگی خود وارد کنید:
یکم. روابط نزدیک با خانواده و دوستان را بر هر چیز دیگری مقدم بدانید. در صورت امکان، برای ارتباط با آنها از امکانات و پلتفرمهای آنلاین استفاده نکنید و تماس حضوری داشته باشید زیرا انسانها برای ارتباط حضوری ساخته شدهاند.
دوم. به توسعه زندگی درونی خود توجه کنید. با توجه به روند فزاینده بیتفاوتی، این ممکن است خلاف رویههای فرهنگی جاری و رایج به نظر برسد. بیایید معنویت را اینطور تعریف کنیم: باورها، کارها و تجربههایی که به دین سازمانیافته محدود نمیشوند. در این تعریف یک سفر فلسفی هم قابلیت این را دارد که به شما کمک کند از روزمرگی فراتر بروید و هدف و معنای تازهای بیابید.
سوم. آسایش مادی عالی است، اما جایگزینی برای آنچه درون شما عمیقا نیاز دارد نیست. پول نمیتواند شادی بخرد؛ فقط معنا است که میتواند به شما شادی ببخشد. میدانم که این آخری بدیهی است. اما بدیهیات این امتیاز را دارند که حقیقت دارند - و این پژوهش به ما نشان میدهد که چطور در معرض خطر فراموش کردن این حقایق بدیهی اما مهم هستیم. گاهی وقتها دادههای سرد و سخت همان چیزی هستند که برای یادآوری آنچه همیشه میدانستیم اما از آن غافل شده بودیم، به آنها نیاز داریم.





