دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در گفتوگو با شبکه فاکسنیوز تاکید کرد هیچ نیروی آمریکایی برای دفاع از مرز اوکراین اعزام نخواهد شد و این سیاست پس از پایان دوره او نیز ادامه مییابد.
ترامپ در این خصوص گفت: «من فقط سعی دارم جلوی کشته شدن مردم را بگیرم. آنها هر هفته بین پنج تا هفت هزار نفر را در این جنگ مسخره که هرگز نباید رخ میداد از دست میدهند.»
او همچنین اعلام کرد قصد دارد ابتدا پوتین و زلنسکی یک دیدار دوجانبه داشته باشند و سپس بر مذاکرات گستردهتر سهجانبه تمرکز خواهد کرد.
رییسجمهوری ایالات متحده درباره دیدار روسایجمهور روسیه و اوکراین گفت: «آنها دقیقا دوستان صمیمی نبودهاند، شاید کمی بهتر از آنچه فکر میکردم با هم کنار میآیند. در غیر این صورت دیدار دوجانبه ترتیب نمیدادم و نشست سهجانبه برگزار میکردم.»
ترامپ بار دیگر تاکید کرد اوکراین به ناتو نخواهد پیوست اما افزود برخی کشورهای اروپایی با ارائه تضمینهای امنیتی، حمایتهایی مشابه ناتو به اوکراین دادهاند.
او افزود: «ما هفت جنگ را پایان دادیم. فکر میکردم این یکی از سادهترینها باشد اما سختترین از آب درآمد.»


به نظر میرسد بحران هستهای ایران به نقطهای رسیده که هر انتخابی برای جمهوری اسلامی پرهزینه است. یا باید پای میز مذاکره بنشیند و از غنیسازی عقبنشینی کند، یا باید با فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت روبهرو شود.
در این معادله، دغدغه اصلی حاکمیت نه کاهش فشار بر جامعه، بلکه مدیریت هزینههای بقای خود است.
برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب بر این باورند که کمهزینهترین گزینه برای جمهوری اسلامی، ورود به مذاکره و رسیدن به توافقی تازه است؛ توافقی که حتی به بهای توقف غنیسازی بتواند مانع فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت شود. اما این رویکرد در ساختار قدرت جایی ندارد. نه نشانی از آمادگی برای امتیازدهی وجود دارد و نه سخنی جدی از مذاکره شنیده میشود.
سیاست مسلط در تهران بر پذیرش بازگشت تحریمها و تبدیل آن به مجموعهای از «فرصتها» استوار است. جمهوری اسلامی نه استراتژی روشنی برای خروج از بحران دارد و نه ارادهای برای مذاکره؛ بلکه بازگشت تحریمها را فرصتی میبیند برای انسجامبخشی درونی و افزودن بر ابهام هستهای بهعنوان ابزاری برای تهدید و بازدارندگی. معنای عملی این رویکرد آن است که بار دیگر مردم ایران باید هزینه انزوای بینالمللی و لجاجت سیاسی حاکمان را بپردازند.
دیپلماسیِ بنبست
مذاکرات اخیر تهران با سه کشور اروپایی در استانبول، از سوی مقامات ایرانی با لحنی مثبت روایت شد؛ مقامات وزارت خارجه اعلام کردند که «رایزنیها ادامه خواهد یافت». اما گذشت سه هفته نشان داد که این خوشبینی بیشتر برای مصرف رسانهای بوده است. نه مذاکرهای از سر گرفته شد و نه نشانهای از تمایل جدی برای حلوفصل اختلافات دیده میشود. در همین فاصله، سه کشور اروپایی در نامهای به دبیرکل سازمان ملل و شورای امنیت تاکید کردند که در صورت عدم بازگشت تهران به میز مذاکره تا پایان ماه میلادی (اوت)، آمادگی دارند مکانیسم ماشه را فعال کنند.
مواضع بعدی مقامهای جمهوری اسلامی نیز بیش از آنکه بیانگر اراده سیاسی برای گفتوگو باشد، جنبه تدافعی داشت. آنها در اظهارات رسمی خود توپ را به زمین اروپا انداختند و حتی اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه در ۲۷ مرداد، تاکید کرد موضع ایران روشن است و سه کشور اروپایی باید نقش خود را مشخص کنند. این رفتار بیش از هر چیز نشان میدهد که حاکمیت علاقهای به بازکردن گرههای موجود ندارد و استراتژیاش همچنان بر حفظ بنبست و انتقال هزینهها به جامعه استوار است.
انفعال در پوشش استدلال حقوقی
یکی از نشانههای روشن اینکه جمهوری اسلامی تمایلی به ورود به یک مذاکره توافقمحور ندارد و حتی عامدانه به سمت اجرایی شدن مکانیسم ماشه حرکت میکند، رویکردی است که این روزها در قالب «استدلال حقوقی» پرورش یافته است. مقامات تهران مسئلهای را که در اصل ماهیت سیاسی و ساختاری دارد، به سطحی حقوقی تقلیل میدهند و تصور میکنند میتوانند از این طریق بحران را مدیریت کنند. این در حالی است که سه کشور اروپایی استدلال ایران درباره فقدان پایه حقوقی برای بازگرداندن تحریمها را بهصراحت رد کردهاند؛ در عین حال که ابزار اجرایی لازم برای فعال کردن این مکانیزم را نیز در اختیار دارند.
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی به سه دلیل از این زبان حقوقی استفاده میکند: نخست، تولید «حقانیت حقوقی» و ارائه پاسخی حقوقی به اقدام غرب؛ دوم، بهرهگیری از این استدلالها در قالب نوعی دیپلماسی عمومی برای جذب افکار عمومی، نه فقط در داخل ایران بلکه در میان مردمان دیگر کشورها، بهویژه در جنوب جهانی؛ و سوم، زمینهسازی برای مذاکرات احتمالی آینده. بر این اساس، نقطه آغاز هر توافق احتمالی دیگر نه «ایرانِ مقید به برجام»، بلکه «ایرانِ بدون محدودیت هستهای» خواهد بود؛ موقعیتی که از نگاه حاکمیت میتواند سطح امتیازدهیاش را بهطور قابل توجهی افزایش دهد.
با این حال، یکی از اقدامات جمهوری اسلامی تلاش برای جلب حمایت چین و روسیه است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، اعلام کرده که تهران با این دو کشور همکاری میکند تا از بازگشت تحریمها جلوگیری شود. اما واقعیت این است که همکاری یادشده بیشتر به معنای یافتن مسیرهای تازه برای دور زدن مکانیسم ماشه است تا متوقف کردن آن؛ چرا که نه پکن و نه مسکو عملاً قدرت حقوقی لازم برای بستن مسیر فعالسازی تحریمها را در اختیار ندارند.
ماشه؛ آغاز بازی جدید ایران؟
به نظر میرسد جمهوری اسلامی بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه، فعالشدن مکانیسم ماشه را الزاماً شکست نمیداند. برعکس، آن را فرصتی برای تغییر زمین بازی میبیند؛ فرصتی که میتواند با تهدید خروج از معاهده انپیتی یا حتی محدودتر کردن روابط پرتنش کنونی با آژانس به دست آید. در این سناریو، تهران همزمان به منطقه و جهان پیام میدهد که وارد مرحله «بازدارندگی تهاجمی» شده است.
از این منظر، مقامات ایرانی دلایل متعددی برای مثبت دیدن اجرایی شدن ماشه ارائه میدهند. آنها بارها گفتهاند «چیزی برای تحریم باقی نمانده» و بنابراین اثر ماشه بیش از آنکه اقتصادی باشد، نمادین و سیاسی است. همچنین تاکید دارند که فعالشدن ماشه پرونده هستهای را از فضای «توافق نیمهجان» به عرصه «مقابله آشکار» منتقل میکند؛ فضایی که در آن ایران میتواند سیاست گامبهگام را کنار بگذارد و برنامه هستهای یا منطقهای خود را مستقیماً بهعنوان ابزار فشار به کار گیرد. سوم آنکه این وضعیت گفتمان «مقاومت در برابر اجبار» را برای حکومت تقویت میکند و حتی میتواند جناحهای مختلف درون حاکمیت را حول یک موضع امنیتی مشترک جمع کند.
در همین راستا، فداحسین مالکی، نماینده مجلس، با اشاره به فضای کنونی تاکید کرده است: «همین حالا در وضعیت جنگی قرار داریم و دیگر هراسی از این نداریم که قرار گرفتن ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، بتواند سایه جنگ را بر سر کشورمان قرار دهد.» چنین اظهاراتی بازتاب همان محاسبهای است که در تهران جریان دارد: ماشه نه یک پایان، بلکه فرصتی برای بازتعریف سیاست هستهای و امنیتی در چارچوبی تهاجمیتر.
قمار بر سر بقا یا مردم؟
جمهوری اسلامی بارها نشان داده که از تشدید تنش برای تغییر معادله استفاده میکند؛ از حملات به تاسیسات نفتی عربستان در ۲۰۱۹ تا شتابدادن به برنامه هستهای پس از ترور فخریزاده. فعالشدن مکانیسم ماشه نیز در همین منطق میگنجد: بحرانی که در محاسبات حاکمیت نه شکست، بلکه فرصتی برای بازتعریف قواعد بازی تلقی میشود.
اما به نظر میرسد این منطق در وضعیت کنونی که بحرانها برای جمهوری اسلامی و مردم بیش از همیشه است، چیزی جز قمار بر سر آینده نیست. بازگشت تحریمهای بینالمللی در کوتاهمدت شاید دست نظام را برای مانور هستهای و امنیتی باز کند، اما در بلندمدت میتواند کشور را در انزوایی عمیقتر و با هزینههای سنگینتر سیاسی و اقتصادی گرفتار سازد. در واقع، آنچه برای حاکمیت ابزار بقا بهنظر میرسد، برای جامعه به معنای تشدید فشار و فرسایش بیشتر است؛ قماری که بر سر بقا انجام میشود، اما بهای اصلی آن را مردم میپردازند.

اندیشکده «مرکز امنیت و امور خارجی اورشلیم» با انتشار مطلبی، به تحلیل تحولات اخیر لبنان و سفر علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، به بیروت پرداخت و نوشت رویدادهای اخیر میتواند به جنگ داخلی، انشقاق در صف ارتش لبنان و حتی نبرد مجدد با اسرائیل بینجامد.
بر اساس این تحلیل که سهشنبه ۲۸ مرداد منتشر شد، میتوان چهار سناریوی اصلی را برای تحولات اخیر لبنان در نظر گرفت.
۱. اگر دولت لبنان بر خلع سلاح حزبالله اصرار بورزد، وزیران شیعه ممکن است کابینه را ترک کنند که این امر میتواند به سقوط دولت و از کار افتادن ساختار حکومت منجر شود.
۲. در صورتی که ارتش لبنان علیه حزبالله دست به اقدامی بزند، احتمال بروز اختلاف و بالا گرفتن تنشهای فرقهای در صف نیروهای نظامی وجود دارد.
۳. تشدید درگیریها میتواند به جنگ داخلی، مداخله سوریه و تکرار سناریوی سال ۱۹۷۶ منتهی شود.
۴. همچنین این احتمال وجود دارد که حزبالله با حمله به اسرائیل، فشارها را به سمت خارج معطوف و خود را بهعنوان تنها نیروی مقاومت در برابر «اشغال» معرفی کند. چنین اقدامی میتواند آتش یک جنگ تازه و طولانیمدت را شعلهور سازد و احتمالا پای جمهوری اسلامی را نیز به آن بکشاند.
در روزهای اخیر موضوع خلع سلاح حزبالله به محور اصلی کشمکشهای سیاسی در لبنان بدل شده و بر روابط تهران و بیروت نیز سایه انداخته است.
سمیر جعجع، رییس حزب نیروهای لبنانی، ۱۷ مرداد در مصاحبه با شبکه العربیه، محدود کردن سلاح به دولت را «یک مساله داخلی و یک خواسته لبنانی» خواند و در عین حال گفت تصمیمگیری حزبالله درباره تحویل سلاحهایش منوط به اراده جمهوری اسلامی است.
پیامدهای سفر لاریجانی به لبنان
مرکز امنیت و امور خارجی اورشلیم در ادامه تحلیل خود نوشت: «اکثر ناظران لبنانی بر این باورند که سفر لاریجانی موازنه قدرت در لبنان را تغییر داد. این کشور اکنون درگیر زورآزمایی میان ایالات متحده و ایران است؛ کشمکشی که در نهایت ممکن است به بخشی از مذاکرات گستردهتر میان تهران و واشینگتن بدل شود.»
این اندیشکده افزود هرچند حامیان حزبالله از لاریجانی در مسیر خروج از فرودگاه بیروت استقبال کردند، اما دیدارهای این مقام ارشد جمهوری اسلامی با جوزف عون، رییسجمهوری و نواف سلام، نخستوزیر لبنان، در فضایی پرتنش برگزار شد.
در این تحلیل آمده است: «تصاویر منتشرشده [از این دیدارها] تنش موجود در زبان بدن را آشکار کرد و عمق شکاف میان دو طرف را برجسته ساخت.»
روزنامه لبنانی ندا الوطن ۲۳ مرداد با اشاره به مواضع اخیر مقامهای دولت لبنان نوشت صحبتهای عون و سلام «سیلی به صورت» لاریجانی بود
پیش از آن در ۱۸ مرداد، وزارت امور خارجه لبنان در بیانیهای اظهارات مقامهای حکومت ایران در مخالفت با خلع سلاح حزبالله را محکوم کرد و گفت جمهوری اسلامی بهتر است بهجای دخالت در امور سایر کشورها، به مشکلات مردم ایران بپردازد.
نقش اسرائیل در تضعیف حزبالله
مرکز امنیت و امور خارجی اورشلیم در تحلیل خود همچنین به ضربات سهمگین اسرائیل به حزبالله در جریان نبرد اخیر دو طرف پرداخت.
این اندیشکده نوشت بیش از ۷۰ درصد از زرادخانه موشکی و زیرساختهای نظامی حزبالله منهدم شدند. در میان ۲۹ روستای شیعهنشین واقع در مرز با اسرائیل که بهعنوان خطوط مقدم مستحکم حزبالله عمل میکردند، ۲۲ روستا بهطور کامل ویران شدند و بیش از ۱۰۰ هزار نفر از ساکنان آن بهناچار خانههای خود را ترک کردند.
حسن نصرالله و جانشین او، هاشم صفیالدین، به همراه بخش عمده فرماندهان ارشد و هزاران عضو حزبالله در حملات اسرائیل کشته شدند؛ در مجموع حملات اسرائیل بیش از پنج هزار کشته و هزاران زخمی در میان اعضای حزبالله برجای گذاشت.
سرانجام حزبالله با توجه به شدت ضربات و خسارات وارد شده، در آذرماه ۱۴۰۳ تن به برقراری آتشبس و اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت داد.
بر اساس این قطعنامه، حزبالله باید نیروهای خود را به شمال رودخانه لیتانی (حدود ۳۰ کیلومتری مرز اسرائیل) منتقل کند و بدین ترتیب، تنها ارتش لبنان و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (یونیفل) اجازه استقرار در جنوب این کشور را دارند.
همچنین قطعنامه ۱۷۰۱ بر خلع سلاح همه گروههای مسلح در لبنان تاکید دارد.
مرکز امنیت و امور خارجی اورشلیم نوشت موافقت حزبالله با خلع سلاح در عمل چیزی جز «تاکتیکی برای خرید زمان» نبود و رهبران این گروه بر این باور بودند که دولت لبنان بهدلیل نفوذ و برتری حزبالله هرگز توانایی اجرای آن را نخواهد داشت.
طبق تحلیل این اندیشکده، تحولات بعدی و انتخاب عون و سلام بهعنوان رییسجمهوری و نخستوزیر لبنان نشان داد که محاسبات رهبران حزبالله نادرست بوده است.
تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، ۲۷ مرداد در سفر به بیروت، ضمن تاکید بر خلع سلاح حزبالله گفت اسرائیل باید به تعهدات خود در چارچوب توافق آتشبس عمل کند و از لبنان خارج شود.
یک منبع در وزارت خارجه ترکیه اعلام کرد وزیر خارجه این کشور و وزیر خارجه آمریکا در تماس تلفنی درباره گامهای احتمالی برای پایان جنگ روسیه و اوکراین گفتوگو کردند.

با اعلام ترکیب استقلال در بازی برابر تراکتور در هفته نخست لیگ برتر، نام عارف غلامی، مدافع فصل گذشته تراکتور در بین نیمکتنشینان استقلال قرار گرفته است. این اتفاق درحالی رخ داده که این باشگاه هیچگونه اطلاعرسانی درخصوص پیوستن غلامی به استقلال صورت نداده است.
پیش از این عارف غلامی در پایان تمرین چهارشنبه شب استقلال در کمپ زندهیاد حجازی، به خبرنگاران گفته بود به استقلال پیوسته و مراحل اعلام رسمی این موضوع از رسانه باشگاه، بعد از تعطیلات (شنبه) دنبال میشود.

در پی تداوم بحران کمبود آب و برق در مناطق مختلف ایران، شهروندان با ارسال پیامهایی به ایراناینترنشنال از مختل شدن زندگی عادی خود خبر دادند. یکی از شهروندان گفت: «ما زندگی نمیکنیم و فقط زندهایم.»
یکی از شهروندان در پردیس سهشنبه ۲۸ مردادماه با ارسال پیامی به ایران اینترنشنال گفت: «الان در پردیس قطعی آب خیلی کم شده اما قطع برق به ۴ساعت در روز رسیده که در گرما و تاریکی کلافه میشویم.»
یکی دیگر از شهروندان از استان لرستان گفت: «در استان لرستان آب زیاده اما انقدر چاههای زیادی حفرکردن که آبهای سطحی کاملاخشک شده و تمام موجودات زنده همه مردند.»
در استان چهارمحال و بختیاری، یک شهروند با ارسال ویدیویی به ایراناینترنشنال، تالاب خشکشده گندمان را در این استان نشان میدهد.
گندمان از تالابهای مهم ایران و زیستگاهی ارزشمند برای پرندگان بود که حالا کاملا خشک شده است.
یک شهروند دیگر نیز با اشاره به قطعی آب و برق در تابستان و قطعی گاز در زمستان گفت: «بحران و کمبود آب روحیه نشاط را از همه ما گرفته.»
یک راننده خودروهای سنگین نیز گفت: «ما باید آب ذخیره داشته باشیم برای اینکه تو جاده هستیم. الان مدتی است مغازهها نمیگذارند آب ذخیره برداریم الان این مسئله کم آبی برای ما قشر راننده شده یک معضل سخت. خدا لعنت کنه این رژیم پلید را.»
یکی از شهروندان با ارسال ویدیویی به ایراناینترنشنال گفت برق بازار جوانرود سه بار در یک روز قطع شده و کاسبی را مختل کرده است.
به خطر افتاد سلامت مردم
همچنین یک شهروند دیگر از به خطر افتادن سلامت مردم در پی قطعیهای مکرر آب و برق خبر داده است: «به دلیل کمبود آب با افت فشار آب مواجه هستیم و به همین دلیل آب گرمکنها از کار افتاده در نتیجه از استحمام خبری نیست و بهداشت و نظافت مردم به خطر افتاده».
یک شهروند دیگر نیز گفت که این بحران «كلا نظم زندگی رو مختل كرده. شما مجبورید كارهای روزمره را با فشردگی و با عجله انجام بدهید تا به قطعی آب نخورید، و اگر هم به قطعی خوردی تمام كارهایت لنگ میشود و بلاتكلیف باید منتظر بنشینی.»
یک شهروند از استان سیستان و بلوچستان گفت: «به خاطر حکومت احمقها هیچ امیدی نیست. فقط نیمهشب ۲ تا ۴ صبح آب است هر شب آب را با پمپ آب در تانکر برداشت میکنیم. در هوای بیابانی بلوچستان گرمای تابستان هر روز ۲ تا ۴ ساعت برق میرود. من ۵ فرزند دارم یکی یک نوزاد ۱ساله است. در رنج و فقر و نداری عمدی گرفتار و فرزندانم چون پول ندارم و زندانی شدم ترک تحصیل کردند.»
او افزود: «چون بلوچ هستم تمام زندگی و زحمات ثمره ۲۵ سال ایام جوانی در بازار روز زاهدان یک مغازه صوتی و تصویری بود که همه نابود و مصادره شد.»
این شهروند افزود که در پی «اعتراض به باج خواهی نیروی انتظامی کلانتری ۱۴ بازار زاهدان» از سوی دادگاه به زندان محکوم شد و «حالا در سن ۴۴ سالگی به چند عمل جراحی نیاز دارم اما پول عملها را ندارم و چون بلوچ هستم هیچ ارگان دولتی و غیر دولتی نه وام نه کمک و...هیچ حمایتی ندارم.»
تجمعهای مردمی ادامه دارد
ویدیوی رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهد که سهشنبه، گروهی از اهالی لامرد استان فارس در اعتراض به قطع مکرر برق، مقابل اداره برق شهرستان لامرد تجمع کردند.





