مهرداد فرهمند، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، درباره واکنشها در لبنان نسبت به موضوع آتشبس گفت: «برای نخستین بار در ۱۸ سال گذشته، پس از حمله اسرائیل به لبنان، مردم این کشور بار دیگر طعم آوارگی را چشیدند.»
او در گفتوگو با ایراناینترنشنال افزود: «اینبار، بهرغم تفاوتهای مذهبی میان جنوب و شمال لبنان، شاهد استقبال مردم شمال از آوارگان جنوب بودیم.»
فرهمند درباره دیدگاه گروههای لبنانی نسبت به این آتشبس گفت: «هواداران حزبالله این توافق را پیروزی قلمداد میکنند و معتقدند وادار کردن اسرائیل به ترک لبنان، نشاندهنده مقاومت آنهاست و اکنون از جهاد بازسازی میگویند.»
او یادآور شد: «گروههای مخالف که همواره حزبالله را به دلیل ورود به جنگ غزه سرزنش میکردند، بار دیگر انتقادات خود را مطرح کردهاند اما نکته قابل تامل این است که حتی برخی از هواداران حزبالله نیز لحن سرزنشآمیزی دارند و میپرسند ورود به جنگ غزه چه دستاوردی داشت جز از دست رفتن دههها تلاش حزبالله؟»
فرهمند افزود: «به باور آنها، پس از خسارات سنگینی چون کشتهشدن حسن نصرالله و فرماندهان ارشد حزبالله، دیگر چیزی برای از دست دادن باقی نمانده بود و این سوال را مطرح میکنند که چرا حزبالله با وجود این شرایط، به توافق آتشبس رضایت داد.»

جنگ ۱۴ ماهه میان اسرائیل و حزبالله نهتنها به اهداف اعلامی حزبالله دست نیافت، بلکه به دلایل متعددی شکست سنگینی برای این گروه و حامی اصلی آن، جمهوری اسلامی ایران، رقم زد.
در ادامه، به ده دلیل اصلی این شکست برای حزب الله و جمهوری سالامی پرداخته شده است:
۱. عدم تحقق آتشبس در غزه
حزبالله این جنگ را با هدف پایان دادن به حملات اسرائیل علیه حماس و برقراری آتشبس در غزه آغاز کرد. اما اکنون، با پایان جنگ ۱۴ ماهه، آتشبسی در غزه برقرار نشده است. حزبالله نتوانست به هدف اصلی خود دست یابد.
۲. تخریب زیرساختهای نظامی حزبالله
ارتش اسرائیل طی بمبارانهای سنگین، بسیاری از پایگاهها، انبارهای مهمات، تجهیزات، استحکامات و تونلهای نظامی حزبالله را منهدم کرد. این تخریبها، توان نظامی حزبالله را به شدت کاهش داده است.
۳. کشته شدن فرماندهان ارشد نظامی حزبالله
در طول این جنگ، شمار زیادی از فرماندهان ارشد حزبالله، از جمله فواد شکر (فرمانده شاخه نظامی)، ابراهیم عقیل (معاون شاخه نظامی) و علی کرکی (فرمانده جبهه جنوب) کشته شدند. هیچگاه در تاریخ حزبالله تا این اندازه فرماندهان کلیدی از دست نرفته بودند.این در حالی است که حزب الله نتوانست به این تعداد و در این رده از فرماندهان اسرائیل را بکشد.
۴. کشته شدن رهبران سیاسی حزبالله
حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله که بیش از سه دهه رهبری این گروه را برعهده داشت، به همراه هاشم صفیالدین، جانشین او، کشته شدند. نبیل قاووق عضو شورای سیاسی حزبالله هم کشته شد. این فقدان، ضربهای جبرانناپذیر به ساختار سیاسی و نظامی حزبالله وارد کرد و این گروه را به شدت تضعیف کرد.
۵. اجبار به عقبنشینی از مرزهای اسرائیل
حزبالله طبق توافق آتشبس مجبور خواهد شد از مرزهای لبنان و اسرائیل به پشت رودخانه لیتانی، حدود ۲۵ کیلومتری مرز، عقبنشینی کند. این عقبنشینی، تهدید حزبالله علیه مرزهای شمالی اسرائیل را تا حدود زیادی از بین برد و اسرائیل نیز اعلام کرده است که هرگونه بازگشت حزبالله به مرزها با واکنش نظامی شدید مواجه خواهد شد.
۶. آسیب دیدن مسیرهای تسلیحاتی از سوریه
اسرائیل با حملات مکرر به گذرگاههای سوریه و لبنان، مانع از ارسال سلاح به حزبالله از طریق سوریه شد. مقامات اسرائیل اعلام کردهاند در چارچوب آتشبس مانع تجهیز و تسلیح مجدد حزبالله خواهند شد.بشار اسد، رییسجمهوری سوریه، نیز نگران از دچار شدن به سرنوشت نصرالله، هنیه و سنوار متوجه جدی بودن این تهدید اسرائیل هست. این وضعیت، توان تجهیزاتی حزبالله را به شدت کاهش داده است.
۷. تضعیف جایگاه سیاسی حزبالله در مقابل جریانات سیاسی رقیب
پس از این جنگ، حزبالله دیگر قدرت سیاسی پیشین خود را در لبنان ندارد. نیروهای سیاسی مخالف، همچون جریان المستقبل به رهبری سعد حریری و نیروهای مسیحی، حزبالله را مسئول جنگ و خرابیهای لبنان میدانند.
۸. تخریب وجهه عمومی حزبالله در لبنان
در میان مردم لبنان، محبوبیت حزبالله به شدت کاهش یافته است. بسیاری از لبنانیها حزبالله را عامل دو جنگ ویرانگر در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۲۴ میدانند که نتیجهای جز آوارگی، تخریب زیرساختها و تضعیف کشور نداشته است.
۹. تقویت احتمال انتخاب رئیسجمهوری مستقل از حزبالله
با تضعیف حزبالله، زمینه برای انتخاب رییسجمهوری مستقل، همچون ژنرال جوزف عون، فرمانده کنونی و محبوب ارتش فراهم شده است. این انتخاب میتواند نفوذ حزبالله را در سیاست کلان لبنان که زمانی میشل عون را در کاخ ریاست جمهوری متحد خود می دید؛ بیش از پیش کاهش دهد.
۱۰. تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن در منطقه
این جنگ نهتنها حزبالله، بلکه کل محور موسوم به مقاومت مورد حمایت جمهوری اسلامی را تضعیف کرده است. حزبالله مانند شمشیری از دست جمهوری اسلامی افتاده است. توان نظامی حماس نیز کاهش یافته، رهبران و فرماندهان آن کشته شدهاند و اسرائیل تهدید حزبالله را تا حد زیادی از بین برده است. همچنین، تخریب نمادهایی همچون پارک قاسم سلیمانی در جنوب لبنان، نشانهای از افول نمادین نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه است.
اسرائیل هم در این جنگ آسیبهایی دید. دهها هزار نفر از شمال این کشور آواره شدند؛ شهرهای بیشتری از این کشور از جمله در عمق خاک آن مورد هدف حزبالله قرار گرفتند، ولی جنگ ۱۴ ماهه اسرائیل و حزبالله نهتنها دستاوردی برای حزبالله و جمهوری اسلامی نداشت، بلکه ضربات سنگینی بر ساختار نظامی، سیاسی و حیثیتی این دو وارد کرد.
پیامدهای این شکست در آینده تحولات منطقهای و سیاست داخلی لبنان تاثیرات قابل توجهی خواهد داشت.توازن قوا در منطقه به ضرر جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن و به نفع اسرائیل بر هم خورده است.
مئیر جاودانفر، تحلیلگر مسائل اسرائیل به ایران اینترنشنال گفت: «تضمینهای توافق آتشبس میان اسرائیل و حزبالله بیشتر سیاسیاند تا حقوقی.»
او افزود: «ارتش اسرائیل از توافق حمایت کرده، اما آن را کامل نمیداند.»
این تحلیلگر ادامه داد: «در اسرائیل اختلافات سیاسی درباره این توافق طبیعی است. نگرانی اصلی درباره اعتماد به ارتش لبنان و تواناییاش برای مقابله با حزبالله است.»

قرار است معاونان وزیران امور خارجه ایران و سه کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) جمعه نهم آذر ۱۴۰۳ در ژنو دیدار کنند. با توجه به این که این نشست با عنوان «گفتوگو برای گفتوگو» توصیف شده، انتظار نمیرود از سوی شرکتکنندگان در مذاکره، از پیش دستور کار مشخصی ارائه شده باشد.
کریستیان واگنر، سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان، دوشنبه چهارم آذر ماه در نشست با خبرنگاران گفت که آنها میخواهند درباره نگرانیهای خود از جمله در مورد نقش منطقهای ایران، استفاده تهران از نیروهای نیابتی و برنامه هستهای جمهوری اسلامی صحبت کنند.
مذاکرات ژنو میتواند نقطه عطفی در روابط تهران و اروپا باشد. اگرچه جمهوری اسلامی ممکن است به دنبال توافقی موقت برای کاهش فشارها باشد اما واقعیت این است که مشکلات ساختاری در سیاست خارجی و منطقهای ایران، دستیابی به توافق جامع را دشوار میسازد.
اروپا نیز با در نظر گرفتن نگرانیهای امنیتی، منطقهای و حقوق بشری، احتمالا خواستار امتیازات گستردهتری از سوی ایران خواهد شد.
موفقیت این مذاکرات به میزان آمادگی جمهوری اسلامی برای پذیرش شرایط جدید بینالمللی بستگی دارد. تهران ممکن است تلاش کند تا با ارائه امتیازاتی محدود، زمان بیشتری برای بازسازی قدرت خود بخرد که در ماههای اخیر بهخاطر ادامه تحریمهای بینالمللی از یکسو و بیثباتی اقتصادی از سوی دیگر آسیب دیده است. اما اروپاییها که بهخوبی از این استراتژی آگاه هستند، احتمالا از تاخیرهای عمدی ایران ناخرسند خواهند شد و در صورت نبود پیشرفت، به گزینههایی مانند فعالسازی مکانیسم ماشه روی خواهند آورد.
زمینههای گفتوگو
به جز مقامهای وزارت امور خارجه آلمان که به طور کلی گفتهاند نگرانیها درباره برنامه هستهای و بیثباتسازیهای منطقهای جمهوری اسلامی میتواند محور گفتوگوهای روز جمعه باشد، هیچ یک از طرفها درباره این که با چه دستور کاری به ژنو سفر خواهند کرد، سخنی نگفتهاند.
به نظر میرسد تضعیف نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه از جمله شبهنظامیان گروه شیعه حزبالله لبنان و نیز حماس و همچنین تهدیدهایی که درباره برنامه اتمی تهران وجود دارد، مقامهای جمهوری اسلامی از جمله رهبر آن را وادار کرده است تا درخواست گفتوگو با طرفهای اروپایی را ارائه کنند.
حالا نه فقط تهدید تشدید تحریمهای بینالمللی بر سر جمهوری اسلامی سایه افکنده است و غرب فشارها علیه رژیم را به علت نقض حقوق بشر و مداخله نظامی در اوکراین و منطقه غرب آسیا تشدید کرده، بلکه با توجه به تحولات داخلی از جمله بیثباتی اقتصادی و فروپاشی اجتماعی و فرهنگی در ایران، مقامهای تهران موجودیت حکومت خود را در خطر میبینند.
قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز پنجشنبه یکم آذر ۱۴۰۳، قطعنامهای را علیه برنامه اتمی جمهوری اسلامی تصویب کرد که بر همکاری نکردن تهران در شفافسازی برنامه هستهای خود تاکید داشت.
این قطعنامه که با حمایت کشورهای اروپایی به تصویب رسید، گامی مهم در همگرایی مجدد اروپا و آمریکا علیه تهران به شمار میرود.
بسیاری بر این باورند که این قطعنامه که از مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواسته است «گزارشی جامع» از برنامه هستهای و همکاری نکردن ایران با این نهاد ناظر بینالمللی را تا بهار سال آینده ارائه کند، میتواند مقدمهای برای فعالسازی مکانیسم ماشه باشد؛ مکانیسمی که به بازگشت خودکار تحریمهای بینالمللی علیه ایران و قرار گرفتن در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد منجر خواهد شد.
مقامهای جمهوری اسلامی احتمالا به این نتیجه رسیدهاند که اروپاییها از این مکانیسم استفاده خواهند کرد. بنابراین آنها یا باید مسیر گذشته در همکاری نکردن با آژانس را ادامه دهند و برای مقابله با تبعات آن مهیا شوند یا با عمل به تعهدات پادمانی، ارائه حداکثر شفافیت در فعالیتهای هستهای و پاسخ به سوالات آژانس، ثابت کنند فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی صلحآمیز است .
با حضور مجید تخت روانچی، یکی از معماران توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) در راس هیات ایرانی، تهران احتمالا در تلاش است تا مسیر مذاکرات هستهای را دوباره احیا کند.
هدف اصلی ایران از این دیدارها میتواند جلوگیری از تشدید فشارهای بینالمللی و کاهش احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه باشد.
به نظر میرسد تهران امیدوار است با بهرهبرداری از اختلافات احتمالی میان اروپا و آمریکا (بهویژه با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت)، بتواند امتیازات محدودی ارائه دهد و در عوض، فشارهای دیپلماتیک را کم کند.
این امکان نیز وجود دارد که با توجه به تلفات بسیار زیاد نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، مذاکرهکنندگان ایرانی درباره مسائل مربوط به لبنان و غزه نیز گفتوگوهایی انجام دهند که به گمان برخی از کارشناسان، در جهت خرید زمان برای احیای این نیروها خواهد بود.
تشدید تنشهای منطقهای
پس از حملات هفتم اکتبر و حمایت جمهوری اسلامی از «اقدام تروریستی شبهنظامیان حماس» تنش میان جمهوری اسلامی و اسرائیل وارد مرحله جدیدی شد.
به دنبال حملات اسرائیل به ساختمان متعلق به سفارت ایران در دمشق که منجر به کشته شدن فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران شد و نیز ترور اسماعیل هنیه در فردای روزی که مراسم تحلیف ریاستجمهوری در تهران برگزار شد، مقامهای جمهوری اسلامی طی دو مرحله با شلیک صدها موشک بالستیک و کروز و همچنین پهپادهای انتحاری، خاک اسرائیل را هدف قرار دادند.
این حملات با محکومیت شدید از سوی کشورهای غربی به ویژه آلمان، بریتانیا و فرانسه مواجه شد.
افزایش حملات نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی به اسرائیل در ماههای اخیر و تهدیدهای مستقیم حکومت ایران علیه این کشور، نگرانیهای اروپا را تشدید کرده است.
علی لاریجانی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، به تازگی اعلام کرده که ایران در حال آماده شدن برای انجام حمله نظامی به اسرائیل است.
نیروهای نیابتی تهران از عراق، یمن، سوریه و لبنان نیز نقش فعالتری در حملات علیه اسرائیل ایفا کردهاند. در این شرایط، اروپا که امنیت اسرائیل را یک خط قرمز غیرقابل مذاکره میداند، احتمالا تعهدات بیشتری برای کاهش تنشها از ایران خواستار خواهد شد.
افزایش فشارهای حقوق بشری
سرکوب اعتراضات مردمی در ایران، بازداشت روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و مدنی و افزایش اعدامها، موجب افزایش انتقادهای بینالمللی از وضعیت حقوق بشر در ایران شده است.
هر چند در اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان از مطرح شدن موضوع حقوق بشر در نشست ژنو سخنی به میان نیامده اما با توجه به این که کشورهای اروپایی پیشتر به این موضوع توجه داشتهاند و حامی قطعنامههای شورای حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران بودهاند، انتظار میرود این بار حقوق بشر را به عنوان یکی از پیششرطهای اصلی مذاکره با جمهوری اسلامی مطرح کنند.
چالشهای جمهوری اسلامی در ژنو
به نظر نمیرسد تخت روانچی و همکارانش مقابل دیپلماتهای آلمانی، فرانسوی و بریتانیایی از موضع قدرت سخن بگویند. چالش و ضعفهای ایران در زمینههای گوناگون این شرایط را فراهم نخواهد کرد که فرستادگان جمهوری اسلامی بتوانند با دست پر از ژنو به تهران بازگردند.
ایران در سایه فشارهای اقتصادی، انزوای دیپلماتیک و چالشهای داخلی، در موقعیت ضعیفی قرار دارد.
طبق نظریه «جوزف نای» درباره قدرت نرم، کشوری که از قدرت کمتری برخوردار است، ناچار به ارائه امتیازات بزرگتری برای جلب توافق خواهد بود. اما دادن این امتیازات، ممکن است ثبات داخلی رژیم را تهدید کرده و اختلافات میان نخبگان حاکم را تشدید کند.
جذابیت نداشتن صرف پرونده هستهای
برای اروپا، محدود کردن گفتوگوها به برنامه هستهای ایران به تنهایی کافی نیست.
اروپا به دنبال توافقی جامعتر است که رفتار منطقهای جمهوری اسلامی، توسعه برنامه موشکی و پهپادی و تهدیدات علیه اسرائیل را نیز در بر بگیرد.
در این شرایط، اگر ایران حاضر به ارائه امتیازات در این حوزهها نباشد، احتمال شکست مذاکرات از پیش تضمین شده است.

محمود علوی، وزیر پیشین اطلاعات جمهوری اسلامی، در اظهاراتی بیسابقه به شکستهای اطلاعاتی متعدد جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل اذعان کرده است. او بهصراحت اعلام کرده که وزارت اطلاعات در شناسایی عوامل ترور دانشمندان هستهای ناکام مانده و حتی نتوانسته روش انجام این ترورها را کشف کند.
علوی، که در سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ وزیر اطلاعات بود، تایید کرد در ترور محسن فخریزاده نیز دستگاههای امنیتی موفق به بازداشت عوامل عملیات نشدند، در حالی که بعدها در اظهاراتی متناقض گفتند برای چهار تن از عوامل این حمله حکم اعدام صادر کردهاند.
او در صحبتهایی که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایراد کرد، به ناتوانی وزارت اطلاعات در پیگیری نفوذ اسرائیل اعتراف کرده و گفته است: «ما نیم ساعت از تیم اسرائیلی عقب بودیم.»
این اعترافات علوی، که خود از بالاترین مقامات امنیتی جمهوری اسلامی است، عمق و گستردگی نفوذ اطلاعاتی اسرائیل را در نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی نشان میدهد.
از دیگر موارد شکست اطلاعاتی جمهوری اسلامی که علوی به آن اشاره کرده، سرقت اسناد هستهای جمهوری اسلامی از سوی اسرائیل است.
این اسناد در بهمن ۱۳۹۶ از یک انبار در شورآباد، جنوب تهران، به سرقت رفت.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل، سه ماه بعد با افشای این موضوع مدعی شد که این اسناد اثبات میکنند جمهوری اسلامی درباره برنامه هستهای خود به جامعه جهانی دروغ گفته است.
این سرقت، که در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی انجام شد، شامل انتقال ۵۵ هزار سند و ۵۵ هزار فایل دیجیتال و ۱۸۳ سیدی به اسرائیل بود.
گزارشها نشان میدهد که اسرائیل دو سال برای این عملیات برنامهریزی کرده و حتی مدل و ماکتی از انبار نگهداری اسناد ساخته بود تا تیم عملیاتی با جزییات کامل وارد عمل شود.
در واکنش به این سرقت، ابتدا مقامات جمهوری اسلامی موضوع را تکذیب کردند، اما پس از مدتی محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه، اعتراف کرد که اسناد به سرقت رفته است.
او این رخداد را «نشانهای از نفوذ اطلاعاتی عمیق» توصیف کرد اگر چه مجبور شد تحت فشار، حرف هایش را پس بگیرد ولی دو ماه بعد یوسی کوهن، ربیس وقت موساد، جزبیات بیشتری از این عملیات را افشا کرد و گفت: «۲۰ نفر در این عملیات شرکت داشتند که هیچکدام اسرائیلی نبودند.»
این اظهارات نشاندهنده گستردگی شبکه نفوذ اسرائیل در داخل ایران است.
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی، و محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت حسن روحانی، هر دو به عمق نفوذ اسرائیل در ایران اذعان کردهاند.
یونسی در مصاحبهای اعلام کرد که «جان مقامات جمهوری اسلامی در خطر است» و این نفوذ را به ناهماهنگی میان وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه نسبت داد، اما حتی پس از تغییرات مدیریتی در این دو نهاد، نظیر عزل حسین طائب و ابراهیم جباری فرمانده گارد محافظان رهبری، این نفوذ نهتنها کاهش نیافت، بلکه در دورههای بعد تشدید نیز شد.
نمونه اخیر این شکستها، ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران و در یکی از امنترین مکانهای پایتخت بود که درست پس از ادعای اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات، مبنی بر نابودی شبکه جاسوسی اسرائیل رخ داد.
این اعترافات و شواهد نشان میدهد که نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در ایران بهحدی است که حتی مقامات عالیرتبه امنیتی جمهوری اسلامی نیز نتوانستهاند راهکاری برای مقابله با آن پیدا کنند.

جمهوری اسلامی اعلام آمادگی کرده تا مذاکرات هستهای جدیدی را با اروپا آغاز کند. این در حالی است که سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا، هفته گذشته در نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قطعنامهای علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی به تصویب رساندند.
سوال اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی واقعا قصد مذاکره دارد یا همچنان از این ابزار برای وقتکشی و نزدیک شدن به ساخت بمب اتمی استفاده میکند؟
اگر این سوال برای ما مطرح است، بهطور قطع برای سه کشور اروپایی نیز این ابهام وجود دارد.
این کشورها بهخوبی میدانند جمهوری اسلامی سابقهای طولانی در سیاست نمایشی مذاکره و تلاش مخفیانه برای توسعه برنامه هستهای خود دارد و این الگو بارها تکرار شده است.
هر زمان که جمهوری اسلامی قصد پیشبرد برنامه هستهای خود را داشته، مذاکرات را قطع کرده، سطح غنیسازی را افزایش داده و روی مراحل ساخت بمب کار کرده است. سپس، تحت فشارهای خارجی، دورهای از مذاکرات را آغاز کرده تا بخشی از فشارها را کاهش دهد.
این سیاست که محصول تفکر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است، برای قدرتهای غربی شناختهشده و نخنما است. بنابراین در شرایط فعلی بعید است این روش در برابر دولت دونالد ترامپ و اروپای خشمگین کارگر باشد.
اروپا بهشدت از همکاری موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی با روسیه خشمگین است. به این ترتیب وقتی به وضعیت فعلی نگاه میکنیم، میبینیم که اروپا، آمریکا و اسرائیل، هر سه از زوایای مختلف در برابر برنامه هستهای تهران ایستادهاند و قدرت مانور جمهوری اسلامی به طرز قابل توجهی محدود شده است.
اسرائیل، ترامپ و اروپا: سه ضلع فشار علیه جمهوری اسلامی
اسرائیل با روی کار آمدن دوباره ترامپ این دوره را بهترین زمان برای نابودی برنامه هستهای تهران میداند. ترامپ نیز صراحتا اعلام کرده که مصمم است جلوی دستیابی جمهوری اسلامی را به بمب اتمی بگیرد.
از سوی دیگر، اروپا نیز رویکردی حتی سختگیرانهتر از آمریکا در قبال ایران اتخاذ کرده است، چرا که علاوه بر نگرانیهای مشابه آمریکا و اسرائیل درباره سلاح هستهای، از برد فزاینده موشکهای ایران و تهدیدات مکرر مقامات جمهوری اسلامی نگران است.
با توجه به این شرایط، احتمال استفاده جمهوری اسلامی از مذاکرات برای وقتکشی و فریب آمریکا و اروپا بسیار کاهش یافته است. ترامپ خواستار محدودیت جدی برنامه هستهای جمهوری اسلامی، فراتر از برجام است و اروپا نیز علاوه بر موضوع هستهای، برنامه موشکی جمهوری اسلامی را یک تهدید جدی میداند.
دو راهی خامنهای: توافق شبه تسلیم یا تقابل؟
خامنهای اکنون با دو گزینه مواجه است:
۱. تن دادن به توافقی شبیه تسلیم شدن که محدودیتهای شدیدی بر برنامههای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی تحمیل میکند.
۲. پذیرش خطر تقابل همزمان با آمریکا، اروپا و اسرائیل.
روش قدیمی جمهوری اسلامی برای ایجاد شکاف میان آمریکا و اروپا نیز دیگر کارآیی ندارد. اروپا و آمریکا دست جمهوری اسلامی را خواندهاند و بهنظر میرسد اروپا بهدلیل جلب حمایت ترامپ در جنگ اوکراین، بیش از گذشته به همکاری با آمریکا در پرونده هستهای ایران متمایل شود.
شکستهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی در سه ماه اخیر
جمهوری اسلامی حالا با شرایط سختتری در سیاست خارجی خود روبهرو است که قدرت مانور آن را در برابر آمریکا و اروپا و اسرائیل کاهش میدهد. سیاست خارجی دولت مسعود پزشکیان و بهطور کلی نظام جمهوری اسلامی در ماههای اخیر چهار شکست بزرگ را تجربه کرده است:
۱. شکست تحرکات منطقهای عباس عراقچی: تلاشهای عراقچی برای جلوگیری از حمله اسرائیل به ایران از طریق رایزنی با ۱۱ کشور منطقه، بینتیجه ماند. اسرائیل نهتنها به ایران حمله کرد بلکه از آسمان کشورهای منطقه مانند اردن، سوریه و عراق استفاده کرد و جمهوری اسلامی نتوانست اقدام موثری انجام دهد.
۲. شکست در شورای حکام: تلاشهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی برای جلوگیری از تصویب قطعنامه پیشنهادی اروپا در شورای حکام ناکام ماند. تنها سه کشور به قطعنامه رای منفی دادند و در نهایت با ۱۹ رای مثبت و ۱۲ رای ممتنع، این قطعنامه علیه جمهوری اسلامی تصویب شد.
۳. ناکامی در حمایت از حماس و حزبالله: جمهوری اسلامی نتوانست گروههای نیابتی خود را از فشار حملات سنگین اسرائیل نجات دهد. شرایط بهگونهای است که حماس و حزبالله یا باید تسلیم شوند یا با ادامه حملات سنگین روبهرو شوند.
۴. شکست در دلبستن به نتایج انتخابات آمریکا: جمهوری اسلامی به پیروزی کامالا هریس امید بسته بود تا سیاست مماشات ادامه یابد اما با بازگشت ترامپ، سیاست فشار حداکثری در پیش گرفته شده است.
چشمانداز آینده
خامنهای اکنون با چالشی بزرگ مواجه است: ادامه سیاست مذاکرات ظاهری و تلاش پنهانی برای دستیابی به بمب اتمی، دیگر امکانپذیر نیست.
در همین حال، دولت پزشکیان در اوج کسری بودجه، بهدلیل فشارهای داخلی و خارجی، مجبور به افزایش بودجه نظامی شده است.
کمبود گاز، خاموشی برق و نگرانی از اعتراضات مردمی نیز بحرانها را برای دولت تشدید کردهاند و سیاست خارجی نظام را در موقعیتی دشوارتر قرار دادهاند.






