امید شمس، حقوقدان و تحلیلگر امور بینالملل، در مصاحبه با ایراناینترنشنال با اشاره به تصمیم اخیر اسرائیل در خصوص ممنوعیت فعالیتهای آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی سازمان ملل (اونروا) هشدار داد این موضوع میتواند به یک فاجعه انسانی بینجامد.
او گفت در حال حاضر، اونروا «تنها شریان حیاتی» برای ارسال کمکهای بشردوستانه به نوار غزه به شمار میرود و تعطیلی فعالیتهای آن میتواند «نقض شدید قوانین بینالمللی» محسوب شود.
شمس افزود اونروا بهویژه در زمینه آموزشی و تغییر محتوای کتب درسی برای فلسطینیان نقشآفرین بوده و بسیاری از مطالب یهودستیزانه را حذف کرده است.
به گفته این تحلیلگر، اتهامات اسرائیل علیه اونروا جدی است زیرا تعدادی از اعضای این آژانس عضو حماس بودند و در فعالیتهای نظامی دست داشتند اما نمیتوان چنین موضوعی را به هزاران تن از کارکنان اونروا تعمیم داد.

ابوالحسن مهدوی، امامجمعه موقت اصفهان و عضو مجلس خبرگان، روز جمعه اعلام کرد که مجلس خبرگان رهبری سه نفر را برای جانشینی علی خامنهای به ترتیب اولویت انتخاب کرده است اما اسامی این افراد محرمانه باقی مانده است.
این اظهارات در بحبوحه افزایش تنشها میان اسرائیل و جمهوری اسلامی و نگرانیها درباره احتمال کشته شدن خامنهای توسط اسرائیل مطرح شده است.
ترس از کشته شدن خامنهای
تا پیش از درگیریهای اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل هم، بحث جانشینی خامنهای مطرح بود، اما اکنون این موضوع با جدیت بیشتری دنبال میشود. خود خامنهای نیز در جلسات اخیر با اعضای مجلس خبرگان، آنان را به آمادگی برای انتخاب سریع رهبر جدید توصیه کرده است. این توصیهها به گفته برخی ناظران نشاندهنده نگرانی خامنهای از احتمال کشته شدن توسط اسرائیل است.
ابوالحسن مهدوی در خطبههای نماز جمعه اصفهان تأکید کرده که خامنهای از نظر جسمی سالم است و هیچگونه کسالتی ندارد اما همین اظهارات، به گفته تحلیلگران، دلیلی بر این است که نگرانی اصلی جمهوری اسلامی، مرگ طبیعی خامنهای نیست، بلکه تهدیدات خارجی و احتمال کشته شدن او توسط اسرائیل است.
فضای «شهادت» در جلسه اخیر خبرگان
حیدری کاشانی، یکی دیگر از اعضای مجلس خبرگان، تأیید کرده که جلسه اخیر خامنهای با اعضای این مجلس در فضای «شهادت» برگزار شده و حاضران به گفته او در این جلسه گریه کردهاند. این عضو خبرگان نقل کرده که خامنهای گفته است اگر من نبودم خبرگان باید خیلی زود رهبر جدید را انتخاب کنند. نوعی نگرانی از قیام مردم در نبود خامنهای و افزایش احتمال سرنگونی نظام در قیام مردم.
مجتبی خامنهای؛ گزینه محتمل
به گفته امامجمعه اصفهان، سه نفر برای جانشینی خامنهای انتخاب شدهاند اما اسامی آنان اعلام نشده است. به نظر میرسد مجتبی خامنهای که فرزند دوم و سیاسیترین فرزند علی خامنهای است، گزینهای است که شانس بالایی دارد.
مجتبی، تنها فرزند خامنهای است که به طور علنی گزارش شده برای رهبری آماده میشود. از ۲۷ سال پیش، او با رضایت پدرش در پشت صحنه در هدایت امور کلان نظام دخالت دارد. عباس پالیزدار از دوستان قدمی مجتبی خامنه ای و محمد سرافراز رییس سابق صدا و سیما نیز بر این نقش مجتبی تاکید کردهاند. تعطیلی درس خارج فقه او و انتشار اولین ویدیوی رسمیاش نیز نشاندهنده برنامهریزی برای انتقال قدرت به او است.
علیرضا اعرافی؛ نفر دوم احتمالی
گزینه بعدی ممکن است علیرضا اعرافی باشد که از نزدیکان مورد اعتماد خامنهای است. او نایبرییس دوم مجلس خبرگان، عضو شورای نگهبان، امامجمعه قم و از شخصیتهای بانفوذ حوزه علمیه است. موقعیت او در ساختار قدرت، احتمال انتخابش بهعنوان جانشین را افزایش میدهد.
هاشم حسینی بوشهری؛ نفر سوم؟
به نظر میرسد سومین گزینه محتمل، هاشم حسینی بوشهری باشد. او نایبرییس اول خبرگان، رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و امامجمعه قم است. نزدیکی او به خامنهای و تصدی سمتهای کلیدی، شانس او را افزایش داده است. احتمال قرار داشتن مهدی میرباقری فرد بسیار نزدیک به جبهه پایداری برخلاف تبلیغات زیاد به نظر نمیرسد.
گزینههای کماحتمال
در میان سایر نامها، علی خمینی و حسن خمینی (نوههای روحالله خمینی) دیده میشوند، اما شانس این افراد به دلیل قرار نداشتن در ساختار فعلی سطوح عالی نظام بسیار کم است. حسن خمینی، ۹ سال پیش با رد صلاحیت در انتخابات مجلس خبرگان، عملا از عرصه قدرت کنار گذاشته شد و حتی عضو مجلس خبرگان هم نیست.
صلاحیت حسن روحانی نیز برای عضویت در خبرگان رد شده است. صادق لاریجانی رییس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز حتی از راه یافتن به مجلس خبرگان در آخرین انتخابات بازماند ضمن اینکه استعفای اعتراضی او از شورای نگهبان به مذاق خامنهای خوش نیامده است.
ابراهیم رئیسی نیز که هم رییس جمهور بود و هم نایب رییس اول مجلس خبرگان؛ یک روز قبل از تعیین ریییس جدید مجلس خبرگان در سقوط بالگرد به طرز مشکوکی کشته شد در حالی که شانس اول ریاست مجلس خبرگان بود. احمد خاتمی نیز که گفته میشود از طرح موضوع رهبری مجتبی خامنهای در اجلاس خبرگان انتقاد کرده بلافاصله از عضویت در هیات رییسه خبرگان کنار گذاشته شد.
هرچند مشخص نیست چه کسی بهعنوان جانشین خامنهای انتخاب خواهد شد اما شواهد نشان میدهد که مجتبی خامنهای شانس بیشتری دارد. اما مشکل اصلی نظام نه تعیین جانشین خامنهای بلکه بقا و ماندگاری در دوره ای است که با ریاست جمهوری مجدد دونالد ترامپ و افزایش درگیریهای جمهوری اسلامی با اسرائیل هر لحظه با خطر جنگ؛ شکست در جنگ و احتمال قیام مردم روبرو است. مردمی که به شدت از ناکارآمدی نظام در حوزههایی مانند کمبود برق و گاز و بنزین شاکی هستند و از دخالت های نظام در زندگی روزمره خود مانند تحمیل حجاب اجباری و فیلترینگ اینترنت و شبکههای اجتماعی نیز بشدت ناراضی و خشمگین هستند.
برنامه کامل سیاست با مراد ویسی را از اینجا ببینید
شهرام خلدی، استاد تاریخ خاورمیانه و روابط بینالملل، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت جمهوری اسلامی بار دیگر تلاش خواهد کرد اسرائیل را هدف قرار دهد اما بحث بر سر نتیجهبخش بودن آن است.
او با اشاره به تغییرات اخیر در کابینه بنیامین نتانیاهو افزود اسرائیل ممکن است برای جلوگیری از عملیات نظامی احتمالی جمهوری اسلامی، دست به حملهای پیشدستانه بزند.
خلدی همچنین گفت علی خامنهای بر سر پیروزی کامالا هریس در انتخابات آمریکا دست به قمار زد و روی کار آمدن مسعود پزشکیان و فعال کردن شبکه نفوذ حکومت ایران در خارج از کشور، بخشی از برنامه جمهوری اسلامی برای امتیاز گرفتن از دولت هریس بود.
خلدی تاکید کرد: «خامنهای در برابر نتانیاهو و ترامپ قرار گرفته و در موقعیت آچمز است.»

در روزهای اخیر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه و همچنین جواد ظریف معاون پزشکیان و خود مسعود پزشکیان به عنوان رییس جمهوری با ادبیات متفاوتی درباره لزوم تعامل با آمریکا یا دست کم کنترل و مدیریت تنش ها با آمریکا صحبت کردهاند.
این اظهارات نشاندهنده نگرانی آنها بعد از بازگشت دونالد ترامپ به قدرت است، زیرا میدانند که دوره سیاست مماشات جو بایدن در برابر جمهوری اسلامی به پایان خود نزدیک میشود.
اما آیا صحبتهای اخیر عباس عراقچی و محمد جواد ظریف و مسعود پزشکیان نمایانگر صدای اصلی جمهوری اسلامی است؟ به نظر نمیرسد چنین باشد.
عراقچی اخیرا به ترامپ توصیه کرده که به جای بازگشت به سیاست فشار حداکثری، «عقلانیت حداکثری» را در پیش گیرد؛ این در حالی است که جمهوری اسلامی خود در سیاستهایش کمتر نشانی از عقلانیت به نمایش میگذارد.
صداهای عراقچی و ظریف و حتی پزشکیان صدای واقعی جمهوری اسلامی نیستند؛ این اظهارات در واقع تلاشی است برای کاهش فشارهای بینالمللی بر جمهوری اسلامی. صدای واقعی این حکومت از سوی علی خامنهای و فرماندهان سپاه پاسداران شنیده میشود که بر ادامه سیاستهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی تاکید دارند.
صدای واقعی جمهوری اسلامی نه از سالنهای هیات دولت، بلکه از شلیک پهپادها و موشکهای سپاه پاسداران در یمن به سوی ناوهای آمریکایی در دریای سرخ و از حملات پهپادهای حشد شعبی عراق به سوی پایگاههای آمریکا در سوریه شنیده میشود.
بعید است که دولت ترامپ نیز به این اظهارات عراقچی و ظریف توجه خاصی نشان دهد یا آنها را جدی بگیرد. برای دولت ترامپ، ملاک اصلی، اقدامات تهاجمی جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن علیه منافع و پایگاههای آمریکا و همچنین تلاش برای ترور شخصیتهایی چون ترامپ، جان بولتون، مایک پومپئو و برایان هوک است.
در دوره بایدن، آمریکا با حداکثر مماشات با جمهوری اسلامی برخورد کرد و حتی شش میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده جمهوری اسلامی را آزاد کرد. این مماشات اما موجب تقویت و تهاجمیتر شدن سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال آمریکا و اسرائیل شد.
پس از آن، حماس تحت حمایت جمهوری اسلامی به اسرائیل حمله کرد، حزبالله نیز شمال اسرائیل را هدف راکتهای خود قرار داد و حشد شعبی نیز بیش از ۷۰ حمله به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه ترتیب داد.
بنابراین، بعید بهنظر میرسد که تنها با اظهارات دیپلماتیک عراقچی تغییری در رویکردهای سختگیرانه ترامپ و تیم او علیه جمهوری اسلامی ایجاد شود. البته، بعید است که ترامپ بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، به درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی روی آورد، اما همانطور که خود او نیز اشاره کرده، مساله اصلی برایش مهار برنامه هستهای ایران خواهد بود.
به احتمال بسیار او در ابتدا به جمهوری اسلامی پیشنهاد مذاکره خواهد داد از جمله درباره برنامه هستهای و توان موشکی آن، اما بعید است که علی خامنه ای و فرماندهان سپاه پاسداران حاضر باشند دست از برنامه هستهای و توان موشکی خود بکشند.
جمهوری اسلامی هم اکنون نظامی در آستانه تولید بمب اتمی است و مدام تهدید به تغییر دکترین هسته ای خود می کند. معنای این تهدید روشن است. جمهوری اسلامی میگوید ما میتوانیم بمب اتمی بسازیم و اگر بخواهیم می سازیم.
از طرف دیگر آمریکا نیز خوهان پایان یافتن این برنامه هستهای است که اطمینانی به غیر نظامی بودن آن نیست. این وضعیت همراه با ضعیف تر شدن جمهوری اسلامی بعد از حملات اسرائیل به شبکه های نظامی و رهبران سیاسی حماس و حزب الله، جمهوری اسلامی را در وضعیت ضعیفتری در قبال آمریکای ترامپ قرار داده است.

علی خامنهای نگران کشته شدن، مجتبی خامنهای آماده رهبر شدن و مردم امیدوار به سرنگون شدن جمهوری اسلامیاند.
حیدری کاشانی، عضو مجلس خبرگان، تایید کرده که علی خامنهای نگران کشته شدن خود است. وی گفته در جلسهای با اعضای مجلس خبرگان در چهلمین روز کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان و معاون او هاشم صفیالدین، خامنهای گفته که اعضای خبرگان باید برای شرایطی که او دیگر زنده نیست، آماده باشند تا بتوانند بهسرعت رهبر جدیدی انتخاب کنند.
هدف خامنهای از این اظهارات چیست؟ آیا صرفاً بهدلیل احتمال کشته شدن خود، خواستار انتخاب سریع رهبر بعدی است، یا در شرایط بحرانی کنونی و درگیری با اسرائیل، قصد دارد روند جانشینی پسرش، مجتبی را تسریع کند؟
این اظهارات حیدری کاشانی با سخنان اخیر خامنهای در جلسه خبرگان همخوانی دارد؛ سخنانی که میتوان آن را شبیه به خطبه وداع دانست.
خامنهای در این نشست، با اشاره به جنگ اُحُد و شایعه کشته شدن پیامبر اسلام و تاثیر آن بر جبهه جنگ، به خبرگان گفت که خدا پس از اُحُد آیاتی فرستاد تا به مسلمانان هشدار دهد که اگر پیامبر از میان شما رفت، نباید متوقف شوید یا به گذشته بازگردید.
خامنهای سپس با صراحت گفت که اگر لازم شد و رهبر به هر دلیلی نبود، مجلس خبرگان باید فوراً رهبر جدیدی انتخاب کند.
این حرفها نشان میدهد که خامنهای در تلاش است زمینه را برای جانشینی پسرش فراهم کند. شواهد و قرائن نیز حاکی از آن است که نظام در حال فراهم کردن مقدمات رهبری مجتبی است و تمامی رقبای او نیز کنار گذاشته شدهاند. آخرین نمونه، ابراهیم رئیسی بود که یک روز قبل از انتخاب رییس مجلس خبرگان در حادثه سقوط هلیکوپتر کشته شد در حالی که شانس او برای ریاست خبرگان با توجه به اینکه نایب رییس این مجلس بود بیشتر از همه بود.
در صورتی که رئیسی همزمان رییس مجلس خبرگان و رییسجمهوری میشد، احتمال داشت در رقابت بر سر رهبری، وزنهای سنگینتر از مجتبی پیدا کند.
صحبتهای مهدی نصیری، مدیر مسئول پیشین روزنامه کیهان، نیز که گفته رییسی قبل از مرگ به مطرح شدن رهبری مجتبی اعتراض کرده بود و احمد خاتمی نیز پس از اعتراض به مطرح شدن رهبری مجتبی از هیات رییسه خبرگان کنار گذاشته شد، موید این نقشه است.
از سوی دیگر، عباس پالیزدار، از نزدیکان مجتبی خامنهای، بعد از مدتی سکوت، اخیرا در فضای مجازی حاضر شده و در یک ویدئو طولانی به افشای فساد مقامات جمهوری اسلامی پرداخته و این احتمال را مطرح کرده که نظام در حال آمادهسازی رهبری مجتبی است و گفته اگر مجتبی به رهبری برسد، اوضاع بهتر خواهد شد.
این اظهارات نشان میدهد که نظام ممکن است در شرایط کنونی و در میان درگیریها با اسرائیل، این فرصت را مناسب بداند تا جانشینی مجتبی را تثبیت کند.
ضمن اینکه خامنهای وقتی از خطر کشته شدن خود صحبت میکند، به نظر میرسد این تهدید را از سوی اسرائیل جدی میبیند. او تجربه کشته شدن حسن نصرالله و دیگر فرماندهان و رهبران حزبالله و حماس را دیده و میداند که اسرائیل، با برتری اطلاعاتی و تسلیحاتی خود، توانایی این کار را دارد.
از طرفی، بازگشت دونالد ترامپ به صحنه سیاست آمریکا نیز نگرانیهای جمهوری اسلامی را بیشتر کرده است. ترامپ به عنوان شخصی که نسبت به اسرائیل موضع حمایتی قویتری دارد و سابقه کشتن قاسم سلیمانی را نیز در کارنامه خود دارد، تهدیدی جدی برای مقامات جمهوری اسلامی و از جمله جان خامنهای محسوب میشود.

صدور حکم اعدام برای وریشه مرادی، زندانی سیاسی، توسط ابوالقاسم صلواتی، قاضی دادگاه انقلاب، بار دیگر موضوع اعدام مخالفان و نقش قضات بدنام دادگاههای انقلاب در این اعدامها را به صدر اخبار کشاند.
این قضات در طول ۴۶ سال گذشته آمر و عامل صدور احکام اعدام بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی بودهاند.
صادق خلخالی
تردید اندکی وجود دارد که بدنامترین قاضی دادگاههای انقلاب در طول این سالها، صادق خلخالی بوده است. او با حکم مستقیم خمینی منصوب شد و بسیاری از مقامات حکومت شاه و فرماندهان ارتش ایران را پس از انقلاب اعدام کرد. اعدام فرماندهان ارتش از سوی خلخالی یکی از عوامل تضعیف جدی ارتش ایران و تحریک صدام حسین به حمله به ایران در سال ۱۳۵۹ بود.
خلخالی در اعدام مقامات حکومت پیشین به حدی تندروی کرد که برای مدتی جلو اعدامهای او گرفته شد؛ اما با دستور خمینی اعدامها را از سر گرفت. در سالهای اول انقلاب، نام خلخالی بهگونهای با اعدام و وحشت عجین شده بود که خمینی برای ایجاد رعب، او را به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب به شهرهایی همچون سنندج، کرمانشاه، همدان، و اهواز اعزام کرد و او بسیاری از زندانیان را در محاکمههای کوتاه اعدام کرد.
از ابوالفضل توکلیبینا، از بازاریان نزدیک به خمینی، نقل شده است برای نشان دادن سطحینگری خلخالی در صدور احکام، حکم اعدام خودش را نیز بین بقیه احکام گذاشته و خلخالی آن را امضا کرده است.
حسین موسوی تبریزی
پس از اعدامهای اوایل انقلاب، اختلافات میان آیتالله خمینی و کاظم شریعتمداری موجب شد که خمینی، حسین موسوی تبریزی، از روحانیون تندرو حامی خود را بهعنوان حاکم شرع و قاضی دادگاه انقلاب به آذربایجان شرقی و غربی اعزام کند.
موسوی تبریزی در آن مقطع اعدامهای گستردهای در آذربایجان انجام داد. او بهعنوان دادستان انقلاب کل کشور، پشت بسیاری از اعدامهای زندانیان سیاسی در اوایل دهه ۱۳۶۰ بود.
اعدامهای سیاسی آن دوران موج دوم اعدامهای سیاسی بود که از تابستان ۶۰ شروع شده بود و تا سالهای ۶۳ و ۶۴ ادامه یافت و طی آن هزاران نفر از اعضای گروههای مختلف سیاسی اعدام شدند.
تیم محمدی گیلانی و لاجوردی
در آن سالها همچنین، تیم محمدی گیلانی بهعنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب و اسدالله لاجوردی بهعنوان دادستان انقلاب و رییس زندان اوین، یکی از مخوفترین دوران اداره زندانها و زندانیان سیاسی را رقم زد.
گیلانی عامل صدور حکم اعدام بسیاری از زندانیان سیاسی در اوایل دهه ۱۳۶۰ بود و اصولا موج اول اعدام گسترده زندانیان سیاسی در تابستان ۶۰ با تیم گیلانی و لاجوردی در زندان اوین آغاز شد.
لاجوردی، که از نظر بسیاری از زندانیان سیاسی مهمترین نماد خشونت در زندانهای جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ بود، در مدیریت شکنجه و سرکوب زندانیان نقشی محوری داشت.
محمد محمدی ریشهری
موج سوم اعدامهای سیاسی در سال ۱۳۶۷، که از آن به عنوان کشتار زندانیان یاد میشود، هزاران زندانی سیاسی از طیفهای مختلف را شامل شد. آمر اصلی این اعدامها محمد محمدی ریشهری، وزیر وقت اطلاعات و احمد خمینی، فرزند روحالله خمینی بودند که حکم این اعدامها را از خمینی دریافت کردند.
ریشهری پیش از آن با صدور احکام اعدام برای افسران ارتش در جریان کودتای نوژه و همچنین محاکمه و اعدام صادق قطبزاده از یاران خمینی، خود را بهعنوان قاضی صادرکننده احکام اعدام معرفی کرده بود. در اعدامهای ۶۷، احمد خمینی و ریشهری با تشکیل هیاتهای مرگ چند هزار زندانی سیاسی را در سراسر کشور اعدام کردند.
مصطفی پورمحمدی، نیری و ابراهیم رئیسی
مصطفی پورمحمدی بهعنوان نماینده وزارت اطلاعات در هیات مرگ تهران، این تصمیم نظام را تایید کرده و گفته که برای این کار ۳۰ هیات در سراسر کشور تشکیل و به تمام زندانها فرستاده شدند تا زندانیان سیاسی را اعدام کنند.
حسینعلی نیری و ابراهیم رئیسی از دیگر اعضای هیات مرگ نیز در این موج اعدامها نقش داشتند. رئیسی بعدها به سمتهای ارشد قضایی، از جمله ریاست قوه قضاییه رسید و در نهایت بهعنوان رییسجمهوری منتخب خامنهای منصوب شد.
علی رازینی
در میان چهرههای قضایی بدنام جمهوری اسلامی، علی رازینی نیز بهعنوان یکی از فعالان سرکوب و صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی شناخته میشود. او نقش برجستهای در کشتار زندانیان در سال ۱۳۶۷ داشت. رازینی پس از عملیات مرصاد نیز از برگزاری دادگاههای فوری و صدور احکام اعدام صحرایی دفاع کرد.
غلامحسین محسنی اژهای
از دیگر قضات بدنام جمهوری اسلامی، غلامحسین محسنی اژهای است که در چهار دهه گذشته از چهرههای قضایی، اطلاعاتی و امنیتی اصلی نظام و همیشه مورد اعتماد حکومت بوده است. اگرچه او بیشتر با پرونده بازداشت و شکنجه شهرداران تهران و محاکمه غلامحسین کرباسچی شناخته شد، اما بعدها در سمتهایی چون وزیر اطلاعات، دادستان کل کشور و سرانجام رئیس قوه قضائیه فعالیت کرد.
سعید مرتضوی
در میان این قضات بدنام، نام سعید مرتضوی - معروف به «قاضی مرتضوی» - نیز برجسته است. مرتضوی در اواخر دهه ۱۳۷۰ و اوایل دهه ۱۳۸۰ بهعنوان قاضی دادگاه مطبوعات و دادستان تهران از عوامل اصلی سرکوب مطبوعات و توقیف روزنامهها بود و به «قصاب مطبوعات» مشهور شد.
پس از انتقاد مستقیم خامنهای از مطبوعات در سال ۱۳۷۹ بهعنوان پایگاه دشمن، مرتضوی در یک روز ۱۶ روزنامه را توقیف کرد. این اقدام به «توقیف فلهای مطبوعات» معروف شد. همین حمایتها از سوی خامنهای، سبب رشد و ارتقای مرتضوی شد و بعدها به دست داشتن او در فاجعه کهریزک در سال ۸۸ انجامید که در آن، تعدادی از جوانان بازداشتشده زیر شکنجه کشته شدند.
به گفته عباس پالیزدار، عضو کمیته تحقیق و تفحص مجلس، مرتضوی همچنین مسئول قتل زهرا کاظمی، عکاس ایرانی-کانادایی در سال ۱۳۸۲ بود که در زندان اوین کشته شد.
محمد مقیسه
در دهههای بعد نیز برخی از این قضات بدنام به صدور احکام اعدام علیه فعالان مدنی و سیاسی از جمله بازداشتشدگان اعتراضات سالهای ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ ادامه دادند. از جمله این قضات، محمد مقیسه بود که بهعنوان قاضی صادرکننده احکام دیکتهشده از سوی بازجویان نهادهای اطلاعاتی شناخته میشد.
ابوالقاسم صلواتی
از دیگر قضات بدنام میتوان به قاضی ابوالقاسم صلواتی اشاره کرد که بهدلیل تبعیت کامل از بازجویان وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، احکام قضایی علیه فعالان مدنی و سیاسی را صادر کرده است.
علی مبشری
علاوه بر این چهرهها، علی مبشری نیز در زندان اوین در اواخر دهه ۶۰ و سالهای بعدی بسیاری از احکام اعدام را صادر کرد.
این اسامی، که از معروفترین قضات بدنام دادگاههای انقلاب بهشمار میروند و در طول ۴۶ سال گذشته در بازداشت، شکنجه و اعدام بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی نقش داشتهاند، تنها نوک کوه یخی از سیستمی بزرگتر هستند.
بدنه اصلی این دستگاه سرکوب را باید در دادگاههای انقلاب استانها و زندانهای سراسر کشور دید. زندانهایی چون دیزلآباد کرمانشاه، عادلآباد شیراز، و وکیلآباد مشهد تنها چند نمونه از دهها زندان در شهرهای مختلف کشور هستند که داستانهای بیشماری از سرکوب، شکنجه و اعدام بیگناهان در آنها رخ داده است. این روایت، تنها گوشهای از عملکرد صدها قاضی و مأمور در این سیستم سرکوب است که طی ۴۶ سال گذشته، تعداد زیادی از فعالان سیاسی و مدنی و مردم معترض را به پای دار کشاندهاند.






