تناقضگویی بیپایان مقامات جمهوری اسلامی درباره درمان مجروحان جنگ غزه در ایران
در حالی که مقامهای جمهوری اسلامی در مقاطع زمانی مختلف اعلام کردهاند که ایران مجروحان جنگ غزه و اعضای حزبالله لبنان را در کشور درمان کرده، محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت دولت پزشکیان، درمان مجروحان جنگ غزه در ایران را تکذیب کرده است.
ظفرقندی، پنجشنبه ۱۶ مرداد، در حاشیه یک نشست، در پاسخ به این سوال که آیا مجروحان جنگ غزه در ایران درمان میشوند، اظهار کرد: «این موضوع صحت ندارد.»
او با اشاره به اینکه در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، پنج هزار و ۷۰۰ نفر در ایران مجروح شدند، گفت: «به نظر من یک عکسالعمل بینالمللی باید در این زمینه داشته باشیم و مدارک و اسناد جمع آوری شود و یک طرح شکایت در مجامع بینالمللی در این زمینه صورت بگیرد.»
تناقضات در درمان مجروحان جنگ
وزیر بهداشت دولت پزشکیان در حالی از درمان نشدن مجروحان جنگ غزه در ایران سخن گفته که پیش از این مقامهای جمهوری اسلامی بارها از انتقال مجروحان، از غزه به ایران و انجام جراحیهای متعدد بر روی آنان خبر داده بودند.
در یکی از این نمونهها، حسین صمدینیا، رییس بیمارستان «بقیةالله» تهران، ۱۸ آذر ۱۴۰۳ در جریان نشستی از انتقال حدود ۵۰۰ مجروح جنگ از غزه به ایران خبر داد.
صمدینیا با اشاره به اینکه در ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، نخستین گروه از مجروحان به کشور منتقل شدند و بخشی از آنان برای درمان به مشهد اعزام شدند، گفت بیمارستان «بقیةالله» با بیش از ۱۰۰ تخت بستری و امکانات کامل، بخشهایی از اورژانس را برای پذیرش مصدومان شیمیایی آماده کرد.»
او همچنین اشاره کرد که خدمات درمانی بلافاصله از نیمهشب برای پذیرش مجروحان جنگ غزه آغاز شد و برنامههایی ویژه مانند تهیه غذای مناسب و فراهم کردن امکانات محلی برای این افراد ترتیب داده شد.
به گفته صمدینیا، ۳۷۰ نفر از مصدومان برای درمان اولیه به این بیمارستان مراجعه کردند و جراحیهای متعدد و فوری در کوتاهترین زمان ممکن برای آنان انجام شد.
درمان مجروحان انفجار پیجرهای حزبالله لبنان
در ۳۰ دی ۱۴۰۳ نیز سعید بینات، معاون دفاع زیستی سپاه پاسداران، در مراسمی از پزشکان و پرستاران تقدیر کرد که در درمان مجروحان انفجار پیجرهای حزبالله لبنان در ایران فعالیت داشتهاند.
او همان زمان از انجام هزار و ۵۰۰ عمل جراحی روی اعضای حزبالله لبنان در ایران خبر داده بود.
بینات در این مراسم گفته بود که شدت آسیبهای وارده به مجروحان حزب الله لبنان به گونهای بود که نیازمند کار مشترک در گروههای مختلف پزشکی بود.
علی جعفریان، جانشین وزیر بهداشت، نیز همان زمان گفت که در یک هفته به ۵٠٠ مجروح لبنانی خدمت رسانی و در یک ماه اول هزار و ۵٠٠ جراحی بر روی آنان انجام شد.
اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، نیز گفت که درمان این مجروحان «کار بسیار بزرگی» بوده و نیاز به تخصصهای مختلف و انواع و اقسام رسیدگیها داشته است.
ظفرقندی نیز اول آذر همان سال گفته بود هزار و ۵۰۰ عمل جراحی در بیمارستانهای ایران بر روی نیروهای حزبالله انجام شده است.
حسن نصرالله، دبیرکل کشتهشده حزبالله لبنان هم ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، در سخنرانی خود پس از انفجار وسایل ارتباطی حزبالله، از جمهوری اسلامی به دلیل انتقال مجروحان این انفجار به تهران تشکر کرد و افزود: «بسیاری از مجروحان از ناحیه چشم زخمی شدهاند.»
این تناقضات در اظهارات مقامهای جمهوری اسلامی درباره درمان مجروحان جنگی در ایران، سوالات قابلتوجهی را در خصوص شفافیت و هماهنگی در اطلاعرسانی مقامات ایجاد کرده است.
این تضاد در اظهارات نهتنها شفافیت را زیر سوال میبرد، بلکه میتواند بر اعتماد عمومی به دولت در مسائل حساس مانند درمان مجروحان جنگی تاثیر منفی بگذارد.
راحله راحمیپور، زندانی سیاسی ۷۳ ساله و از دادخواهان خاوران، از رسیدگی پزشکی در زندان قرچک ورامین محروم مانده است. بابک دادبخش، زندانی سیاسی، در نامهای از زندان تهران بزرگ به شرایط نامناسب این زندان در حوزههایی از جمله فساد مالی و نبود خدمات درمانی و بهداشتی اعتراض کرده است.
سایت حقوق بشری هرانا، پنجشنبه ۱۶ مرداد گزارش داد راحمیپور با وجود تایید پزشکی قانونی مبنی بر وخامت وضعیت جسمانی و تاکید بر نیاز فوری به درمان در خارج از زندان، همچنان از اعزام به مراکز درمانی یا برخورداری از آزادی مشروط محروم مانده است.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی به هرانا گفت او به دلیل کهولت سن از بیماری قلبی رنج میبرد و به بیماریهای متعددی از جمله تومور مغزی با وضعیت وخیم و نگرانکننده، فشار خون، دیابت، درد مفاصل، آب مروارید و تالاسمی مینور مبتلا است.
به گفته این منبع آگاه، پزشکی قانونی پیشتر عدم تحمل کیفر راحمیپور را تایید و اعلام کرده بود که ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﭘﺮتنش موجب تشدید وضعیت بیماری خواهد شد و او به درمان فوری در خارج از زندان نیاز دارند؛ با این حال، او همچنان از رسیدگی تخصصی پزشکی و اعزام به مراکز درمانی محروم مانده است.
این منبع مطلع با بیان اینکه قاضی اجرای احکام، معاون دادستان تهران و شماری از مسئولان دستگاه قضایی اعلام کردهاند اعزام این زندانی به مرخصی یا اعطای آزادی مشروط از اختیارات آنها خارج است، افزود که با این حال مسئولان مشخصا اعلام نکردند کدام ارگان یا نهاد مسئولیت این موضوع را بر عهده دارد.
طبق این گزارش، راحمیپور پیش از انتقال به زندان قرچک ورامین، در زندان اوین دچار تشنجهای مکرر شده و در بهداری زندان اوین تحت درمان قرار میگرفت.
شرایط نامناسب زندان قرچک و عدم دسترسی او به خدمات اولیه پزشکی در این زندان، به نگرانیهای خانواده این زندانی کهنسال دامن زده است.
در سالهای اخیر، گزارشهای متعددی در خصوص عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان سیاسی در ایران و نقض حق دسترسی آنان به درمان مناسب توسط مسئولان زندانها منتشر شده است.
بسیاری از زندانیان سیاسی در دوران حبس خود جان خود را از دست دادهاند و جمهوری اسلامی هیچگونه مسئولیتی در قبال مرگ آنها که ناشی از فشارهای روانی، شکنجه و عدم ارائه خدمات پزشکی بوده، بر عهده نگرفته است.
بابک دادبخش، زندانی سیاسی محبوس در زندان تهران بزرگ، با نگارش نامهای خطاب به غلامحسین محسنی اژهای، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، نسبت به شرایط نامناسب این زندان در حوزههای مختلف و سوءاستفاده از موقعیتهای مدیریتی اعتراض کرده است.
این زندانی سیاسی در نامهای که هرانا منتشر کرده، از گسترش فساد مالی و اداری، نبود خدمات درمانی و بهداشتی، محدودیتهای شدید رفاهی، تبعیض در دسترسی به امکانات، و وضعیت غیرانسانی حاکم بر زندان تهران بزرگ انتقاد کرده و این شرایط را مصداقی از نقض گسترده و ساختاری حقوق زندانیان دانسته است.
به گفته دادبخش، شرایط بهداشتی در زندان تهران بزرگ بسیار نامناسب است و شیوع حشرات موذی مانند ساس و شپش، گسترش بیماریهای پوستی مانند گال، و کمبود شدید مواد شوینده و بهداشتی از مشکلات اصلی هستند.
او اضافه کرد که برای هر اتاق ۲۵ نفره، جیره یکماهه تنها شامل یک صابون، یک پودر لباسشویی ۴۰۰ گرمی، و یک شامپوی کوچک داروگر است و هر دو ماه یکبار به هر زندانی یک عدد خمیردندان سه گرمی یکبار مصرف، آن هم بدون مسواک داده میشود.
همچنین قطعی چند ساعته آب بهطور روزانه در این زندان رخ میدهد و در زمان قطعی، بطریهای آب معدنی با قیمت چند برابری به زندانیان فروخته میشود.
بر اساس این نامه، فساد ساختاری و مالی در زندان تهران بزرگ به شکل گستردهای رواج دارد و خرید و فروش پستهای مدیریتی نظیر «وکیل بند» با مبالغی هنگفت صورت میگیرد.
مسئولیتهایی نظیر سرپرستی اتاقهای زندان نیز به مثابه «سرقفلی» با پرداختهای هفتگی بین دو تا ۱۰ میلیون تومان به وکیل بند واگذار میشوند.
مسئولان اتاقها، از زندانیان جدیدالورود مبالغی را بابت برخورداری از امکانات اولیه از جمله تخت خواب، استفاده از آشپزخانه، تماشای تلویزیون، نوشیدن چای، یا حتی حق نشستن روی زمین یا سر سفره مطالبه میکنند.
دادبخش در ادامه به نابسامانی گسترده در حوزه اقتصادی و رفاهی زندانیان اشاره کرده و نوشته نان بربری که قیمت اصلی آن حدود دو هزار تومان است، در زندان به مبلغ ۱۵ الی ۳۰ هزار تومان به فروش میرسد.
این زندانی سیاسی با بیان اینکه حتی «حق ملاقات» برای دیدار با خانوادهها نیز خرید و فروش میشود، افزود اقلام تاریخ مصرف گذشته در بوفه زندان عرضه میشوند، داروهای بهداری زندان در بازار داخلی زندان فروخته شده و مراجعه به بهداری نیز تنها با پرداخت هزینه به مسئولان ممکن میشود.
او در نامه جدید خود از نبود امکانات فرهنگی، ورزشی و درمانی در زندان تهران بزرگ خبر داده و تاکید کرده که از میان حدود سه هزار و ۵۰۰ زندانی در ۱۰ اندرزگاه، تنها تعداد معدودی اجازه استفاده از واحد فرهنگی را دارند.
همچنین امکانات ورزشی به کلی در اختیار زندانیان قرار ندارد. با وجود جمعیت بالا، واحد مددکاری نیز با کمبود شدید نیرو مواجه است و برای ۳۳۰ زندانی، تنها یک مددکار وجود دارد که آن هم صرفا هفتهای یک یا دو بار از پشت میلهها به مدت کوتاهی حاضر میشود.
دادبخش در پایان این نامه، با تاکید بر اینکه این شرایط زندگی انسانی را از زندانیان سلب کرده و خانواده های آنها را در تنگنای شدید اقتصادی قرار داده است، از رییس قوه قضاییه خواسته تا نسبت به وضعیت زندان تهران بزرگ و نقض گسترده حقوق زندانیان، رسیدگی جدی صورت گیرد.
شماری از رسانههای صنفی کارگران از شرایط بسیار سخت کارگران شاغل در صنعت نفت در پی افزایش شدید دما انتقاد کردند و نسبت به تهدید جان آنان هشدار دادند.
کانال شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت نوشت کارگران در دمای ۶۰ درجه سانتیگراد در شرایط بحرانی آب و برق بدون تسهیلات و امکانات کار میکنند، اما پیمانکاران حقوق و مزایای این کارگران را پرداخت نمیکنند.
این شورا ویدیویی از گرمازدگی یکی از کارگران پتروشیمی کنگان منتشر کرد و شرایط بحرانی کار در فازهای پارس جنوبی و مناطق عملیاتی نفتی را به شدت مورد انتقاد قرار داد.
در این ویدیو، یکی از کارگران با بیان اینکه «این جهنم داستان زندگی ماست»، از وضعیت نامساعد و خطرناک کار در گرمای شدید خبر داد و هشدار داد که جان کارگران در این شرایط در معرض خطر قرار دارد.
او افزود: «طبق قانون، کار در دمای بالای ۵۰ درجه باید متوقف شود، اما ما کارگران مجبوریم در این گرمای سوزان بدون هیچگونه تسهیلات سرمایشی و خوابگاههای استاندارد زیستی و بهداشتی به کار ادامه دهیم».
یکی از کارگران خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی گفت گرما جان کارگران را تهدید میکند اما هیچ مسئولی به فکر کارگران نیست.
کارگران همچنین خواستار تعطیلی کار در این شرایط بحرانی با پرداخت حقوق کامل و تامین امکانات استاندارد برای خوابگاهها شدند و در ادامه خواستار برکناری پیمانکاران متخلف و توجه به حقوق معیشتی و رفاهی خود شدند.
همزمان شهروندان با ارسال ویدیوهایی به ایراناینترنشنال از تداوم قطع برق در گرمای شدید تابستان گلایه کردند و حکومت جمهوری اسلامی را مسئول این نابسامانی دانستند.
ورود موج گرمای گسترده به ایران
صادق ضیائیان، رییس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی کشور، پنجشنبه ۱۶ مرداد در گفتوگو با خبرگزاری مهر اعلام کرد با ورود موج گرمای گسترده به ایران در روزهای آینده، دمای برخی شهرهای جنوبی تا ۵۰ درجه افزایش خواهد یافت.
به گفته ضیائیان، طی سه روز آینده استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان و مناطقی در هرمزگان، افزایش دما همراه با وزش باد و گرد و غبار را تجربه خواهند کرد.
بنابر این گزارش، هوا در بیشتر مناطق کشور گرم و روند دما افزایشی خواهد بود.
از سوی دیگر، محسن فرهادی، رییس مرکز سلامت محیط کار وزارت بهداشت دولت پزشکیان نیز نسبت به تهدیدهای ناشی از تابش مستقیم نور خورشید هشدار داد و گفت پرتوهای فرابنفش آسیب جدی به ویژه برای کودکان ایجاد میکند.
سرطان های پوستی و بیماری های چشمی از عوارض شایع مواجهه با اشعه فرا بنفش خورشید است.
پیش از این در هفتم مرداد، مازیار گیلانینژاد، فعال کارگری که از نزدیک مسائل و مشکلات کارگران پروژهای نفت و گاز را دنبال میکند، در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفته بود گرمازدگی و مسمومیت غذایی، دو عامل اصلی بیماری کارگران پروژهای در عسلویه و مناطق گرم در تابستان است.
گیلانینژاد با بیان اینکه «در روزهای اخیر که گرمای هوای عسلویه به بیش از ۵۰ و یا حتی ۶۰ درجه رسیده، بسیاری از کارگران گرمازده شدهاند» ادامه داد: «هر چند ما آمار دقیقی از تعداد مراجعهکنندگان به درمانگاههای کنگان و عسلویه نداریم اما روزانه دهها کارگر به دلیل گرمازدگی به این درمانگاهها اعزام میشوند.»
او اضافه کرد: «بیهوشی به دلیل گرمازدگی در حین کار در تابستان، هر روزه در پروژههای مختلف رخ می دهد. رطوبت و گرمای گاه ۶۰ درجه و بیشتر، همه کارگران پروژهای، رسمی، ارکان ثالث و دیگر کارکنان را در معرض انواع بیماریها و خطرات قرار داده است.»
به گفته این فعال کارگری، در روزهایی که کارگران عسلویه و خوزستان به کار در دمای بالا معترض هستند، بسیاری از پیمانکاران بیاعتنا به شرایط وحشتناک آب و هوایی، کارگران را بدون سایبان و یا گذاشتن تهویه مناسب و یا حتی دادن شربتهای مناسب، وادار به کار در شرایط سخت کرده و به این حرکت، افتخار هم میکنند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اعلام کرد که اسرائیل قصد دارد کنترل تمام غزه را به دست بگیرد و در نهایت آن را به نیروهایی مسلح واگذار کند که «بهدرستی آن را اداره خواهند کرد.»
نتانیاهو پنجشنبه ۱۶ مرداد در مصاحبه با شبکه فاکسنیوز در پاسخ به این پرسش که آیا اسرائیل قصد دارد کنترل تمام این منطقه را در اختیار بگیرد، گفت: «ما چنین قصدی داریم.»
او افزود: «ما نمیخواهیم آن را برای خود نگه داریم. ما فقط میخواهیم یک حاشیه امنیتی داشته باشیم. نمیخواهیم آن را اداره کنیم. نمیخواهیم بهعنوان یک نهاد حکومتی آنجا باشیم.»
پیشتر رسانههای اسرائیلی گزارش داده بودند که نخستوزیر اسرائیل، پس از نشست امنیتی که روز سهشنبه با حضور مقامهای ارشد نظامی و امنیتی برگزار شد، بر اشغال کامل نوار غزه تاکید کرد.
قرار است نشست کابینه امنیتی عالیرتبه اسرائیل برای بررسی گسترش جنگ علیه حماس پنجشنبه برگزار شود.
پیشتر اکسیوس به نقل از یک مشاور نتانیاهو نوشت: «حاضر نیستیم در این وضعیت بنبست باقی بمانیم و تسلیم خواستههای حماس شویم — بنابراین در عمل فقط یک گزینه باقی میماند: انجام یک اقدام قاطع. این آخرین کارتی است که در دست داریم.»
بر اساس گزارش کانال ۱۲ و دیگر رسانههای عبریزبان، این طرح در صورت تصویب، طی چهار تا پنج ماه اجرایی خواهد شد و شامل تصرف کامل شهر غزه و اردوگاههای مرکزی این منطقه است.
در مرحله نخست، ساکنان شهر غزه (حدود یک میلیون نفر) مجبور به ترک خانههای خود و حرکت به سوی منطقه «ماواسی» در جنوب خواهند شد.
با این حال، فرماندهان ارشد ارتش اسرائیل هشدار دادهاند که چنین عملیاتی میتواند جان گروگانها را به خطر بیندازد و اسرائیل را وارد یک درگیری طولانیمدت کند.
ژنرال ایال زمیر، رییس ستاد ارتش، در نشستهای داخلی هشدار داده است که اشغال کامل غزه «اسرائیل را به یک سیاهچاله میکشاند» و ممکن است به بهای جان دهها نظامی تمام شود.
تاکید نتانیاهو بر نابودی حماس
نتانیاهو همچنین در گفتوگو با سیانان بار دیگر اهداف اصلی اسرائیل را یادآور شد: «نابودی کامل حماس و بازگرداندن بیقید و شرط تمامی گروگانهای باقیمانده.»
او تصریح کرد که این درگیری میتواند بهسرعت پایان یابد، مشروط بر آنکه حماس سلاحهای خود را زمین بگذارد و گروگانها را آزاد کند.
این مصاحبه مدت کوتاهی پس از دیدار نتانیاهو با جی. پی. سینگ، سفیر هند در اسرائیل انجام شد؛ دیداری که محور آن تقویت روابط دوجانبه میان دو کشور، بهویژه در حوزههای دفاعی و اقتصادی بوده است.
رضا رستگار، فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیطزیست، از کشتهشدن محمود شهمرادی از محیطبانان پارک ملی گلستان در جریان درگیری با شکارچیان غیرمجاز خبر داد. بر اساس گزارشها دو نفر به عنوان عاملان قتل این محیطبان بازداشت شدهاند.
سعید مطهریزاده، فرمانده انتظامی خراسان شمالی، پنجشنبه ۱۶ مرداد از دستگیری دومین عامل قتل شهمرادی در محدوده این استان خبر داد و گفت متهم اول نیز ۱۵ مرداد در محل درگیری بازداشت شده بود.
در ویدیویی از لحظه انتقال پیکر او، یکی از محیطبانان میگوید: «ما برای زیست و هوای این کشور تلاش میکنیم؛ این سرنوشت حق ما نیست.»
پیش از این در ۱۵ مرداد، فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیطزیست گفته بود محیطبانان پارک ملی گلستان حین گشت و کنترل در محدوده این پارک متوجه ردپای شکارچیان غیرمجاز شدند.
رستگار با بیان اینکه آنها حین تعقیب و بررسی، با شکارچیان غیرمجاز مواجه شدند و در جریان درگیری، متخلفان اقدام به تیراندازی کردند، گفته بود در این حادثه، محمود شهمرادی محیطبان پارک ملی گلستان در اثر تیراندازی مستقیم متخلفان کشته شد.
پارک ملی گلستان، که در سال ۱۳۳۶ با نام «آلمه و ایشکی» تحت حفاظت قرار گرفت، نخستین پارک ملی ایران است که از سال ۱۳۵۴ در فهرست میراث جهانی یونسکو به عنوان یکی از ۵۰ ذخیرهگاه محیطزیستی کره زمین ثبت شده است.
در این پارک بیش از هزار و ۳۶۰ گونه گیاهی، هزار و ۱۰۰ گونه حشره، ۱۵۰ گونه پرنده، ۶۹ گونه پستاندار، ۲۴ گونه خزنده و دوزیست و ۱۰ گونه ماهی را در عرصههای جنگلی، مرتعی و منابع آبی شناسایی شده است.
در سالهای اخیر، تعدادی از محیطبانان در حین انجام وظیفه و درگیری با شکارچیان غیرمجاز، کشته یا زخمی شدهاند.
طبق آمار رسمی، تاکنون ۱۵۲ محیطبان در ایران کشته شدهاند، بیآنکه قانون حمایتی موثری برای آنها وجود داشته باشد.
در یکی از آخرین نمونهها در ۱۳ خرداد، هدایتالله دیدهبان با شلیک مستقیم شکارچیان غیرمجاز در منطقه حفاظت شده خائیز در کهگیلویه و بویراحمد کشته شد و چند روز بعد خواهرش نیز در اثر فشارهای روانی ناشی از فقدان برادرش درگذشت.
در ششم اردیبهشت نیز کاظم مصدق، متاهل و پدر دو فرزند، با ۱۸ سال سابقه محیطبانی در پارک ملی گلستان، در منطقه کویلر این پارک در اثر تیراندازی شکارچیان غیرمجاز جان خود را از دست داد.
این حوادث تنها محدود به خسارات جانی نبوده و برخی از محیطبانان بهدلیل تیراندازی به شکارچیان در حین عملیات، به اتهام اقدام به قتل یا آسیب رساندن به متخلفان، بازداشت و حتی به احکامی چون زندان و اعدام محکوم شدهاند.
محیطبانان و فعالان محیطزیست بارها نگرانی خود را از عدم حمایت قانونی کافی از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعلام کردهاند و خواستار اصلاحات اساسی در قوانین موجود شدهاند.
به گفته آنها، این کمبود حمایت قانونی نه تنها جان محیطبانان را در خطر قرار داده، بلکه روند حفاظت از محیطزیست را نیز با چالشهای جدی مواجه کرده است.
روزنامه شرق در گزارشی از تغییر تدریجی فضای تحریریه رسانهها در ایران خبر داد و نوشت در برخی رسانههای داخلی، شمار خبرنگاران زن از همتایان مرد آنها پیشی گرفته است.
شرق پنجشنبه ۱۶ مرداد در گزارشی با عنوان «روزنامهنگاری بر شانههای زنان» به قلم نیلوفر حامدی نوشت: «اگر زمانی بیشتر نیروهای خبری را مردان تشکیل میدادند، امروز در بسیاری از رسانهها، حضور زنان در موقعیتهای خبرنگاری و دبیران گروه به امری معمول تبدیل شده است و حتی میتوان تعدادی از آنها را پشت میز سردبیری نیز مشاهده کرد.»
در این گزارش همچنین آمده است: «در فضای پرچالش رسانهای ایران که هر روز با محدودیتهای اقتصادی، فشردهشدن صفحات، کمبود کاغذ و ناپایداری منابع انسانی روبهروست، این پایداری و حضور موثر، اهمیتی دوچندان دارد.»
بر اساس ارزیابیها، در برخی تحریریههای رسانهای ایران، سهم روزنامهنگاران زن در تولید محتوای خبری و تحلیلی بهطور چشمگیری افزایش یافته و حتی در مواردی از همتایان مرد خود پیشی گرفتهاند. زنان اکنون در حوزههای گوناگون از جمله تهیه گزارشهای اجتماعی، مدیریت صفحات فرهنگی و امور هماهنگی رسانهها، نقش محوری ایفا میکنند.
گزارش روزنامه شرق به مناسبت ۱۷ مرداد، روز خبرنگار در جمهوری اسلامی، تهیه شده است.
در ایران، خبرنگاران مستقل با فشار، سانسور و تهدید مستمر حکومت مواجه هستند و پوشش اخبار میتواند به احضار، بازداشت یا محرومیت حرفهای آنان منجر شود. این سرکوب سازمانیافته از سوی جمهوری اسلامی، آزادی بیان را هدف قرار داده و موانع فراوانی بر سر راه شکلگیری رسانههای مستقل و شفاف به وجود آورده است.
در ادامه فشارها بر روزنامهنگاران در ایران، اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی و رییس انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران، در جریان یک نشست درباره نقش خبرنگاران در ایام جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل گفت بعد از جنگ ۱۵۰ نفر از روزنامهنگاران کشور از کار اخراج شدند و دولت هیچ اقدامی در این خصوص انجام نداد.
شرق در ادامه گزارش خود به بررسی ترکیب جنسیتی تحریریه ۱۰ روزنامه و دو رسانه آنلاین در ایران پرداخت.
بر اساس این گزارش، در سایت اکوایران ۱۹ خبرنگار زن و ۱۵ خبرنگار مرد، در روزنامه اعتماد پنج خبرنگار زن و چهار خبرنگار مرد، در روزنامه پیام ما هفت خبرنگار زن و چهار خبرنگار مرد، در روزنامه دنیای اقتصاد ۵۴ خبرنگار زن و ۳۳ خبرنگار مرد، در روزنامه ایران ۴۳ خبرنگار زن و ۱۱ خبرنگار مرد، در روزنامه هممیهن ۱۱ خبرنگار زن و ۱۰ خبرنگار مرد و در روزنامه شرق ۱۸ خبرنگار زن و ۱۰ خبرنگار مرد مشغول به کار هستند.
در سوی مقابل، در پنج رسانه دیگر تعداد خبرنگاران مرد از زنان بیشتر است؛ بهطوریکه در روزنامه همشهری ۳۲ مرد و ۳۰ زن، در روزنامه خراسان ۱۸ مرد و ۹ زن، در سایت خبرآنلاین ۱۳ مرد و ۱۰ زن، در روزنامه هفت صبح ۱۱ مرد و دو زن و در روزنامه آرمان امروز تنها هشت خبرنگار مرد فعالیت میکنند.
شرق تاکید کرد حضور پررنگ زنان خبرنگار «الزاما به معنای دستیابی به جایگاههای ارشد تصمیمگیری نیست، اما در لایههای اجرایی بهنوعی ستون اصلی تحریریهها محسوب میشوند؛ حالا شاید بتوان گفت بخش مهمی از تداوم حیات مطبوعات بر گرده زنانی است که با حقوق ناچیز، جریان رسانهای را زنده نگه داشتهاند».
فاطمه علیاصغر، سردبیر روزنامه پیام ما، «تابآوری» خبرنگاران زن را دلیل حضور پررنگ آنها در فضای رسانهای ایران دانست و گفت: «فاصله بسیار میان تورم و دستمزد، خبرنگاران مرد زیادی را از تحریریهها دور کرد، اما زنان که همواره در طول زندگی از کودکی تا تحصیل و اشتغال، دشواریهای زیادی را متحمل شده بودند، در مقابل بحران اقتصادی هم تابآوری بیشتری از خود نشان دادند.»
او افزود روزنامهنگاران زن «با همه وجودشان میجنگند؛ مینویسند، سر برنامه و نشست خبری میروند، سوژه جدید پیدا میکنند، برای رشد شخصی خودشان تلاش میکنند و حقیقتا در مقابل آنها، مردان روزنامهنگار بدون شرایط مالی مناسب اصلا وارد تحریریه نمیشوند. هرچند کماکان هم گردانندگان و صاحبان سرمایه در مطبوعات مردان هستند، اما انگیزه و شور و علاقه زنان روزنامهنگار نقش بهسزایی در حیات رسانهها دارد».