«هیچ شخصی حق ندارد مانع اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر گردد و چنانچه مانع انجام این حق شود برای بار اول به پرداخت جریمه... و بار سوم به زندان یا تبعید از محل سکونت به تشخیص دادگاه محکوم میگردد.»
این مجازات را قانونی برای شهروندان تعیین کرده که در مجلس هشتم نه با فشار سعید جلیلی یا لابی محمدباقر قالیباف، بلکه با پیشنهاد مسعود پزشکیان، نماینده تبریز و شماری دیگر از نمایندگان تصویب شد؛ «طرح امر به معروف و نهی از منکر».
اکنون بعد از ۱۴ سال از تصویب این قانون و تحمیل آن به جامعه، مساله نقض گسترده حقوق زنان، به خصوص آزادی پوشش آنها ذیل همین «امر به معروف» به مساله تعیینکنندهای در سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری تبدیل شده است.
انتخابات با تحریم بزرگ و رای پایین گزینههای مطلوب شورای نگهبان به مرحله دوم رفته، در این فضا اصلاحطلبان حامی مسعود پزشکیان تاکتیک دوقطبیسازی را در فضای مجازی کلید زدهاند و پیروزی خود را نیز در ایجاد وحشت از پیروزی سعید جلیلی جستوجو میکنند، همان تاکتیک قدیمی که فضای انتخابات ریاستجمهوری در ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲ را هم گرم کرده بود.
اما سوال اینجاست که آیا این یک دوقطبی واقعی است و تفاوتی بین دیدگاه پزشکیان و جلیلی در مسائل اصلی جامعه وجود دارد، یا یک دوقطبی کاذب است.
قبل از پاسخ به این سوال باید یادآوری کرد که دستاوردهای خیزش «زن، زندگی، آزادی» و اعتراضات قبل از آن در همه این سالها بوده که «نه» ۶۰ درصدی شهروندان به انتخابات و به تبع آن کلیت جمهوری اسلامی را رقم زد و نشان داد مطالبات سیاسی و اجتماعی حرف اول را در موضعگیری جامعه در قبال حکومت میزند.
در این انتخابات، نامزدها باید موقعیت خود را با سه موضوع تعیینکننده روشن میکردند؛ حقوق بشر به خصوص آزادی پوشش زنان، ارکان قدرت به خصوص سپاه پاسداران و سیاست خارجه به خصوص تنش با غرب و اسرائیل.
در این میان، پزشکیان با توجه به ابراز ارادتش به حکومت، کارنامه سیاسی، خاستگاه مذهبی-سنتی و گفتمان متعهدانهای که دارد، تفاوتی ملموس با دیگر نامزدها نداشت. این یعنی او فردی نبوده و نیست که بخواهد آزاری برای نظام ایجاد کند و برای جامعه هم انتخاب احتمالیاش رهاورد تغییر واقعی باشد.
نگاهی به کارنامه نمایندگی پزشکیان در مجلس، که معیار بهتری برای قضاوت درباره عملکرد او در جایگاه قدرت است، نشان میدهد اگر از ساختمان مجلس به ساختمان ریاستجمهوری برود، در سه حوزه حجاب، سپاه و ارتباط با غرب همان وضع و خط فعلی حکومت را پیش خواهد برد، نه آنچه اصلاحطلبان وعده آن را میدهند.
امضای اول؛ طرحی در راستای تحمیل حجاب اجباری
یک فوریت این طرح در خردادماه سال ۸۹ تصویب شد، طرحی که پزشکیان به همراه ۱۰۲ نماینده دیگر مجلس از جمله چهرههای تندرویی که سابقه موضعگیری علیه کشتهشدگان اعتراضات ۸۸ را داشتند، آن را امضا کردند.
پزشکیان در انتخابات چهرهای حامی زنان و حقوق آنها از خود به نمایش گذاشته است
این طرح تذکر زبانی، کتبی و شکایت کردن به مراجع حکومتی درباره مسائلی از جمله «عفت عمومی»، «امنیت اجتماعی» و «شئون و حدود اسلامی» را «وظیفه همگانی» خوانده و در مرحله بعد مختص حکومت بر میشمارد.
همچنین، طبق همین متن مطلوب پزشکیان، محکوم کردن شهروندان به جریمه مالی، زندان و تبعید هم مجاز شده، موضوعی که زمینهساز برخوردهای خشونتآمیز امروز جمهوری اسلامی با زنان در خیابانهاست.
با وجود نقش داشتن در تصویب چنین طرحی، این روزها اما مسعود پزشکیان در تبلیغات و مناظرههای انتخاباتی، خود را چهرهای حامی زنان و مخالف تحمیل حجاب اجباری نشان میدهد. او با انتخاب جملاتی که ظاهر مخالفت با گشت ارشاد دارد، سعی در جذب جامعه معترض میکند اما در فحوای جملاتش نفی آزادی و حق پوشش زنان نهفته است. او در این دیدگاه که نداشتن حجاب مسالهای نامطلوب است، دست در دست حکومت میگذارد و تفاوتش تنها در آنجاست که بر سر روش تحمیل حجاب نظر متفاوتی دارد.
به عبارتی، پزشکیان در مساله حجاب و حقوق زنان صاحب دو چهره است، یکی پشت درهای مجلس که با آن طرح امر به معروف را تصویب میکند و هنوز در پشت جملاتش درباره گشت ارشاد وجود دارد، و دیگری چهرهای که برای مردم نمایش آزادیخواهی میدهد و در ظاهر جملاتش در تبلیغات عیان میشود.
خط گفتمانی و کارنامه پزشکیان با کمی دقت نشان میدهد که او آنطور که اطرافیان و حامیان اصلاحطلبش سعی میکنند معرفی و تاکید کنند، نه موافق آزادی پوشش زنان است، نه مخالف گشت ارشاد، بلکه مسالهاش آنطور که خودش گفت این است که طرح «نور» نیروی انتظامی، باید اول به شکل آزمایشی در یک شهر یا استان آزمایش میشده است.
نهایتا هم اگر حتی او بخواهد خطی مخالف سیاست فعلی سرکوب حکومت در بحث حجاب پیش بگیرد، تعهد کلامی و عملی که به خامنهای دارد، به او اجازه نخواهد داد خلاف «منویات» رهبرش که بیحجابی را «حرام شرعی و سیاسی» خوانده قدمی بردارد.
امضای دوم؛ طرح تقویت سپاه پاسداران
پاسخ این سوال را که پزشکیان در ارتباط با ارکان اصلی قدرت چه موضعی دارد، یک امضای دیگر او در مجلس عیان میکند.
این نماینده در سال ۱۳۹۸ وقتی دولت وقت آمریکا سپاه پاسداران را تروریستی اعلام کرد، با ارائه طرحی به نام «تقویت جایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برابر آمریکا»، به همراه همکارانش در مجلس، دولت جمهوری اسلامی را موظف به اقداماتی کرد که خود زمینهساز تشدید تنشهای بعدی میان ایران و آمریکا به حساب میآیند.
پزشکیان از جمله نمایندگانی بود که با پوشیدن یونیفورم سپاه حمایت خود را از آن نشان داد
پزشکیان و دیگر نمایندگان با ارائه این طرح، نیروهای نظامی امنیتی و اطلاعاتی ایالات متحده را متقابلا «تروریستی» خوانده و دولت ایران را متعهد به مقابله با آنها و همچنین کارشکنی برای همکاری بین آمریکا و کشورهای منطقه در زمینه تبادل مالی، تاسیسات و تجهیزات کرد.
قدرتیابی و توسعه سپاه پاسداران در دهههای اخیر بدون شک با پشتیبانی دولتی، قانونی و مالی دیگر نهادهای حاکمیتی جمهوری اسلامی ممکن و تسهیل شده است، پشتیبانی از جمله با طرحهایی که پزشکیان در آن سهیم بوده است. این قدرتیابی سپاه در داخل به سرکوب و کشتار بیشتر شهروندان منجر شده و در منطقه هم ناامنی و درگیری با کشورهای دیگر را تشدید کرده است.
اما همراهی پزشکیان با این نیروی ایدئولوژیک-نظامی که شهروندان در اعتراضات دربارهاش شعار دادهاند «سپاهی بسیجی، داعش ما شمایی»، تنها محدود به طرح ذکر شده نبود.
تصویر او در یونیفورم سپاه پاسداران در صحن مجلس به همراه دیگر نمایندگان اصلاحطلب در سال ۱۳۹۸ در افکار عمومی و رسانهها ثبت و حاشیهساز شد، اقدامی که پس از تروریستی خواندن سپاه از سوی دولت دونالد ترامپ انجام شد.
البته پزشکیان این حمایت بیچونوچرا و بدون انتقاد خود از سپاه را پنهان نمیکند، آنجا که در مناظرههای همین انتخابات ریاست جمهوری گفت موشکها و پهپادهای سپاه را «افتخار» میداند.
اما مساله آنجا متناقض میشود که او در جایگاه یک منتقد و معترض به وضعیت فعلی کشور ظاهر شده و وعده داده که در مقابل نظم کنونی میایستد؛ وضعی که قطعا سپاه و سرکوب و فساد اقتصادیاش در آن سهم بزرگی دارند. در این زمینه هم وعدهای که پزشکیان میدهد، اگر به قدرت برسد مانند مساله حجاب نه اراده اجرایش را خواهد داشت، نه باوری به انجام آن دارد و نه توان اجرایی و سیاسی انجام آن در اختیار جایگاه ریاست جمهوری است. او خود را مخالف وضعیت فعلی مینمایاند، اما اعتقادی به سهم سپاه در مشکلات امروز کشور ندارد.
امضای سوم؛ حمایت از تنشآفرینی در منطقه
سومین حوزه تعیینکنندهای که مبنای بسیاری از بحرانهای اقتصادی و بینالمللی امروز ایران به شمار میرود، تنش جمهوری اسلامی با غرب و اسرائیل است.
پزشکیان در دوره نمایندگی خود سابقه امضا گذاشتن روی قانونی را دارد که مقابله ایران با اسرائیل را افزایش داده، این در حالیست که او و تیمش امروز خود را نامزدی برای پیشبرد تعامل و کاهش تنش با دنیا معرفی میکنند.
این نماینده به همراه ۳۹ نفر دیگر در مجلس در سال ۱۳۸۷ طرحی دوفوریتی را با عنوان «الزام دولت به حمایت همهجانبه» از فلسطین امضا کردند که خواستار ورود «جدی» حکومت ایران در زمینه حمایت از نوار غزه شده بود. دیگر امضاکنندگان این طرح هم از چهرههای تندروی حامی حکومت بودهاند.
این نمایندگان با تدوین این طرح خواستار اقدام برای ارسال کمک به نوار غزه شده و در کنار آن از دولت ایران خواستند روابط سیاسی و اقتصادی خود را با کشورهای حامی اسرائیل مورد بازنگری قرار دهد، یعنی گروه بزرگی از کشورهای قدرتمند جهان. طرح پزشکیان همچنین بر جلوگیری از ورود کالاهای اسرائیلی به ایران و بستن قرارداد با شرکتهایی که سهامداران اصلی آن شرکتهای متعلق به این کشور هستند، تاکید میکند.
اجرای این طرح به معنی تقابل سیاسی ایران با کشورهای غربی و متعاقب آن، تحمیل هزینههای اقتصادی به کشور به دلیل کارشکنی در مبادلات بازرگانی است.
اکنون پس از حدود ۱۵ سال پزشکیان در صحنه انتخابات سخنی از این سابقه ضدغربی خود در مجلس به میان نمیآورد و به جای آن، برای جلب آرای بخش معترض جامعه، گفتمان تنشزدایی و صلح با جهان را ارائه میدهد. او در مناظرههای اقتصادی و سیاسی بارها تاکید کرد که «باید با دنیا ارتباط داشته باشیم» و گفت به غیر از اسرائیل، ایران باید مناسبات خود را با دیگر کشورها تقویت کند.
نقاب اپوزیسیون روی صورت پزشکیان
در فهرست طرحها و لوایح مورد حمایت پزشکیان تنها سه قانون ذکر شده نیستند که جلب توجه میکنند، او همچنین در زمینههای دیگر هم سعی کرده سیاستهای تحمیلی خامنهای در زمینه فرهنگی یا اقتصادی را پیش ببرد، سیاستهایی که او این روزها وقتی بحث جلب آرا است، در مناظرهها خودش را منتقد آنها نشان میدهد.
به طور مثال، در زمینه فرهنگی او در سال ۱۳۹۹ طرحی را امضا کرد که دولت را ملزم به احداث و تقویت مساجد در کشور میکند، موضوعی که او در سخنانش در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری هم آن را بروز داد، آنجا که از نقش مساجد و حوزههای علمیه در اصلاح فرهنگ گفت. این یعنی تسهیل کردن نفوذ و رسوخ بیشتر حوزههای علمیه و نهادهای مذهبی به حوزههای اجتماعی و فرهنگی ایران در صورت ریاستجمهوری پزشکیان.
در زمینه اقتصادی هم او در سال ۱۳۹۶ که اصلاحطلبان با «لیست امید» کرسیهای بسیاری را در مجلس در اختیار داشتند، امضایش را به همراه دیگر نمایندگان این جریان سیاسی پای طرحی گذاشت که در راستای «اقتصاد مقاومتی» مورد تاکید خامنهای بود. این طرح صداوسیما را موظف کرد دستکم ۳۰ درصد برنامههایش را به آموزش مردم در زمینه اقتصاد مقاومتی اختصاص دهد.
با این سابقه، به نظر میرسد پزشکیانی که امروز در انتخابات میبینیم در عمل و در جایگاه یک مقام رسمی مخالف حکومت و وضع موجود نیست، بلکه همواره کارگزاری سهیم در پیشبرد سیاستهای اسلامی نظام، دیپلماسی تنشآفرین و تقویت ارکان سرکوبگر حکومت بوده است و از این منظر گزینهای مطلوب برای رهبر جمهوری اسلامی هم به شمار میرود.
دیدگاههای پزشکیان در مسائل چالشبرانگیز میان حکومت و جامعه به هسته سخت قدرت نزدیک است
قطعا اصلاحطلبان در این روزهای مانده به برگزاری مرحله دوم سیاست ارعاب و ترس از سعید جلیلی به عنوان عنصر تندروی نظام را پیش خواهند برد، اما به مردم نخواهند گفت که گزینه خود آنها یعنی پزشکیان نیز دیدگاههای بسیار نزدیک و مشترک با هسته سخت قدرت دارد که در صورت رسیدن به قدرت میتواند وضعیت فعلی را بسته و سختتر هم بکند.
آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان میدهد در استانهایی که در خیزش انقلابی شاهد گستردهترین اعتراضات بودند، مشارکت مردم در انتخابات در مقایسه با دورههای قبلی شدیدترین افت را داشته است.
آمارهای رسمی نشان میدهد در شهر تهران که در زمان خیزش مهسا بسیاری از مناطق آن تا ماهها عرصه اعتراضات علیه جمهوری اسلامی بود، تنها ۲۳ از مردم پایتخت پای صندوق رای رفتند. آمار مشارکت مردم تهران در انتخابات ۱۴۰۰ نیز ۲۶ درصد بود.
طبق دادههای رسمی، در استان کردستان که در سال ۱۴۰۱ از کانونهای اصلی خیزش مهسا ژینا امینی بود، میزان مشارکت ۲۳ درصد بود. این در حالی است که در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ میزان مشارکت این استان ۳۷.۴ درصد اعلام شده بود.
کردستان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی شاهد سرکوب آزادیهای سیاسی، تبعیض فزاینده علیه شهروندان کرد و سنی، فساد سیستماتیک دستگاهها و مقامهای حکومتی، مشکلات اقتصادی، کشته شدن کولبران و انواع محرومیتها بوده است.
در استان سیستان و بلوچستان که در سال ۱۴۰۰ طبق آمار رسمی میزان مشارکت در انتخابات ۶۲.۸ درصد ثبت شده بود، این بار آمارهای رسمی از مشارکت ۴۰ درصدی رایدهندگان خبر میدهد.
سیستان و بلوچستان در دهههای گذشته به حاشیه رانده شدهترین استان کشور از نظر امکانات اقتصادی و اجتماعی بوده و مردم آن، به ویژه شهروندان بلوچ و سنی، تبعیضهای مضاعفی را در عرصههای مختلف تجربه کردهاند. کشته شدن سوختبران و جانباختن ساکنان این استان به دلیل نبود بسیاری از زیرساختهای ضروری، خبرهایی است که به صورت مداوم از این منطقه گزارش میشود.
سیستان و بلوچستان در جمعه خونین زاهدان، شاهد مرگبارترین روز خیزش انقلابی در کشور بود و از زمانی که ماموران جمهوری اسلامی در هشتم مهر ۱۴۰۰ با رگبار گلوله ۱۰۰ نفر را کشتند و صدها نفر دیگر را زخمی کردند، جمعههای اعتراضی در این شهر تا ماهها ادامه داشت.
در استان گیلان نیز که در خیزش انقلابی یکی از کانونهای اعتراضات «زن، زندگی، آزای» بود، میزان مشارکت در انتخابات ۳۲.۶ درصد اعلام شده است. این در حالی است که در انتخابات ۱۴۰۰، آمارهای رسمی از مشارکت ۵۷ درصدی مردم این استان خبر داده بودند.
در استان خوزستان نیز که با وجود منابع گسترده انرژی، با معضلات گسترده اقتصادی و بیکاری و بحرانهای زیستمحیطی مواجه است، آمارهای غیر رسمی نشان میدهد که در این دور از انتخابات تنها ۲۹.۶ درصد مردم مشارکت کردند. در انتخابات ۱۴۰۰، آمار رسمی مشارکت مردم خوزستان ۵۰ درصد اعلام شده بود.
این انتخابات رکورد پایینترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری اسلامی را شکست و طبق آمار رسمی حکومت، مشارکت در این دور از انتخابات ۳۹.۹۲ درصد بود. در انتخابات ریاستجمهوری قبلی در سال ۱۴۰۰ نیز رکورد پایینترین میزان مشارکت با رقم ۴۸ درصد شکسته شده بود.
سطح بیسابقه مشارکت پایین در این انتخابات در حالی صورت گرفت که با وجود تلاشهای جمهوری اسلامی در رقابتی نشان دادن این انتخابات و تایید صلاحیت پزشکیان به عنوان نامزد جریان اصلاحطلب، حتی بسیاری از چهرههای کلیدی اصلاحطلبان از جمله میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مصطفی تاجزاده نیز به کارزار تحریم این انتخابات پیوستند.
حسین علیزاده، دیپلمات پیشین به ایران اینترنشنال گفت: «مشارکت پایین مردم در انتخابات پیش از اینکه پیامی برای داخل کشور داشته باشد، برای خارج از کشور دارد.»
او افزود که چنین میزان مشارکتی، معادلات را در نگاه غربیها متفاوت میکند.
به عقیده علیزاده، مشروعیت نماینده خامنهای در مذاکرات، با حمایت زیاد مردم یا حمایت اندک جامعه وضعیتهای متفاوتی بهوجود میآورد.
رحیم بندوئی، فعال سیاسی و عضو حزب مردم بلوچستان درباره انتخابات گفت که مردم بلوچستان در برابر جمهوری اسلامی مقاومت میکنند.
به ایران اینترنشنال گفت: «مردم بلوچستان با توجه به شرایط سختی که در زیستشان دارند بسیار صبور هستند اما وقتی کاسه صبرشان لبریز شود تا آخرش میایستند و مقاومت میکنند.»
او افزود: «آخرین نقطه تحمل این مردم در برابر جمهوری اسلامی مربوط به جمعه خونین زاهدان و خاش بوده است.»
رقم رسمی مشارکت در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران ۳۹/۹ درصد اعلام شد. این آمار بار دیگر رکورد بیاعتمادی شهروندان به جمهوری اسلامی را جابجا کرد. اصلاحطلبان در ادوار هفتم، دهم و یازدهم مشروعیت نظام را ترمیم کردند اما در دو انتخاب اخیر کارکرد سابق را از دست دادند.
رییس ستاد انتخابات کشور پیشتر اعلام کرده بود ۶۱ میلیون و ۴۵۲ هزار و ۳۲۱ نفر واجد شرایط رای دادن در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری در روز هشتم تیرماه ۱۴۰۳ هستند.
روز نهم تیر ماه و با پایان شمارش آرا، ستاد انتخابات، آرای اخذ شده را ۲۴ میلیون و ۵۳۵ هزار و ۱۸۵ رای اعلام کرد.
بر این اساس، نرخ مشارکت ۳۹/۹ درصد بود و کمترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری از زمان تشکیل جمهوری اسلامی است.
میانگین نرخ مشارکت در ۱۴ انتخابات ریاست جمهوری ایران که یک مورد آن دو مرحلهای بود، ۶۲ درصد است. بنا بر این، نرخ مشارکت در انتخابات هشتم تیرماه حدود ۲۲ واحد درصد کمتر از میانگین نرخ مشارکت و حدود هشت واحد درصد کمتر از آخرین دور برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ است.
اوایل عمر جمهوری اسلامی
اولین انتخابات ریاست جمهوری تاریخ جمهوری اسلامی بهمنماه ۱۳۵۸ با نرخ مشارکت ۶۹/۸۶ درصد برگزار شد. برنده دور اول ابوالحسن بنیصدر بود که ۵۲/۹ درصد مجموع آرای واجدین شرایط را کسب کرد.
دومین دوره انتخابات مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد. نرخ مشارکت در این دور ۶۴/۲۴ درصد بود و پیروز انتخابات، محمدعلی رجائی صاحب ۵۷/۸۲ درصد آرای واجدین شرایط بود.
انتخابات سوم، پس از کشته شدن رجائی در مهرماه ۱۳۶۰ برگزار شد. نرخ مشارکت در این دور ۷۴/۲۶ درصد بود و علی خامنهای پیروز انتخابات، صاحب ۷۰/۱۱ درصد کل آرای واجدین شرایط شد.
دوره چهارم انتخابات و آخرین دور ریاست جمهوری در زمان حیات روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در مرداد ۱۳۶۴ برگزار شد. در این دور نرخ مشاركت ۵۴/۷۸ درصد بود و خامنهای صاحب ۷۸/۹ درصد کل آرای واجدین شرایط شد.
اولین انتخابات پس از آغاز رهبری خامنهای مردادماه سال ۱۳۶۸ برگزار شد. در پنجمین دور، نرخ مشاركت ۵۴/۵۹ درصد بود و اکبر هاشمی رفسنجانی با ۵۱/۵۹ درصد آرای واجدین شرایط رییسجمهوری نظام شد.
در دور ششم که خرداد سال ۱۳۷۲ برگزار شد باز هم هاشمی رفسنجانی در انتخاباتی که نرخ مشارکت در آن ۵۰/۶۶ درصد بود رییس جمهور شد. اینبار اما سهم رای او از مجموع واجدین شرایط ۳۱/۹۲ درصد اعلام شد.
ورود خاتمی
دور هفتم ریاست جمهوری در زمان خود تاریخساز شد. در انتخابات دوم خرداد سال ۱۳۷۶ نرخ مشارکت که در دور دوم هاشمی رفسنجانی به حدود ۵۱ درصد کاهش یافت، به ۷۹/۹۲ درصد رسید.
محمد خاتمی که توانست حدود ۸۰ درصد واجدین شرایط را پای صندوق رای بکشاند با ۵۵/۱۴ درصد از رای مجموع واجدین شرایط رییسجمهور شد.
در دور هشتم انتخابات نرخ مشارکت به ۶۷/۷۷ درصد رسید. خاتمی پیروز این انتخابات که در دور اول ریاست جمهوری خود صاحب رای حدود ۵۵/۱۴ درصد مجموع آرای واجدین شرایط بود، در این دور ۵۲/۱۸ درصد رای واجدین شرایط را کسب کرد.
در دور نهم، برای اولینبار انتخابات ریاست جمهوری دو مرحلهای شد. نرخ مشارکت در دور اول که خرداد ۱۳۸۴ برگزار شد ۶۲/۶۶ درصد بود و در دور دوم که تیرماه ۱۳۸۴ برگزار شد به ۵۹/۸۲ درصد رسید.
پیروز این انتخابات محمود احمدینژاد بود که در دور دوم صاحب رای ۶۱/۶۹ درصد مجموع آرای واجدین شرایط شد.
موج سبز
انتخابات پرحاشیه سال ۱۳۸۸ خورشیدی زیر سایه اتهام تقلب برگزار شد.
در این انتخابات اصلاحطلبان موفق شدند موج رایهای خاکستری را پای صندوق بکشانند و نزدیک به ۴۰ میلیون نفر واجد شرایط نرخ مشارکت بیسابقه ۸۴/۸۳ درصد در تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زدند.
براساس آنچه وزارت کشور جمهوری اسلامی اعلام کرد، احمدینژاد توانست ۵۲/۹۹ درصد آرای مجموع واجدین شرایط را از آن خود کند. با این حال هنوز هم ابهامات درباره اعلام نتایج این دور از انتخابات باقیست.
در یازدهمین دوره ریاست جمهوری، در شرایطی که قشر خاکستری به دلیل رخدادهای سال ۱۳۸۸ به نوعی با صندوق رای قهر کرد، اصلاحطلبان با حمایت از حسن روحانی وارد کارزار انتخابات شدند.
شرکتکنندگان در تبلیغات روحانی شعار «یاحسین-میرحسین» سردادند که نشان میداد تبعات انتخابات ۸۸ در این انتخابات هم اثرگذار است.
نرخ مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که خرداد ۱۳۹۲ برگزار شد به ۷۲/۷ درصد رسید و روحانی، پیروز انتخابات در آن دور صاحب ۳۶/۸۷ درصد آرای مجموع واجدین شرایط شد.
نرخ مشارکت در دور دوازدهم در خردادماه ۱۳۹۶ که اصلاحطلبان و حامیان روحانی در آن با شعار «تا ۱۴۰۰ با روحانی» وارد شدند ۷۳ درصد اعلام شد. در این دور روحانی صاحب ۴۱/۷۴ درصد رای مجموع واجدین شرایط شد.
رئیسی و اولین رکورد
سال ۱۴۰۰، بخش بزرگی از جامعه در پی اعتراضات آبان ۱۳۹۸ اعتماد خود را به اصلاحطلبان از دست دادند.
در سیزدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری که خرداد ۱۴۰۰ برگزار شد، نرخ مشارکت به رقم بیسابقه ۴۸ درصد سقوط کرد و ابراهیم رئیسی، پیروز انتخابات تنها ۳۰/۳۱ درصد آرای واجدین شرایط را به دست آورد.
این انتخابات دو پدیده دیگر هم داشت. اولی آرای باطله که در سیزدهمین دوره انتخابات، ۳/۷ میلیون رای باطله سهم ۱۳ درصدی از مجموع آرا را به خود اختصاص داد.
دومی هم عبدالناصر همتی که با شعار «زدن زیر میز» وارد انتخابات شد و حمایت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را با خود داشت.
با این وجود مجموع رای او ۲/۴ میلیون، حدود ۱/۳ میلیون کمتر از آرای باطله اعلام شد.
نامزد جریان اصلاحات و اعتدالگرا در انتخابات سال ۱۴۰۰ تنها صاحب ۴/۱ درصد آرای واجدین شرایط بود.
دومین رکورد
در چهاردهمین دور انتخابات ریاست جمهوری که با مرگ رئیسی به شکل زودهنگام برگزار شد، نرخ مشارکت به زیر ۴۰ درصد سقوط کرد.
مسعود پزشکیان، نفر اول انتخابات در دور اول، اگرچه با ۱۰/۴ میلیون رای صاحب ۴۲/۴۵ درصد مجموع آرای اخذ شد، اما ۱۰/۴ میلیون رای او تنها ۱۶/۹۴ درصد آرای مجموع واجدین شرایط است.
نفر دوم یعنی جلیلی هم تنها ۱۵/۴۱ درصد مجموع آرای واجدین شرایط را در اختیار دارد.
خامنهای سال ۱۳۸۴، در دیدار با دانشجویان کرمانی گفته بود دو جناح سیاسی کشور (اصلاحطلب و اصولگرا) دو بالی هستند که با آن نظام به پرواز در میآید.
بال اصلاحطلب این نظام در مقاطعی مثل سال ۱۳۷۶ در ایجاد مشروعیت برای جمهوری اسلامی از طریق افزایش مشارکت تلاش زیادی کرد.
با این حال، شکست همتی از آرای باطله در سال ۱۴۰۰ و بهرهمندی ۱۷ درصدی پزشکیان، نامزد جریان اصلاحطلب از مجموع آرای واجدین شرایط نشان میدهد تا اینجای کار بال چپ نظام هم مثل بال راست آن، کارکرد سابق را ندارد.