۴۵ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، از هر ۱۵ ایرانی، یک نفر یا به طور قانونی یا از راههای غیر رسمی از ایران گریخته و در کشوری دیگر ساکن شده است. ایران جنگزده نیست، اما چرا میلیونها ایرانی ترجیح دادند رنج غربت را به جان بخرند و تحت حکومت جمهوری اسلامی زندگی نکنند؟
آمار رسمی سازمان ملل از پناهندگان و پناهجویان ایرانی از سال ۱۹۸۰ میلادی، برابر با ۱۳۵۹، آغاز شده است. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد تا پیش از آن سال هیچ عددی برای پناهجویان یا پناهندگان ایرانی منتشر نکرده است. این مرکز از سال ۱۹۵۱ آمارگیری از پناهندگان را آغاز کرده است.
تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸، به جز دانشجویان بورسیه و مهاجران قانونی ایرانی، حتی یک مورد پناهندگی ثبت نشده است؛ اگرچه روایتهای شخصی از معدود اعضای حزب توده وجود دارد که از ایران به شوروی سابق گریخته بودند. مانند عطاالله صفوی، عضو سابق حزب توده، که پس از گریختن به شوروی به اردوگاههای کار اجباری سیبری فرستاده شد.
دهه اول: دوران جنگ، رهبری خمینی و نخستوزیری موسوی
موج اول پناهندگی ایرانیان از سال ۱۳۵۹ آغاز شد. اندکی پس از استقرار جمهوری اسلامی، ایرانیان همچنان میتوانستند با پاسپورت حکومت پیشین، به سادگی مهاجرت کنند. در این دوره تعداد زیادی از ایرانیان به طور قانونی به ایالات متحده سفر کردند.
از سال ۱۳۵۹، ثبت پناهجویان ایرانی با ۴۴ نفر آغاز شد.
۱۰ سال نخست از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸، همزمان با جنگ ۸ ساله ایران و عراق، دوران ریاست جمهوری علی خامنهای و نخستوزیری میرحسین موسوی بود. در این دوره، روحالله خمینی رهبری جمهوری اسلامی را بر عهده داشت.
در مجموع این ۱۰ سال بیش از ۳۱۲ هزار ایرانی پناهنده شدند. سال ۱۳۶۴ با ثبت بیش از ۸۸ هزار پناهنده، بالاترین نرخ پناهندگی را در این ۱۰ سال به خود اختصاص داده است.
دهه دوم: دوران «سازندگی»، آغاز رهبری خامنهای
سال ۱۳۶۸، رهبری خامنهای در جمهوری اسلامی آغاز شد. همزمان، اکبر هاشمی رفسنجانی ریاستجمهوری را برعهده گرفت. این دوره در ادبیات سیاسی رسمی، به دوران «سازندگی» مشهور است. تورم در پایان دوره ریاستجمهوری او، نسبت به سال اول، ۴۷۸ درصد بود. همچنان رکورد نرخ تورم سالانه در اختیار دولت هاشمی رفسنجانی با بیش از ۴۹ درصد است.
کانال تلگرام دانشجویان متحد تصاویری از نصب پوستر در اعتراض به بازداشتهای مراسم هفتم خسرو علیکردی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی منتشر کرد.
مراسم هفتم این وکیل دادگستری جانباخته ۲۱ آذر در مشهد برگزار شد و شهروندان حاضر با سردادن شعارهای اعتراضی یاد او را گرامی داشتند.
حسن همتیفر، دادستان مشهد، ۲۲ آذر ضمن اعلام خبر بازداشت ۳۹ نفر در مراسم هفتم علیکردی گفت «تحقیقات قانونی» از سوی مراجع امنیتی و انتظامی و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی درباره آنان ادامه دارد.
با این حال، فعالان حقوق بشر برآورد میکنند شمار افراد بازداشتشده بیش از ۵۰ نفر باشد و منابع حقوقبشری اسامی بیش از ۳۰ تن از این افراد را در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند.
یوهانس واگنر، عضو پارلمان آلمان، اعلام کرد کفالت سیاسی احسان فریدی، دانشجوی ۲۲ ساله محکوم به اعدام، را پذیرفته است.
واگنر نوشت: «با این اقدام، ما پیام روشنی میفرستیم: چشمپوشی نمیکنیم، مسئولیت میپذیریم و فشار بینالمللی را افزایش میدهیم.»
او در پستی در اینستاگرام افزود: «هر انسان حق آزادی، کرامت و داشتن صدا بدون ترس را دارد. آزادی برای همه زندانیان سیاسی در ایران.»
فریدی، دانشجوی ۲۲ ساله محکوم به اعدام، نخستین بار در اسفند ۱۴۰۲ بهدست سازمان اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت و پس از نزدیک به یک ماه نگهداری با وثیقه آزاد شد.
او خرداد ۱۴۰۳ و در جریان مراجعه به شعبه ۱۵ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تبریز بازداشت و به زندان این شهر منتقل شد.
این زندانی سیاسی که در زمان دستگیری دانشجوی مهندسی ساخت و تولید دانشگاه تبریز بود، در بهمن ۱۴۰۳ از سوی علی شیخلو، رییس شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز، با استناد به گزارش سازمان اطلاعات نیروی انتظامی و کیفرخواست دادسرا و بدون توجه به دفاعیات وکلایش، به اعدام محکوم شد.
روزنامه واشینگتنپست گزارش داد بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، چند ماه پیش از جنگ ۱۲ روزه و پس از نخستین دیدارشان، برنامهریزی برای حمله احتمالی به برنامه هستهای جمهوری اسلامی را آغاز کردند و همزمان یک کارزار فریب پیچیده را پیش بردند.
واشینگتنپست چهارشنبه ۲۶ آذر به نقل از یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، نوشت اواسط بهمن سال گذشته که نتانیاهو بهعنوان نخستین رهبر خارجی برای دیدار با ترامپ که به تازگی به ریاستجمهوری رسیده بود به کاخ سفید رفت، چهار سناریو از چگونگی پیشبرد حمله به ایران را ارائه کرد.
نخستوزیر اسرائیل ابتدا به ترامپ نشان داد که عملیات در صورت حمله یکجانبه اسرائیل چگونه خواهد بود.
گزینه دوم این بود که اسرائیل با حداقل حمایت آمریکا پیشگام شود.
گزینه سوم، همکاری کامل دو متحد و گزینه آخر این بود که آمریکا رهبری عملیات را بر عهده بگیرد.
پس از آن، ماهها برنامهریزی راهبردی پنهان و فشرده آغاز شد.
به گفته دو فرد آگاه از موضوع، ترامپ میخواست به دیپلماسی هستهای با جمهوری اسلامی فرصت بدهد، اما همزمان تبادل اطلاعات و برنامهریزی عملیاتی با اسرائیل را ادامه داد.
یکی از این منابع گفت: «منطق این بود که اگر مذاکرات شکست بخورد، آماده اقدام باشیم.»
رهبران اسرائیل بر این باور بودند که دادن فرصت به دیپلماسی، در صورت تصمیم نهایی برای حمله به ایران، برای افکار عمومی جهانی اهمیت دارد.
با این حال، آنها نگران بودند که ترامپ، در اشتیاقش برای دستیابی به توافق، به یک توافق بد تن بدهد.
ترامپ اواخر فروردین به تهران ۶۰ روز مهلت داد تا با یک توافق هستهای موافقت کند. این ضربالاجل ۲۲ خرداد به پایان رسید.
او و نتانیاهو تلاش کردند طوری عمل کنند که جمهوری اسلامی برای آنچه در ادامه رخ خواهد داد، غافلگیر بماند.
ترامپ در پایان این مهلت، به خبرنگاران گفت حمله اسرائیل به ایران «کاملا ممکن است رخ دهد»، اما در عین حال ترجیح خود را مذاکره عنوان کرد.
مقامهای اسرائیلی همان زمان گزارش دادند ران درمر، مشاور ارشد نتانیاهو، و دیوید بارنیا، رییس موساد، بهزودی با استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا، دیدار خواهند کرد. همچنین قرار بود دور جدیدی از مذاکرات هستهای آمریکا و ایران ۲۵ خرداد برگزار شود.
اما اسرائیل تصمیم خود برای حمله را گرفته و آمریکا نیز بهخوبی از آن آگاه بود.
دیپلماسی برنامهریزیشده یک فریب بود و مقامهای هر دو کشور به گزارشهای رسانهای درباره شکاف میان آمریکا و اسرائیل دامن زدند.
واشینگتنپست به نقل از منبع خود نوشت: «تمام گزارشهایی که نوشته شد مبنی بر اینکه نتانیاهو با ویتکاف یا ترامپ همنظر نیست، درست نبود. اما اینکه چنین برداشتی شکل بگیرد خوب بود؛ چون کمک کرد برنامهریزی بدون جلب توجه زیاد ادامه پیدا کند.»
آخرین شانس آمریکا به تهران با آغاز جنگ
حتی پس از آغاز بمبارانها و عملیات ترور اسرائیل، دولت ترامپ آخرین تلاش دیپلماتیک را انجام داد و بهطور محرمانه پیشنهادی را برای حل بنبست برنامه هستهای جمهوری اسلامی ارسال کرد.
آنچه تهران نمیدانست این بود که این پیشنهاد، آخرین فرصت پیش از آن است که ترامپ با پیوستن قدرت نظامی آمریکا به اسرائیل موافقت کند.
شرایط این توافق، که به دست روزنامه واشینگتنپست رسیده و پیشتر گزارش نشده بود، بسیار سنگین بود: شامل پایان حمایت تهران از نیروهای نیابتی مانند حزبالله و حماس، و همچنین «جایگزینی» تاسیسات غنیسازی سوخت فردو و «هر تاسیسات فعال دیگری» با مراکزی که امکان غنیسازی در آنها وجود نداشته باشد.
در مقابل، آمریکا طبق این پیشنهاد که تاریخ آن ۲۵ خرداد است، «تمام تحریمهای اعمالشده علیه ایران» را لغو میکرد.
به گفته یک دیپلمات ارشد درگیر در این روند، اندکی پس از آنکه آمریکا از طریق دیپلماتهای قطری این پیشنهاد را به ایران منتقل کرد، تهران آن را رد کرد و ترامپ دستور حملات آمریکا را صادر کرد.
جنگندهها و پهپادهای اسرائیلی، بههمراه عوامل مستقر در داخل ایران، بیش از نیمی از پرتابگرهای موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی را منهدم کردند و باقیمانده سامانههای پدافند هوایی آن را از کار انداختند.
در این حملات، راس فرماندهی ارتش و سپاه پاسداران هدف قرار گرفت. جنگندههای اسرائیلی همچنین نیروگاههای برق و سامانههای تهویهای را بمباران کردند که ایران برای راهاندازی سانتریفیوژهای تصفیه اورانیوم در نطنز و فردو به آنها نیاز داشت.
پس از آن، حملات گسترده بمبافکنهای پنهانکار بی-۲آمریکا و رگباری از موشکهای کروز تاماهاوک انجام شد.
واشینگتنپست به نقل از یک مقام ارشد امنیتی اسرائیل که مستقیما در برنامهریزی این عملیات نقش داشت، نوشت سرویس اطلاعاتی موساد در داخل ایران بیش از ۱۰۰ عامل ایرانی را به کار گرفت و برخی از آنها را به یک «سلاح ویژه» سهجزئی برای انجام حملات دقیق به داراییهای نظامی مجهز کرد.
این مقام ارشد امنیتی گفت مقامهای جمهوری اسلامی شماری از پرتابگرها را بازیابی کردند، اما نه موشکها را و نه جزء سومِ محرمانه را.
تیمهای عوامل ایرانی در اسرائیل و جاهای دیگر آموزش دیده بودند.
به این عوامل ماموریتهای مشخصی داده شده، اما گفته نشده بود که این اقدامات بخشی از حملهای گسترده به برنامه هستهای و موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی است.
این مقام ارشد امنیتی گفت: «این عملیات در تاریخ بیسابقه است. ما داراییها و عوامل خودمان را بسیج کردیم تا پیش از آنکه نیروی هوایی [اسرائیل] وارد حریم هوایی ایران شود، به نزدیکی تهران بروند و عملیات زمینی را آغاز کنند.»
اسرائیل در مراحل اولیه حمله، ۱۱ دستاندرکار ارشد برنامه هستهای جمهوری اسلامی را در عملیاتی که آن را «نارنیا» نامید، هدف قرار داد.
بنا بر گزارش واشینگتنپست، اسرائیل برای این منظور، از میان فهرست اولیه ۱۰۰ نفره، حدود ۱۲ متخصص هستهای برجسته را انتخاب و هر یک از آنها، از جمله رفتوآمدها، محل سکونت و محل کارشان را بهدقت زیر نظر گرفت.
یک مقام ارشد اطلاعاتی اسرائیل گفت اسرائیل تلاش کرد تا حد امکان تلفات جانبی را کاهش دهد، هرچند در جریان این حملات چندین غیرنظامی نیز کشته شدند.
در پی انتشار گزارشهایی در رسانههای بینالمللی از تلاش ایران برای تقویت زرادخانه موشکی خود، ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، اعلام کرد پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، خط تولید موشکهای جمهوری اسلامی بدون هیچ وقفهای به فعالیت خود ادامه داده است.
شکارچی چهارشنبه ۲۶ آذر گفت: «نیروهای مسلح به این نتیجه رسیدند که باید در حوزههایی مانند موشکسازی و تجهیزات دفاعی به توان داخلی متکی باشند.»
وابستگی به چین
این در حالی است که دیفنس نتورک سهشنبه ۲۵ آذر گزارش داد جمهوری اسلامی به دنبال تهیه تجهیزات نظامی از چین است و این کشور به جای ارسال مستقیم موشکهای کامل برای حکومت ایران، با تحویل محدود تجهیزات نظامی، مواد صنعتی و کالاهای با کاربرد دوگانه، به تهران کمک میکند.
دیفنس نتورک تاکید کرد کارشناسان سه مسیر اصلی این کمکها را شناسایی کردهاند که اولین مسیر آن ارسال مواد شیمیایی و پیشسازهها به ایران است.
این گزارش افزود تهران برای تولید سوخت جامد موشکها، مقادیر زیادی آمونیوم پرکلرات و دیگر مواد شیمیایی را از چین خریداری کرده که این مواد میتوانند برای ساخت صدها موشک بالستیک مورد استفاده قرار گیرند.
دیفنس نتورک تاکید کرد ایالات متحده با دقت تلاشهای چین را برای کمک به جمهوری اسلامی در بازسازی ظرفیتهای موشکی بالستیک خود زیر نظر دارد و اطلاعات مربوط به این اقدامات را روزانه در اختیار اسرائیل قرار میدهد.
تهران به دنبال تقویت زرادخانه موشکی
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا ۲۱ آذر در کاخ سفید به خبرنگاران گفت: «اگر جمهوری اسلامی بخواهد بدون توافق توان خود را بازسازی کند، دوباره آن را نابود میکنیم. ما میتوانیم موشکهایشان را خیلی سریع از کار بیندازیم.»
وبسایت واینت ۱۷ آذر گزارش داد که مقامهای نظامی اسرائیل به قانونگذاران در کنست، پارلمان این کشور، هشدار دادهاند که جمهوری اسلامی حدود شش ماه پس از جنگ ۱۲ روزه، تولید گسترده موشکهای بالستیک را از سر گرفته است.
پایگاه خبری نشنالاینترست نیز ۲۷ آبان در گزارشی نوشت که جمهوری اسلامی با وجود ممنوعیتهای تحریمی سازمان ملل متحد در حال افزایش فعالیتها در برنامه موشکهای بالستیک خود است.
این نشریه درباره انتقال مواد مرتبط با برنامه موشکی تهران خبر داد چند محموله پرکلرات سدیم از چین به بندرعباس ارسال شده است.
بر اساس این گزارش، در حالی که آتشبس موقت میان اسرائیل و جمهوری اسلامی همچنان برقرار است، تهران برنامه خود را برای گسترش تولید موشک پنهان نمیکند.
نشنالاینترست به نقل از عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، نوشت او اوایل این ماه اعلام کرده زرادخانه تسلیحاتی ایران «بهمراتب فراتر از جنگ ۱۲ روزه» است.
نشنالاینترست با استناد به منابع اطلاعاتی اروپایی گزارش داد که ایران در ماه اکتبر و پس از جنگ ۱۲ روزه، برنامه موشکهای بالستیک خود را تقویت کرده است.
به نوشته این وبسایت، با وجود تحریمهای سازمان ملل متحد که فروش سلاح به حکومت ایران را ممنوع میکند، فعالیت موشکی تهران همچنان رو به گسترش است.
اظهارات سخنگوی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در کنار گزارش رسانههای مختلف نشان میدهد اولویت تهران برای گسترش زرادخانه موشکیاش رو به افزایش است و این روند، در صورت تداوم، میتواند راه را برای یک درگیری دیگر با اسرائیل هموار کند.
اندیشکده شورای آتلانتیک در مقالهای تحلیلی نوشت که سفر اخیر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به تونس بار دیگر گمانهزنیها درباره گسترش نفوذ حکومت ایران در شمال آفریقا از طریق تونس را زنده کرده است.
این اندیشکده مستقر در واشینگتن دیسی با اشاره به گزارشهایی که از توافقهای دوجانبه و گسترش روابط اقتصادی میان این دو کشور نوشته است: « گسترش روابط در شمال آفریقا تنها میتواند حکومت ایران و آنچه «محور مقاومت» نامیده میشود را تقویت کند.»
شورای آتلانتیک با طرح خسارتهای سنگین اسرائیل به نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در دو سال اخیر از یک سو، و ضعف اقتصادی و انزوای سیاسی تونس از سوی دیگر، نتیجه گرفته است که احیای روابط بهطور قابل توجهی برای هر دو کشور سودمند خواهد بود.
این اندیشکده سفر قیس سعید، رییسجمهوری تونس، به تهران برای شرکت در مراسم خاکسپاری ابراهیم رئیسی، رییس پیشین دولت در جمهوری اسلامی، بازگشایی پرواز مستقیم میان تونس و تهران و سفرهای متعدد مقامهای ارشد جمهوری اسلامی به کشورهای شمال آفریقا را بهعنوان شواهدی از تلاش تهران برای گسترش نفوذ و بازوهای خود در قاره آفریقا معرفی کرده است.
در دوره ۱۰ ساله ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۸، نزدیک به یک میلیون و ۶۰ هزار ایرانی پناهنده شدند. اوج این پناهندگی در سال ۱۳۷۰ با ۱۳۰ هزار پناهنده ثبت شده است.
در سالهای پس از ۱۳۷۶ که به دوران «اصلاحات» مشهور است، روند پناهندگی ایرانیان برای مدتی کاهش یافت و به زیر ۱۰۰ هزار نفر در سال رسید.
دهه سوم: دوران «اصلاحات» و احمدینژاد
سال ۱۳۷۶، با آغاز ریاستجمهوری محمد خاتمی، امید نسبی در جامعه ایرانی پدید آمده بود.
در سه سال اول دولت موسوم به «اصلاحات»، روند پناهندگی ایرانیان تا حدودی کاهش یافت اما خیلی زود دوباره صعودی شد.
از سال ۱۳۷۹ تا سال ۱۳۸۸، نزدیک به یک میلیون و ۱۰۰ هزار ایرانی، پناهنده یا پناهجو شدند (اگرچه ممکن است برخی از پناهجویان در سالهای بعدی به ردیف پناهندگان منتقل شده باشند).
مانند دولت اصلاحات، از اوایل ریاستجمهوری محمود احمدینژاد نیز، روند پناهندگی ایرانیان به صورت سالانه کاهش یافت.
در دولت احمدینژاد هم پس از دو سال اول، دوباره روند پناهندگی افزایش یافت و سال ۱۳۸۸، همزمان با اعتراضات موسوم به «جنبش سبز»، این روند به اوج خود رسید.
دهه چهارم: اوجگیری چالش انرژی هستهای و برجام
بر خلاف دورههای پیشین، از سال ۱۳۹۲ و آغاز ریاستجمهوری حسن روحانی، روند پناهندگی ایرانیان نه تنها کاهش نیافت، بلکه صعودی باقی ماند.
این روند حتی با تصویب برجام در سال ۱۳۹۴ نیز متوقف نشد.
پس از آغاز ریاستجمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده، روند پناهندگی ایرانیان افزایش چشمگیری یافت.
این دوره با ظهور داعش در سوریه و عراق نیز همزمان است.
در این دوره ۱۰ ساله، حدود یکونیم میلیون ایرانی پناهنده یا پناهجو بودند.
از آبان خونین تاکنون
سال ۱۳۹۹، شرایط اقتصادی ایران ناگوارتر از پیش شد. روند پناهندگی و پناهجویی در سالهای پس از ۱۳۹۸، به جز سال ۱۴۰۱ صعودی بود. در این مورد علاوه بر تحولات سیاسی داخل و خارج ایران، دنیاگیری کرونا نیز رخ داد.
در ایران محدودیتهای مربوط به کرونا از سال ۱۳۹۸ آغاز و در سال ۱۴۰۱ به طور کامل برداشته شد.
در یک دوره شش ساله، یک میلیون و ۲۶۶ هزار نفر به عنوان پناهجو یا پناهنده ثبت شدند.
از هر ۱۵ ایرانی، یک ایرانی در ایران نیست
اطلاعات سازمان ملل متحد نشان میدهد پناهندگی ایرانیان ارتباط مستقیمی با تغییر دولتها در ایران نداشته است.
خروج از ایران، بیشتر یک تصمیم بلندمدت به نظر میرسد که با تغییرات دولتها ارتباطی نداشته است.
آمار مشخص و دقیقی از تعداد کل ایرانیان خارج کشور وجود ندارد. منابع داخلی نظیر رصدخانه مهاجرت، تعداد ایرانیان مهاجر را مجموعا دو میلیون نفر تخمین میزنند. وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی این رقم را چهار میلیون نفر - شامل متولدین ایران و نسل دوم متولد خارج کشور - اعلام کرده است.
با این حال، بر اساس اطلاعات سازمان ملل متحد، از سال ۱۳۵۹ که روند پناهندگی ایرانیان آغاز شد، تاکنون پنج میلیون و ۱۸۳ هزار ایرانی، رنج پناهجویی و پناهندگی را به جان خریدهاند.
از این رقم، تعداد پناهندگان نزدیک به چهار میلیون و ۱۴۲ هزار نفر است.
در مجموع، تخمین زده میشود علاوه بر چهار میلیون و ۱۴۲ هزار پناهنده، نزدیک به دو میلیون ایرانی نیز از طریق مهاجرت قانونی از کشور خارج شده باشند.
به عبارتی، از هر ۱۵ ایرانی یک نفر خارج از کشور زندگی میکند.
چرا ایرانیان رنج غربت را به جان خریدند؟
مهاجران ایرانی با چالشهای زبان، فرهنگ و آبوهوای متفاوت از یک سو و دوری از خانواده از سوی دیگر مواجه هستند. چرا آنان این رنج را به جان خریدهاند؟
ایراناینترنشنال از چند ایرانی در مشاغل مختلف در داخل ایران و خارج از کشور، سوالاتی یکسان پرسیده است. از جمله این که درآمد یک روز آنان برابر چه اندازه گوشت قرمز در محل زندگیشان است.
ساناز، ۳۸ ساله، ساکن اصفهان است. او در رشته معماری تحصیل کرده و همچنان در ایران زندگی میکند.
او میگوید شاید در ۱۰ سال آینده بتواند به سطحی برسد که در ایران یک مسکن کوچک با کمکهزینه تهیه کند.
ساناز درباره این که آیا حاضر است صاحب فرزند شود، میگوید علاقهمند به داشتن فرزند است اما تا زمانی که زندگیاش به ثبات برسد، نمیتواند مسئولیت فرزند را بر عهده بگیرد.
او میگوید در صورتی که موقعیت مهاجرت داشته باشد، حاضر است ایران را ترک کند.
درآمد ساناز به اندازهای نیست که بتواند در هزینه مسکن خانواده مشارکتی داشته باشد.
امیرحسین، مهندس برق، ۲۵ ساله و ساکن تهران است. ۳۰ درصد از درآمد او صرف مشارکت در هزینه مسکن خانواده میشود.
او درباره آینده میگوید: «از سن کم کار کردهام و توانستم یک موتور قسطی بخرم، اما هیچ آیندهای برای خودم متصور نیستم. فقط ادامه میدهم.»
او میگوید علاقهمند است با وجود سختیها مهاجرت کند.
امیرحسین درباره سختی مهاجرت میگوید: «مهاجران زیادی هستند که از سختی کار میگویند. من در ایران کار میکنم، اما در ایران نمیتوانم شغل مرتبط با رشتهام داشته باشم، چون مشاغل بین کسانی که ربطی به حاکمیت دارند تقسیم شده است.»
او در ادامه میگوید: «با این که در خارج کشور هم باید سخت کار کرد، اما دستکم در خارج از کشور میتوانید شغلی مناسب و مرتبط با رشته خود داشته باشید.»
مهدی ۴۲ ساله که در لندن مدیر بازاریابی یک شرکت در حوزه مخابرات (تلکامز) است، درباره تفاوت محیط کاری در ایران و انگلستان میگوید: «من از نزدیک در جریان فعالیت همکارانم در ایران هستم. فضای حرفهای آنان نسبت به اینجا [انگلستان] بسیار ایدئولوژیک است.»
او هزینه مسکن را به تنهایی تامین میکند و یک خانه در لندن دارد که بهصورت اقساطی تهیه کرده است و ۲۵ درصد درآمد ماهانه خود را صرف اقساط خانه میکند.
او درباره فرزندآوری میگوید یک پسر و یک دختر دارد.
چشمانداز او برای آینده تاسیس یک شرکت خصوصی و ایجاد رفاه بیشتر برای فرزندانش است.
کیوان، سرباز ارتش ایالات متحده است. او شش سال است که از ایران مهاجرت کرده و سه سال پیش ازدواج کرده است.
او میگوید اگر همین شغل را در داخل ایران داشت، احساس شرمندگی میکرد.
کیوان درباره پذیرفته شدن در جامعه جدید میگوید: «من به این سرزمین [ایالات متحده] تعلق دارم. اینجا من را پذیرفته و در کشوری ثروتمند با حکومتی نرمال زندگی میکنم.»