کارزار اعتراضی دهها ایرانی-آلمانی علیه اظهارات مرتس درباره حمله اسرائیل به ایران
همزمان با شکایت رسمی دهها شهروند ایرانی-آلمانی از فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، بهدلیل اظهاراتش درباره حمله اسرائیل به ایران، بیش از ۱۷۰ نفر نیز با امضای یک کارزار اینترنتی در آلمان خواهان پیگرد قانونی این سخنان شدند.
این کارزار که با نام «علیه کار کثیف» راهاندازی شده، با انتقاد از اظهارات اخیر صدراعظم آلمان در حمایت از حمله اسرائیل به ایران تاکید دارد سخنان او میتواند مصداق «تایید یک جنگ تجاوزکارانه و مغایر با حقوق بینالملل» باشد.
مرتس ۲۷ خرداد در حاشیه نشست گروه ۷ با تمجید از حملات اسرائیل به ایران گفته بود: «آنها بخش سخت و کثیف کار را بهجای همه ما انجام دادند.»
در متن این کارزار آمده است: «صدراعظم آلمان با این اظهارات بهطور ضمنی مرگ شمار زیادی از غیرنظامیان بیگناه را پذیرفته است. این سخنان بخشی از ادبیات تحقیرآمیز و غیرقانونی است که در میان محافل افراطگرا رواج یافته و دموکراسیها را تهدید میکند.»
این کارزار به امضای چهرههایی همچون منیره برادران، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی پیشین، پرستو فروهر، هنرمند و فعال حقوق بشر، و جواد کوروشی، روزنامهنگار، رسیده است.
اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، ۹ تیر با انتقاد از حمایت مرتس از عملیات نظامی اسرائیل در ایران گفت: «هرگز تصور نمیشد که صدراعظم آلمان از همان واژگانی استفاده کند که پیشتر برای توجیه اقدامات نژادپرستانه و نسلکشانه رژیم نازی به کار میرفت.»
امضاکنندگان کارزار «علیه کار کثیف» هشدار دادهاند چنین اظهاراتی نهتنها خلاف مسئولیتهای قانونی صدراعظم در حفاظت از قانون اساسی است، بلکه به ایجاد فضای «دشمنسازی جمعی و ترویج طرد و انگزنی علیه اقلیتها» دامن میزند.
در این بیانیه تاکید شده است: «ما بهعنوان شهروندان آلمان با صراحت مخالفت خود را با این نوع لحن غیرانسانی اعلام میکنیم. این سخنان نباید بدون پاسخ بماند و لازم است اقدام حقوقی مشخصی برای بررسی آن انجام شود.»
امضاکنندگان این کارزار همچنین خواستار ارسال پیامی روشن و قاطع علیه «جنگطلبی»، «ترویج دشمنسازی» و «هرگونه طرد و تبعیض قومی و فرهنگی» شدهاند.
این کارزار تاکنون بیش از ۱۷۰ امضا جمعآوری کرده و هدف آن رسیدن به ۲۰۰ امضا اعلام شده است.
حضور علی خامنهای در یک مراسم عمومی پس از ۲۲ روز غیبت با واکنشهایی روبهرو شده است. شماری از مخاطبان ایراناینترنشنال با ارسال پیامهایی گفتند رهبر جمهوری اسلامی به پایان راه رسیده و اکنون تلاش میکند با بهرهگیری از نمادهای ملیگرایانه، خود را از این بنبست نجات دهد.
بسیاری از مخاطبان ایراناینترنشنال یکشنبه ۱۵ تیر در پیامهای خود به بررسی ابعاد غیبت طولانی خامنهای و همچنین آینده سیاسی او و حکومت جمهوری اسلامی پرداختند.
خامنهای شامگاه ۱۴ تیر در مراسم عزاداری عاشورا در حسینیه دفتر خود حاضر شد.
آخرین حضور علنی رهبر جمهوری اسلامی مربوط به ۲۱ خرداد، دو روز پیش از آغاز حمله اسرائیل، بود که با نمایندگان مجلس شورای اسلامی دیدار کرد. خامنهای پس از آن در هیچ مراسم عمومی حضور نیافت.
این وضعیت برای خامنهای که بارها گفته بود در روز جنگ لباس رزم خواهد پوشید، پیامدهای سنگین تبلیغاتی و سیاسی به همراه داشت.
یکی از مخاطبان ایراناینترنشنال با ارسال ویدیویی، به تغییر رفتار خامنهای در شب عاشورا واکنش نشان داد و گفت او که سالها هیچ نشانی از ایراندوستی در پیامهای نوروزیاش نبود، حالا برای ماندن در قدرت، در بیت رهبری «ای ایران» میخواند.
این شهروند افزود: «خامنهای برای اینکه دو روز بیشتر حکومت کند، حتی حاضر است کنسرت جنیفر لوپز در بیت برگزار کند.»
یکی دیگر از مخاطبان ایراناینترنشنال بازگشت خامنهای را نشانه ضعف و زوال چهرهای خواند که حتی نظامیان بلندپایه نیز دیگر از او بهصورت علنی حمایت نمیکنند.
این شهروند افزود دیدن «چهره تحقیرشده» خامنهای از مرگ او مهمتر است.
او همچنین به خوانده شدن سرود «ای ایران» در مراسم عزاداری بیت رهبری اشاره کرد و آن را نشانه «عقبنشینی نمادین حکومت» دانست.
مخاطبی دیگر با اشاره به ناکارآمدی گسترده جمهوری اسلامی در عرصههای اقتصادی و ایدئولوژیک گفت این حکومت تنها با تکیه بر زور و مذهب سر پا مانده است.
او به سقوط ارزش پول ملی، افزایش فقر و تورم و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستهای منطقهای نظیر تحولات سوریه و لبنان اشاره کرد و افزود حتی شعارهای ایدئولوژیک نیز دیگر کارآمد نیستند.
شیرین عبادی: خامنهای دیکتاتوری است که سر سوزنی عزت نفس ندارد
شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل صلح، با انتشار بیانیهای سیاستهای رهبر جمهوری اسلامی را عامل مشکلات مردم ایران دانست و از آنها انتقاد کرد.
عبادی با اشاره به خروج خامنهای از مخفیگاه نوشت: «وظیفه نابودی اسرائیل را چه کسی به جمهوری اسلامی سپرده بود تا هزینه آن را مردم بیپناه و بیپناهگاه با جان و مال خود بپردازند؟»
او ادامه داد: «خامنهای با اختفای ۲۳ روزه و پس از آن با درخواست سرود ایران به صورت نوحه، شخصا نرمش قهرمانانه به خرج داد و بر تمام آرمانهای شیعی خود پاگذاشت.»
عبادی افزود: «در تاریخ خواهند نوشت که او دیکتاتوری همعصر صدام حسین، قذافی و مبارک بود اما سر سوزنی عزت نفس نداشت. او بر خلاف سایر دیکتاتورها که دستکم به خودشان باور داشتند، قدرت را گدایی میکرد و برخلاف تمام آرمانهایی که پیشتر فریادشان میزد، در شب عاشورا با خندهای بر لب در میان گروهی دستنشانده حاضر شد.»
او در پایان اضافه کرد: «خامنهای بیرنگ و ادای عزا، با لبخندی نشان از رضایت کشته شدن مردم غیرنظامی، از گودال مخفیگاهش بیرون آمد تا بگوید یزید زمانه هنوز زنده است. حالا نوبت ماست تا در کنار مردم به او بگوییم مقاومت مردم نیز هنوز زنده است.»
نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله لبنان، اعلام کرد این گروه در برابر تهدیدهای اسرائیل تسلیم نخواهد شد و علیرغم فشارهایی که برای خلع سلاح وارد میشود، این گروه حمایت جمهوری اسلامی سلاحهای خود را زمین نخواهد گذاشت.
قاسم یکشنبه ۱۵ تیر همزمان با مراسم عاشورا در یک سخنرانی تلویزیونی خطاب به هزاران هوادار حزبالله در جنوب بیروت گفت: «تهدید [اسرائیل] باعث نخواهد شد ما تسلیم را بپذیریم.»
او اضافه کرد: «ما هم برای صلح و هم برای رویارویی با اسرائیل آمادهایم. از ما نخواهید که قبل از عقبنشینی اسرائیل، سلاحهایمان را زمین بگذاریم.»
قاسم که پس از کشته شدن حسن نصرالله در حمله اسرائیل جایگزین او شد، تاکید کرد برای خلع سلاح حزبالله ابتدا باید «تجاوزگری اسرائیل» متوقف شود.
رهبران سیاسی لبنان که پس از جنگ سال گذشته میان اسرائیل و حزبالله به قدرت رسیدند، بارها بر انحصار سلاح در دست دولت تاکید کردهاند. آنها در عین حال خواستار پایبندی اسرائیل به آتشبسی هستند که در نوامبر گذشته به درگیریها پایان داد.
خبرگزاری رویترز ۱۳ تیر به نقل از سه منبع آگاه گزارش داد این گروه فرآیند بازنگری گسترده در راهبردش را آغاز کرده و در حال بررسی کاهش نقش نظامی خود است، هرچند هنوز تصمیمی برای خلع سلاح کامل نگرفته است.
پیشتر نیز منابع آگاه به شبکه العربیه گفته بودند با وجود اظهارات مکرر قاسم درباره بازسازی ساختار داخلی این گروه، حزبالله با کاهش چشمگیر توان نظامی و انسانی خود روبهرو شده است.
تمجید دبیرکل حزبالله از حمایتهای خامنهای
نعیم در ادامه سخنرانی خود در مراسم عاشورا، از مواضع علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در قبال حزبالله قدردانی کرد و افزود خامنهای با «شجاعت، ایمان، حمایت و راهنمایی خود از ما پشتیبانی کرده است.»
او افزود: «درود من به ملت ایران که ایستادگی کرد و مانع از رسیدن اسرائیل به اهدافش شد».
۲۶ خرداد، نشریه اکونومیست در گزارشی با اشاره به درگیری میان اسرائیل و ایران و احتمال مداخله نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی نوشت حزبالله شاید چارهای جز کنار ماندن از این جنگ نداشته باشد.
اکونومیست افزود توان نظامی حزبالله محدود شده و تحولات سیاسی داخلی نیز دست و پای این گروه را بسته است.
بر اساس اظهارات پیشین حسن نصرالله، این گروه تا اکتبر ۲۰۲۱ حدود ۱۰۰ هزار نیروی نظامی آموزشدیده در اختیار داشت.
با این حال، شبکه العربیه به نقل از منابع آگاه گزارش داد در جریان جنگ اخیر با اسرائیل، حدود ۱۰ هزار نفر از نیروهای حزبالله از خدمت خارج شدهاند و شمار فعلی نیروهای این گروه به حدود ۶۰ هزار نفر کاهش یافته است.
سخنرانی اخیر قاسم در حالی ایراد شد که انتظار میرود تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، دوشنبه ۱۶ تیر وارد بیروت شود.
به گفته یک مقام لبنانی که نخواست نامش فاش شود، مقامهای لبنانی قرار است پاسخ خود را به درخواست باراک مبنی بر خلع سلاح حزبالله تا پایان سال جاری میلادی ارائه دهند.
مقامهای لبنانی میگویند در حال برچیدن زیرساختهای نظامی حزبالله در جنوب کشور در نزدیکی مرز اسرائیل هستند.
اسرائیل با وجود آتشبس، همچنان به حملات خود به برخی مواضع حزبالله ادامه داده و میگوید دولت لبنان بهاندازه کافی برای خلع سلاح این گروه اقدام نکرده است.
بر اساس توافق آتشبس، حزبالله موظف بود نیروهای خود را به شمال رودخانه لیتانی، در حدود ۳۰ کیلومتری مرز اسرائیل، عقب براند.
در مقابل، اسرائیل نیز متعهد شده بود نیروهایش را بهطور کامل از خاک لبنان خارج کند؛ با این حال، همچنان در پنج منطقه راهبردی، حضور نظامی دارد.
حزبالله اکنون با بحران مالی شدید و همچنین فشار فزاینده واشینگتن برای خلع سلاح و کاهش نفوذ سیاسیاش پس از روی کار آمدن دولتی جدید در لبنان رو بهرو است.
از سوی دیگر، سقوط بشار اسد، متحد اصلی حزبالله در دمشق، یکی از مسیرهای کلیدی انتقال تسلیحات از ایران به لبنان را مختل کرده است.
روش جمهوری اسلامی برای جذب شهروندان اسرائیل به جاسوسی عمدتا شامل «یک پیامک، لینکی به تلگرام و بعد پیشنهاد پول» بوده است. روزنامه گاردین با تکیه بر اسناد دادگاه نوشت تهران از اسرائیلیها میخواسته ماموریتهایی را انجام دهند که در ابتدا ساده بودند اما بهسرعت گسترش مییافتند.
پیش از آغاز حملات اسرائیل به ایران، دستگاه امنیتی این کشور یک شبکه گسترده از شهروندان خود را شناسایی کرد که برای تهران جاسوسی میکردند.
از زمان نخستین حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل در اواخر فروردین ۱۴۰۳ تاکنون، بیش از ۳۰ اسرائیلی به اتهام همکاری با تهران تحت پیگرد قرار گرفتهاند.
در بسیاری از موارد، تماسها با پیامهایی ناشناس آغاز میشده است که در ازای اطلاعات یا انجام ماموریتهای ساده، پیشنهاد پرداخت پول میدادند و بهتدریج این پرداختها در برابر درخواستهای خطرناکتر، افزایش پیدا میکرده است.
روزنامه گاردین با توجه به اسناد دادگاه نوشت موج فعالیتهای جاسوسی جمهوری اسلامی در سال گذشته میلادی دستاورد چشمگیری نداشت و نتوانست به هدف اصلی خود یعنی «ترور مقامات بلندپایه اسرائیلی» دست یابد.
با این حال، شمار زیاد اسرائیلیهایی که حاضر بودند ماموریتهای کوچک را انجام دهند، ممکن است این کارزار جاسوسی را از جهت جمعآوری دادههای میدانی درباره سایتهای استراتژیک که بعدا هدف موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی قرار گرفتند، موفقیتآمیز کرده باشد.
در پرونده اسرائیلیهایی که به جاسوسی برای تهران متهماند، دادستانی کیفرخواستهایی با جزییات کامل ارائه کرده است.
گرچه تاکنون فقط یک نفر در موج اخیر بازداشتها در اسرائیل محکوم شده اما اسناد دادگاه تصویری روشن از شیوه عمل جمهوری اسلامی در جذب گسترده عوامل بالقوه ترسیم میکند.
روش کار جمهوری اسلامی برای جذب جاسوس
این فرایند معمولا با یک پیامک از سوی فرستندهای ناشناس آغاز میشد.
یکی از این پیامها که با نام فرستنده «خبرگزاری» ارسال شده بود، میپرسید: «اطلاعاتی درباره جنگ داری؟ ما حاضریم آن را بخریم.»
پیام دیگری که از طرف «تهران-قدس» برای یک شهروند فلسطینیالاصل اسرائیل ارسال شده بود، آشکارا نوشت: «قدس آزاد، مسلمانان را متحد میکند. اطلاعاتی درباره جنگ برای ما بفرست.»
این پیام حاوی لینکی به اپلیکیشن تلگرام بود که مکالمه در آنجا ادامه پیدا میکرد.
این مکالمه تلگرامی گاه با فردی که نامی عبری داشت انجام میشد و پیشنهاد پول در ازای انجام ماموریتهایی ساده مطرح میشد.
اگر گیرنده علاقه نشان میداد، از او خواسته میشد که حساب پیپال و یک اپلیکیشن دریافت ارز دیجیتال راهاندازی کند.
در پرونده یکی از مظنونان که مهر سال گذشته بازداشت شد، آمده است: نخستین ماموریت این بود که در ازای حدود هزار دلار، به پارکی برود و بررسی کند آیا کیسهای سیاهرنگ در نقطهای خاص دفن شده یا نه.
این فرد در آن محل چیزی پیدا نکرد و برای اثبات موضوع، ویدیویی ارسال کرد.
در مراحل بعدی، ماموریتهایی مانند توزیع شبنامه، نصب پوستر یا شعارنویسی به او سپرده شد که اغلب مضامینی علیه بنیامین نتانیاهو داشتند؛ مانند «همه با هم علیه بیبی»، «بیبی حزبالله را اینجا آورد» یا «بیبی = هیتلر».
یک اسرائیلی با تبار آذربایجانی مامور شد که از تاسیسات حساس در سراسر کشور عکس بگیرد و به نظر میرسد این کار را به یک پروژه خانوادگی تبدیل کرده بود.
او از بستگانش خواسته بود از تاسیسات بندری حیفا که بعدا در جریان جنگ ۱۲ روزه هدف موشکهای جمهوری اسلامی قرار گرفت، پایگاه هوایی نواتیم، سامانههای دفاع موشکی گنبد آهنین در سراسر کشور و مقر اطلاعات نظامی گلیلوت در شمال تلآویو عکس بگیرند.
همان فردی که مامور بررسی وجود کیسه سیاه در پارک شده بود، در ادامه ماموریت یافت تا از خانه یک دانشمند هستهای شاغل در موسسه وایزمن عکس بگیرد.
این موسسه که قطب علمی اصلی اسرائیل محسوب میشود، از مدتها پیش مورد توجه جدی جمهوری اسلامی قرار داشت و در جریان جنگ ۱۲ روزه به آن حمله کرد.
چرا جمهوری اسلامی در تمام اهدافش برای ترور اسرائیلیها شکست خورد؟
به نظر میرسد عکسهایی که عوامل جمهوری اسلامی در اسرائیل از این موسسه تهیه کرده بودند در این هدفگیری موثر بودهاند. با این حال، تلاش برای ترور دانشمندان آن به شکست انجامید.
در واقع، به نظر میرسد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران، در این جنگ سایهوار موفق به ترور هیچیک از اهداف خود نشدند.
در حالیکه موساد بر نفوذ یک هسته عملیاتی از عوامل آموزشدیده و حرفهای به داخل ایران تکیه داشت، رویکرد دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی این بود که بسنجد عوامل تازهکار تا چه اندازه حاضرند پیش بروند.
یوسی ملمان، کارشناس اطلاعاتی اسرائیل، از قول یکی از مقامهای آژانس امنیت اسرائیل (شینبت) این روش را «رویکرد دانه پاشیدن و دعا کردن» یا همان انداختن تیری در تاریکی توصیف کرد که بهدنبال دستیابی به تعداد محدودی عامل باکیفیت از طریق سرمایهگذاریهای کمریسک روی تعداد زیادی از افراد است.
پس از انجام وظایف سادهای مانند نصب پوستر یا گرفتن عکس، از این عوامل خواسته میشد ماموریتهای جدیتری را در ازای پول بیشتر انجام دهند.
یکی از این افراد که از خانه دانشمند هستهای موسسه وایزمن عکاسی کرده بود، پیشنهادی ۶۰ هزار دلاری برای قتل آن دانشمند و خانوادهاش و آتش زدن خانهشان گرفت.
بر اساس کیفرخواست، این فرد پیشنهاد را پذیرفت و چهار مرد خشن محلی را که همگی از شهروندان عربتبار اسرائیل بودند برای اجرای ماموریت اجیر کرد اما شب ۲۵ شهریور ۱۴۰۳، وقتی این گروه برای اجرای نقشه به درِ ورودی موسسه وایزمن رسیدند، از نگهبانی جلوتر نرفتند و با حالتی آرام محل را ترک کردند.
روز پس از آن حمله نافرجام، رابطان ایرانی به آن فرد که یک یهودی اسرائیلی بود گفتند دوباره به موسسه وایزمن برود و عکسهای بیشتری بگیرد.
او در روشنای روز به محل رفت، توانست از نگهبانی عبور کند و از خودروی دانشمند مورد نظر فیلم بگیرد و در مقابل، ۷۰۹ دلار دستمزد دریافت کند.
در ادامه، عوامل جمهوری اسلامی از او پرسیدند که آیا حاضر است یک دستگاه ردیاب روی خودرو نصب کند که او این درخواست را رد کرد.
این الگو بارها و بارها در کیفرخواستها تکرار شده است.
اگرچه جذب افرادی که حاضر بودند در ازای پول، عکس بگیرند یا شبنامه پخش کنند، برای ماموران اطلاعات جمهوری اسلامی آسان بود اما به نظر میرسد مسئولان اطلاعاتی در تهران بیش از حد عجله داشتند و نتوانستند عوامل بلندمدت را بهدرستی پرورش دهند.
در چندین مورد، تنها چند روز پس از انجام ماموریتهای اولیه، ناگهان از این افراد پرسیده شد که آیا حاضرند مقامات بلندپایه را ترور کنند؟
در مورد گروه آذربایجانی تبارها، از آنها خواسته شده بود که یک قاتل حرفهای پیدا کنند اما آنها نپذیرفتند.
از همان فردی که حاضر نشده بود دستگاه ردیاب روی خودروی دانشمند نصب کند، چند روز بعد پرسیده شد آیا مایل است یک کوکتل مولوتف به سمت خودروی نتانیاهو پرتاب کند؟
در جریان این پروندهها، تاکنون تنها یکی از مظنونان به اتهامات اعتراف کرده، محکوم شده و به زندان افتاده است.
جروزالم پست در یادداشتی در واکنش به بازگشت علی خامنهای به عرصه عمومی، نوشت دخالت دادن آمریکا در حمله به تاسیسات هستهای در ایران و خودداری از کشتن رهبر جمهوری اسلامی و پسرش مجتبی، دو اشتباه اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه با ایران بود اما فرصت کافی برای جبران این اشتباهات وجود دارد.
این مطلب افزود با توجه به فعال ماندن جبهه درگیری با حوثیها در یمن و تمایل و توانایی آشکار جمهوری اسلامی برای احیای بخشهایی از برنامه هستهای خود، دولت اسرائیل هم فرصت کافی و هم نیاز اساسی برای اصلاح این دو اشتباه را دارد و ممکن است جنگ ۱۲ روزه، تنها نخستین جنگ ایران و اسرائیل بوده باشد: «در پی دو اشتباه در میانه لحظاتی طلایی و بیسابقه برای اسرائیل، اکنون این احساس وجود دارد که کار هنوز به پایان نرسیده و پیروزی نظامی، ناقص مانده است.»
به نوشته جروزالم پست، عملیات گسترده اسرائیل علیه ایران که ماه گذشته آغاز شد، هم از نظر گستره و هم از نظر پیچیدگی، بینظیر بود: حملهای همهجانبه با بهرهگیری از ابزارهای متعارف و مخفی که جهانیان را در بهت فرو برد.
در عرض چند ساعت، اسرائیل ساختارهای نظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی را هدف قرار داد و بسیاری از چهرههای کلیدی برنامه هستهای ایران را حذف کرد. تنها طی چند روز، تاسیسات هستهای نطنز و اصفهان از کار افتادند و مراکز حیاتی دیگر نیز نابود شدند.
همزمان، نیروی هوایی اسرائیل برتری کامل بر آسمان ایران را بهدست آورد.
این برتری هوایی به اسرائیل امکان داد مقادیر گستردهای از تسلیحات جمهوری اسلامی و بخشهای بزرگی از صنایع دفاعی ایران را هدف قرار داده و نابود کند. عملیات، در مسیر ثبت درخشانترین صفحات تاریخ نظامی اسرائیل قرار داشت تا اینکه دو اشتباه، یکی جدی و دیگری قابل جبران، روند را تغییر دادند.
نویسنده مطلب جروزالم پست بر این باور است که اشتباه اصلی روز ۲۲ ژوئن رخ داد؛ زمانی که اسرائیل به ایالات متحده اجازه داد بهصورت مستقیم در حملات علیه جمهوری اسلامی مشارکت کند.
با وجود محدود بودن اقدام آمریکا، این مشارکت باعث شد تا سابقه منحصربهفرد اسرائیل در اتکای کامل به توان نظامی خود، خدشهدار شود و همچنین، به گفته منتقدان، خنثیسازی تاسیسات بسیار محافظتشده فردو بهطور کامل انجام نشود.
بازدارندگی اسرائیل، از ابتدا بر این اصل بنیادین بنا شده که «خودمان از خودمان دفاع میکنیم».
از منظر راهبردی و حتی بقای اسرائیل، این اصلی اساسی است. تنها مورد دخالت مستقیم نیروهای خارجی در تاریخ جنگهای اسرائیل، مربوط به بحران سینا در سال ۱۹۵۶ بود که در آن، فرانسه و بریتانیا بهطور موازی و با اهداف جداگانهای وارد میدان شدند. تفاوت کلیدی با اقدام اخیر آمریکا این بود که آن کشورها بهصورت جداگانه و در جغرافیایی مستقل از اسرائیل عمل میکردند، در حالی که حمله هوایی آمریکا به فردو در چارچوب عملیات اسرائیل انجام شد.
با وجود پوشش رسانهای فراوان، اطلاعات تازه از شنود مکالمات مقامات ایرانی حاکی از آن است که اثربخشی حمله هوایی آمریکا به فردو محدود بوده و حتی با شگفتی مقامات ایرانی از ناکارآمدی آن همراه شده است.
به نظر میرسد بخشی از توان عملیاتی اسرائیل که قرار بود برای خنثیسازی فردو بهکار رود، صرف ارزیابی خسارات ناشی از حمله هواپیماهای بی-۲ آمریکایی شده است و نه اجرای طرح اصلی اسرائیل برای نابودی کامل این سایت استراتژیک.
دادههای منتشرشده از قطع مسیرهای دسترسی به فردو بهوسیله اسرائیل و اظهارات اتفاقی دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، درباره حضور ماموران اسرائیلی در محل برای ارزیابی خسارات، نشانههایی هستند از اینکه اسرائیل در واقع برنامههایی مستقل و مشخص برای هدفگیری فردو در اختیار داشته است.
تضعیف بازدارندگی اسرائیل
با واگذاری حتی بخشی از عملیات به قدرتی خارجی، اسرائیل بهطور موقت بازدارندگی تاریخی خود را تضعیف کرده است؛ حتی اگر آن اقدام خارجی از نظر فنی موفق بوده باشد.
این مساله بهویژه در مورد سایت فوقمحرمانه فردو اهمیت دارد چرا که این مکان بهعنوان مهمترین و محافظتشدهترین سایت هستهای در ایران شناخته میشود.
همین حال، ایالات متحده با ورود به عملیات، از منظر سیاسی سود برده است.
این اقدام به دولت ترامپ در واشینگتن امکان داد تا ضمن کاستن از خطر برای نیروهای آمریکایی، مشارکت مستقیم در اقدام علیه حکومت ایران را در کارنامه خود ثبت کند.
واشینگتن که بهدلیل نتایج محدود در جنگهای یمن، عراق و افغانستان زیر فشار بود، اکنون بهدنبال بازسازی قدرت بازدارندگی آمریکا و بهبود چهره رییسجمهور است: «هرچند رسانههای آمریکایی منتقد ترامپ بهسادگی این روایت را نپذیرفتهاند و محدودیت نتایج عملیات فردو نیز روایت تبلیغاتی کاخ سفید را تحتالشعاع قرار داده است.»
در ادامه مطلب جروزالم پست آمده است که دومین اشتباه اسرائیل در این عملیات، از نوعی دیگر بود: «عدم هدفگیری و حذف آیتالله علی خامنهای و پسرش مجتبی که بهعنوان جانشین احتمالی وی شناخته میشود.»
به باور نویسنده، جمهوری اسلامی مبتنی بر ایدئولوژی آخرالزمانی و ضداسرائیلی است و جاهطلبی هستهای آن، «جزیی از یک ماموریت الهی برای نابودی اسرائیل و برپا کردن امپراطوری نوین اسلامی-ایرانی» است.
در چنین فضایی، اگر نابودی کامل حکومت ممکن نیست، باید دستکم به تضعیف جدی آن در کوتاهمدت پرداخت: «از بین بردن شخص رهبر و وارث احتمالیاش، میتوانست به تحقق این هدف - هم از منظر عملیاتی و هم نمادین - کمک کند. کشتن ولیفقیه که نماد زمینی نمایندگی خداوند و پیامبر است، شکستی ماورایی برای جمهوری اسلامی محسوب میشود.»
در مجموع، با در نظر گرفتن این دو اشتباه (یکی راهبردی و دیگری عملیاتی)، نویسنده بر این باور است که اگرچه اسرائیل به یک پیروزی تاریخی دست یافته اما ماموریت هنوز کامل نیست و آنچه بهدست آمده، تنها سهچهارم مسیر تا پیروزی نهایی است.
به دنبال حملات ۱۲ روزه اسرائیل که فرماندهان ارشد و سامانههای دفاعی حکومت ایران را هدف قرار داد، رهبران جمهوری اسلامی بار دیگر تا آستانه فروپاشی پیش رفتند؛ هرچند این نخستین بحران تهدیدکننده موجودیت آنها نبوده است.
به گزارش روزنامه والاستریت ژورنال، ایران امروز، همانند چهار دهه پیش در جریان جنگ خونین با عراقِ صدام حسین، خود را در مواجهه با دشمنی قدرتمندتر و تحت حمایت آمریکا میبیند. همانند آن زمان، جمهوری اسلامی در انزوا قرار دارد و احساس محاصره و تهدید دائمی، بر تصمیمگیریهای راهبردی آن سایه افکنده است.
نامگذاری خیابانها و مدارس بهنام سربازان و خلبانان کشتهشده در جنگ ایران و عراق، در سراسر کشور، یادآور این نبرد خونین است. جنگی که به تعبیر ولی نصر، استاد دانشگاه جانز هاپکینز و نویسنده کتاب «راهبرد بزرگ ایران»، «شکلدهنده تفکر امنیتی حاکم بر جمهوری اسلامی بوده» است.
نصر در گفتوگو با این روزنامه گفت: «نگاه امروز ایران این است که یک گلوله را رد کرده اما همچنان در معرض تهدیدی درازمدت قرار دارد.»
مقامهای جمهوری اسلامی پس از بمباران تاسیسات هستهای از سوی آمریکا، اعلام کردند که برنامه هستهای در ایران متوقف نخواهد شد.
عبدالرحیم موسوی که پس از کشتهشدن محمد باقری، رییس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح بهدست اسرائیل، جای او را گرفت، با لحنی تند گفت: «ما عقبنشینی نخواهیم کرد.»
والاستریت ژورنال نوشت این اظهارات اگرچه حاکی از لحن جنگی و نمایش قدرت است اما در پس آن، اعتمادبهنفس واقعی رهبران جمهوری اسلامی نهفته است.
افشون استوار، کارشناس امور نظامی ایران در مدرسه افسری نیروی دریایی آمریکا، در گفتوگو با این روزنامه تاکید کرد: «رهبران ایران میدانند که میتوانند جنگی فرسایشی و بلندمدت را تحمل کنند؛ چیزی که شاید اسرائیل نتواند.»
در واپسین ساعات پیش از اجرای آتشبس، ایران موشکهایی به سوی اسرائیل پرتاب کرد که منجر به کشتهشدن چند اسرائیلی شد. هواپیماهای اسرائیل آماده حمله متقابل بودند اما به دستور دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، ماموریت لغو شد.
تجربه جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق که در سال ۱۹۸۰ و یک سال و نیم پس از انقلاب در ایران آغاز شد، با حمله صدام به خاک ایران در پی بیثباتی سیاسی و با هدف تصرف مناطق نفتخیز شکل گرفت.
این جنگ که هشت سال بهطول انجامید، با صدها هزار کشته از دو طرف به یکی از مرگبارترین درگیریهای قرن بیستم تبدیل شد.
صدام از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد و تاسیسات نفتی ایران را هدف گرفت اما موفق به تصرف هیچ میدان نفتی مهمی نشد.
علی خامنهای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی، در دوران جنگ رییسجمهور بود.
در سال ۱۹۸۲، عملیات نافرجام ایران برای تصرف بصره، منجر به تلفات دهها هزار نفری شد و ضعف ساختار نظامی کشور را آشکار کرد.
بهدنبال این شکست، تهران راهبرد دفاعی خود را بازتعریف و مسیر ساخت موشک، پهپاد، برنامه هستهای و تشکیل شبکهای از گروههای نیابتی منطقهای را در پیش گرفت.
ولی نصر تاکید کرد: «اگر انقلاب ایدئولوژی را شکل داد، ساختار امنیت ملی ایران از دل جنگ ایران و عراق زاده شد.»
کارشناسان نظامی معتقدند رویکرد ایران در توسعه موشک و جنگافزارهای نامتقارن، در واکنش به فرسایش شدید منابع انسانی و نظامی در جنگ با عراق شکل گرفت.
استوار در اینباره گفت: «ایران نسبت به تلفات بسیار حساس شد. بنابراین، ماتریس بازدارندگی خود را ساخت.»
اما همین راهبرد، ایران را وارد مسیر تقابل با اسرائیل کرد. متحدان منطقهای جمهوری اسلامی از جمله حزبالله و حماس، بارها با اسرائیل درگیر شدند و برنامه هستهای حکومت ایران به تهدیدی موجودیتی برای اسرائیل تبدیل شد.
با این حال، تحلیلگران هشدار میدهند اعتماد به نفس تهران از پیروزی نسبی در جنگ با عراق، ممکن است بیش از اندازه باشد.
علی انصاری، استاد تاریخ ایران در دانشگاه سنتاندروز، در گفتوگو با والاستریت ژورنال گفت: «رهبران جمهوری اسلامی درک درستی از تاثیر یک جنگ هوایی واقعی ندارند. آنها بیش از حد بر دستاوردهای جنگ با عراق حساب کردهاند.»
در جریان حملات اسرائیل، پدافند هوایی ایران ناکارآمد بود، آژیرهای هشدار فعال نشدند و پناهگاه عمومی برای غیرنظامیان وجود نداشت. همزمان، شبهنظامیان نیابتی ایران نیز که ستون راهبرد بازدارندگی محسوب میشدند، در پی حملات اسرائیل تضعیف شدند و نقشی در نبرد نداشتند.
استوار در اینباره گفت: «ایران اکنون نه بازدارندگی مؤثر دارد و نه ارتشی برای جنگ کلاسیک. تنها چیزی که برایش باقی مانده، موشک و پهپاد است.»
سال ۱۹۸۸، پس از حملات شیمیایی، تهاجم مجدد عراق و ساقط شدن هواپیمای مسافربری ایران به دست آمریکا که ۲۹۰ قربانی بر جای گذاشت، جمهوری اسلامی آتشبس را پذیرفت.
این توافق بدون دریافت غرامت یا حتی اعتراف رسمی عراق بهتقصیر صورت گرفت. تهران، با وجود انزوای جهانی، بدون واگذاری خاک، جنگ را پایان داد و آن را «پیروزی مقاومت» نامید.
اکنون نیز جمهوری اسلامی در روایت رسمی، خود را پیروز جنگ با آمریکا و اسرائیل معرفی میکند، غنیسازی اورانیوم را ادامه میدهد و وعده بازسازی برنامه هستهای را میدهد.
آرش عزیزی، تاریخنگار ایرانی، در گفتوگو با والاستریت ژورنال تاکید کرد: «این انزوای استراتژیک همچنان ادامه دارد و همین باعث شده برخی در داخل نظام از ضرورت دستیابی به سلاح هستهای و ایجاد یک صنعت دفاعی مستقل سخن بگویند.»