تحلیلگر ارشد در ایراناینترنشنال
جنگ غزه رو به پایان است و محاسبات علی خامنهای که حمله حماس را شکستی غیرقابل جبران برای اسرائیل میدانست، نادرست از آب درآمد و به فاجعهای خونین در لبنان و نوار غزه تبدیل شد.
حماسی که از این جنگ خارج میشود دیگر حماس سابق نیست و به شدت آسیب دیده است. حزبالله هم شکست خورده و در لبنان گوشهای نشسته و زخمهایش را لیس میزند.
در سوریه، دیگر نشانی از حکومت اسد نیست. حوثیها زیر ضربات آمریکا، اسرائیل و بریتانیا هستند.
حشد شعبی عراق هم مهار شده و حالا اسرائیل امیدوار است با همراهی دونالد ترامپ تازه نفس، سراغ جمهوری اسلامی و سر اختاپوس برود.
آیا حکومت ایران باز هم با تغییر مسیر خودش را به طریقی از مهلکه نجات میدهد تا این طوفان هم بگذرد؟
مشروح این تحلیل را در اینجا بخوانید.

جنگ غزه رو به پایان است. محاسبات علی خامنهای که حمله حماس را شکستی غیرقابل جبران برای اسرائیل میدانست، نادرست از آب درآمد و به فاجعهای خونین در لبنان و نوار غزه تبدیل شد.
حماسی که از این جنگ خارج میشود دیگر حماس سابق نیست و به شدت آسیب دیده است. حزبالله هم شکست خورده و در لبنان گوشهای نشسته و زخمهایش را لیس میزند.
در سوریه، دیگر نشانی از حکومت اسد نیست. حوثیها زیر ضربات آمریکا، اسرائیل و بریتانیا هستند. حشد شعبی عراق هم مهار شده و حالا اسرائیل امیدوار است با همراهی دونالد ترامپ تازه نفس، سراغ جمهوری اسلامی و سر اختاپوس برود.
آیا حکومت ایران باز هم با تغییر مسیر خودش را به طریقی از مهلکه نجات میدهد تا این طوفان هم بگذرد؟
جنگ غزه: پایانی متفاوت برای یک درگیری خونین
جنگ ۱۵ ماهه غزه به پایان خود نزدیک شده اما شرایط حماس و حامیان آن دیگر شبیه گذشته نیست.
حماس که زمانی یکی از قدرتمندترین بازیگران مقاومت فلسطین بود، حالا به شدت تضعیف شده است.
جمهوری اسلامی ایران که حامی اصلی حماس به شمار میرود نیز در منطقه شکستهای متعدد و سنگینی را متحمل شده است.
در این میان، حزبالله لبنان هم که در حمایت از حماس وارد جنگ شد، هزینههای زیادی پرداخت کرد؛ از جمله با از دست دادن رهبر خود حسن نصرالله و بسیاری از فرماندهان ارشدش.
هر چند اسرائیل نیز در جریان این جنگ متحمل زخمهای عمیقی شد اما اکنون دست بالا را در برابر حماس و جمهوری اسلامی دارد.
بازندههای اصلی این جنگ، بیتردید دهها هزار فلسطینی و صدها اسرائیلی غیرنظامی بودند که قربانی جنگطلبی حماس و جمهوری اسلامی شدند.
علاوه بر کشتهشدگان، آوارگی صدها هزار اسرائیلی و آوارگان میلیونی فلسطینی نیز از دیگر پیامدهای این جنگ است.
رهبر جمهوری اسلامی در روزهای ابتدایی جنگ، شکست اسرائیل را جشن گرفت و پیشبینی کرد این جنگ به فروپاشی غیرقابل جبران اسرائیل منجر خواهد شد اما روند جنگ خلاف این پیشبینیها را ثابت کرد. اسرائیل توانست طی ۱۵ ماه، وضعیت را به نفع خود تغییر دهد و موازنه قدرت را در منطقه جابهجا کند.
در ابتدا، حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس اعتبار ارتش اسرائیل را به شدت زیر سؤال برد. این حمله که مرگبارترین روز برای یهودیان از زمان هولوکاست بود، اعتبار نهادهای اطلاعاتی اسرائیل مانند شاباک، موساد و آمان را نیز مخدوش کرد. فرمانده آمان، ژنرال آهارون هالیوا، در پی این شکست از سمت خود استعفا داد.
ارتش اسرائیل با انجام سنگینترین حملات به حماس، توانست بخشی از اعتبار از دست رفته خود را بازسازی کند اما این حملات، به فاجعهای انسانی در غزه تبدیل شد و هزاران فلسطینی کشته یا زخمی شدند.
در نتیجه، دیوان بینالمللی کیفری برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و یوآو گالانت، وزیر دفاع سابق، احکام جلب بینالمللی به اتهام جنایات جنگی صادر کرد.
محاسبات حماس نیز که تصور میکرد حملات اسرائیل مانند جنگهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ محدود خواهد بود، اشتباه از آب درآمد. حملات هوایی و زمینی اسرائیل ساختار نظامی حماس را به شدت تخریب کرد و بسیاری از فرماندهان و رهبران آن، از جمله اسماعیل هنیه، صالح العاروری و یحیی سنوار، کشته شدند.
حزبالله لبنان هم که با رجزخوانی پرطمطراق وارد جنگ شد، زودتر از انتظار شکست خورد.
برخلاف ادعاها مبنی بر شخم زدن اسرائیل با ۱۵۰ هزار موشک، حملات حزبالله محدود و غیرموثر باقی ماند. حزبالله نتوانست به هدف اعلامشده خود یعنی برقراری آتشبس در غزه دست یابد و مجبور شد در ضعف، میدان نبرد را ترک کند.
در نهایت، این جنگ موجب تشدید شکاف تاریخی میان فلسطینیها و اسرائیلیها شد.

جمهوری اسلامی ایران اخیرا رزمایشی برای شبیهسازی حملات احتمالی آمریکا و اسرائیل به سه مرکز هستهای خود برگزار کرد. حمله به تاسیسات اتمی نطنز در اطراف اصفهان و نیز حمله به تاسیسات فردو در قم و تاسیسات آبسنگین اراک.
این رزمایش در حالی انجام شد که جمهوری اسلامی از «اقتدار پدافندی» خود سخن میگوید، در شرایطی که چهار سامانه اس-۳۰۰ خود را از دست داده و وضعیت پدافند هوایی آن نسبت به دو ماه گذشته تضعیف شده است.
اقتدار پدافندی در عمل نه در ادعا
اقتدار یک سامانه پدافندی از طریق عملکرد موفق آن سنجیده میشود نه با تاکید بر کلمه «اقتدار».
عملکرد پدافند جمهوری اسلامی در برابر آخرین حمله اسرائیل نشان داد که این سیستم ناکارآمد است. بهطور کلی، کارشناسان نظامی معتقدند پدافند هوایی جمهوری اسلامی که دو ماه قبل در برابر حمله اسرائیل کاملا ناتوان بود، نمیتواند در مدت کوتاهی چنین تغییر و تحولی اساسی داشته باشد که بتوان آن را «اقتدار پدافندی» نامید.
دو ماه پیش، زمانی که اسرائیل به اهدافی در ایران حمله کرد، حدود ۱۰۰ هواپیمای اسرائیلی از مسیر سوریه و اردن وارد آسمان عراق شدند و موشکهای بالستیک هواپایه خود را به سمت اهدافی در ایران شلیک کردند. در این حمله، مراکز پدافندی، موشکی و حتی یک مرکز تحقیقات هستهای منهدم شد.
علاوه بر این، اسرائیل توانست در این حمله و حمله قبلی خود چهار سامانه اس-۳۰۰ را نابود کند که هر کدام مامور حفاظت از مراکز حساس مختلفی در تهران، جنوب ایران و اصفهان بودند.
روزنامه واشنگتنپست در گزارشی درباره این رزمایش نوشت توان پدافندی جمهوری اسلامی تضعیف شده و سامانههای دفاعی که در این رزمایش استفاده شدند، کیفیت پایینتری نسبت به سامانههای نابودشده در حمله اسرائیل داشتند.
افشون ستوار، پژوهشگر حوزه مطالعات ایران و خاورمیانه نیز به واشنگتنپست گفته است که حکومت ایران تمامی ابزارهای خود را به کار گرفته و کارت دیگری برای بازی ندارد.
جمهوری اسلامی مدعی است که در رزمایش اخیر خود، مقابله با حملات اسرائیل با استفاده از بمبهای سنگرشکن به تاسیسات نطنز را تمرین کرده است اما این ادعا چند سوال اساسی را مطرح میکند: جمهوری اسلامی از کجا بمب سنگرشکن تهیه کرده که بتواند چنین رزمایشی را انجام دهد؟ بمبهای سنگرشکن اسرائیل و آمریکا به وسیله بمبافکنهای سنگینی نظیر اف-۱۵آی و بمبافکنهای بی-۱، بی-۲ و بی-۵۲ حمل میشوند. چگونه جمهوری اسلامی توانسته است مقابله با چنین تهدیداتی را شبیهسازی کند؟
شاخصهای یک پدافند موفق
یک سامانه پدافندی موفق باید چهار شاخصه اصلی را دارا باشد:
- دفاع موفق از اهداف در برابر بمباران یا حمله موشکی
- نمایش لاشه موشکها یا بمبهای منهدمشده
- ساقط کردن هواپیماهای مهاجم دشمن و ارائه شواهد آن
- به اسارت گرفتن خلبان یا ارائه جنازه خلبان هواپیمای سرنگونشده
در حمله دو ماه پیش، جمهوری اسلامی در هیچ یک از این شاخصها موفق عمل نکرد.
تصاویر موجود نشان دادند که بسیاری از اهداف نابود شدند و جمهوری اسلامی نتوانست حتی یک هواپیمای مهاجم اسرائیلی را ساقط کند یا لاشه موشکهای منهدمشده را نشان دهد.
تمرینهای بیاثر و ادعاهای مبالغهآمیز
جمهوری اسلامی در رزمایش اخیر خود مدعی شد که حملات ریزپرندهها را خنثی کرده است اما این سوال مطرح است که آیا آمریکا و اسرائیل برای حمله به تاسیسات زیرزمینی هستهای جمهوری اسلامی از پهپادهای کوچک استفاده میکنند؟
به نظر میرسد هدف اصلی این رزمایشها، ایجاد روحیه در میان نیروهای خود است. شلیکهای کور پدافند تهران در حمله قبلی اسرائیل نیز موید این امر است.
جمهوری اسلامی همچنین مدعی ساخت سامانه ضد موشک بالستیک شده است اما تولید چنین سامانههایی نیازمند سالها زمان و فنآوری پیشرفته است؛ همانطور که در مورد سامانه تاد آمریکا دیده میشود.
بنابراین، باید منتظر ماند و در نبرد بعدی صحت این ادعاها را بررسی کرد.

رفتار و رویکرد این روزهای علی خامنهای به طرز شگفتانگیزی به قهرمان متوهم رمان «دن کیشوت»، اثر سروانتس شبیه است. خامنهای که علیرغم شکستهای پیدرپی همچنان توهم پیروزی دارد، شبیه دنکیشوت است که خود را شوالیهای شکستناپذیر میبیند و حتی کوهها و درختها را هم دشمن تصور میکند.
در ماههای اخیر، تحلیلگران بینالمللی و برخی کارشناسان داخلی که جرات بیان واقعیتها را دارند، تاکید کردهاند جمهوری اسلامی و گروههای نیابتیاش ضربات سنگینی را متحمل شدهاند. حماس بهشدت تضعیف شده، حزبالله شکستهای سختی خورده و هر دو گروه رهبران و فرماندهان اصلی خود را از دست دادهاند. همچنین بشار اسد در سوریه نیز سقوط کرده است.
این تحولات، جمهوری اسلامی را در منطقه بهطور قابل توجهی ضعیف کرده است. با این وجود، خامنهای همچنان بر انکار این شکستها پافشاری میکند و آنها را تبلیغات دشمن مینامد.
رهبر جمهوری اسلامی در سه محور این انکار را پیش میبرد. نخست، او در سخنرانیهای مکرر خود بر این ادعا تاکید دارد که جمهوری اسلامی شکست نخورده است. برای نمونه، پس از سقوط بشار اسد، او چهار بار سخنرانی کرده و در هر چهار مورد این روایت را تکرار کرده است.
دوم، خامنهای به مقامات و فرماندهان سپاه نیز دستور داده تا در سخنرانیهای خود این شکستها را انکار کنند. فرماندهان سپاه نیز، با نادیده گرفتن واقعیتهای موجود، صرفا آنچه رهبر میگوید را بازگو میکنند.
سوم، او منتقدان و تحلیلگرانی را که خلاف این روایت سخن میگویند، تهدید به برخورد کرده و آنها را مجرم میخواند.
این انکار واقعیتها به حوزههای دیگری نیز تسری یافته است. برای مثال، اقتصاد کشور در آستانه فروپاشی قرار دارد. بسیاری از صنایع به دلیل کمبود برق و گاز تعطیل شدهاند. با این حال، خامنهای در سخنرانی اخیر خود از امکان دستیابی به رشد اقتصادی ۸ درصدی سخن گفت.
این ادعا در حالی مطرح میشود که برای تحقق چنین رشدی، به گفته پزشکیان فراهم کردن ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیارد دلار سرمایه ضروری است؛ رقمی که بیش از 100 میلیارد دلار آن باید از محل سرمایهگذاری خارجی تامین شود.
این در حالی است که در سال ۲۰۲۳ جذب سرمایهگذاری خارجی ایران کمتر از یک و نیم میلیارد دلار بوده است و در مقابل، کشورهایی مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی به ترتیب بیش از ۳۰ و بیش از ۱۲ میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کردهاند.
در چنین شرایطی، ادعای خامنهای مبنی بر امکان دستیابی به رشد اقتصادی ۸ درصدی چیزی جز یک توهم نیست.
او به جای گوش سپردن به اقتصاددانان برجسته کشور که بارها نسبت به ناترازیهای اقتصادی هشدار دادهاند، ترجیح میدهد به مداحانی گوش دهد که تنها وظیفهشان ستایش و تایید سخنان او است. این مداحان، با بازتکرار سخنان خامنهای، توهم «رسیدن به قله» را به او میفروشند.
این رویکرد، نه تنها به اقتصاد کشور آسیب زده است، بلکه موجب تعمیق بحرانهای مختلف نیز شده است. لجاجت در نشنیدن صدای مردم و کارشناسان، انکار واقعیتها و اصرار بر سیاستهای ناکارآمد، کشور را به سوی نابودی سوق داده است.

جمعه، سپاه تهران بزرگ قرار است رزمایشی با حضور ۱۱۰ هزار بسیجی برگزار کند. این مانور، به گفته سخنگوی سپاه پاسداران، با هدف آمادهسازی برای مقابله با هر گونه تهدید احتمالی علیه پایتخت طراحی شده است. تهران با چه تهدیدی مواجه است که چنین رزمایشی با این حجم از نیروها باید برگزار شود؟
اگر فرض کنیم که این رزمایش برای مقابله با کودتای داخلی علیه خود سپاه پاسداران طراحی نشده باشد، تنها دو تهدید دیگر باقی میماند: حمله زمینی خارجی یا گروه مسلح داخلی و قیام مردم تهران علیه حکومت.
حمله زمینی خارجی یا گروه مسلح داخلی
شواهد و قرائن نشان میدهد که احتمال حمله زمینی خارجی به تهران کاملا منتفی است. آمریکا و اسرائیل، هیچ آمادگی یا امکانات لجستیکی برای چنین حملهای ندارند.
حتی تعداد نیروهای نظامی آمریکا در منطقه کمتر از ۵۰ هزار نفر است و اسرائیل نیز به دلیل محدودیتهای جغرافیایی و لجستیکی، توانایی انجام چنین عملیاتی در فاصله ۲ هزار کیلومتری مرزهای خود را ندارد.
همچنین، هیچ گروه مسلح داخلی که توان یا برنامهای برای حمله به تهران داشته باشد، وجود ندارد.
قیام مردم تهران علیه حکومت
با کنار گذاشتن احتمال حمله خارجی یا داخلی، تنها گزینه باقیمانده ترس از قیام مردمی است. سخنگوی سپاه پاسداران با اعلام حضور ۱۱۰ هزار بسیجی، به نوعی نشان داده که این تهدید را جدی میداند.
این رزمایش، در واقع تمرینی است برای مقابله با اعتراضات گسترده مردمی که ممکن است مراکز حساس حکومتی را به خطر بیندازد.
این رزمایش درست در زمانی برگزار میشود که تغییرات سیاسی در آمریکا، از جمله بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید، نگرانیهایی را برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.
سپاه پاسداران بهعنوان مسئول امنیت تهران و مراکز حساس حکومتی، نگران است که حملات خارجی، در صورت وقوع، با اعتراضات داخلی همراه شود و موجب سقوط حکومت شود.
نشانههای ترس حکومت
۱-توصیفات تهدید؛ سخنگوی سپاه پاسداران این تهدید را «انسانساخت» معرفی کرده که بهوضوح به قیام شهری مردم اشاره دارد.
۲-رزمایشهای مشابه؛ تنها دو ماه پیش نیز مانوری مشابه در اطراف تهران در جاده تلو و در مقر تیپ امنیتی آل محمد سپاه پاسداران برگزار شد که تمرکز آن روی سرکوب اعتراضات شهری بود.
۳-تجربه سقوط بشار اسد؛ تجربه سقوط ناگهانی و سریع حکومت بشار اسد در سوریه، مقامات جمهوری اسلامی را بهشدت نگران کرده است. آنها بیم دارند که جمهوری اسلامی نیز به همان سرنوشت دچار شود، بهویژه با توجه به خشم عمومی و نارضایتی گسترده مردم.
۴-بحرانهای اقتصادی پیشرو؛ نگرانی از جهش ناگهانی قیمت دلار و پیامدهای اقتصادی ناشی از آن و نیز احتمال قیام مردم در صورت افزایش قیمت بنزین در ماههای آینده، یکی دیگر از دلایل افزایش نگرانیها است. احتمال فروپاشی اقتصادی میتواند جرقهای برای آغاز اعتراضات گسترده باشد.
این رزمایشها بیشتر از ترس عمیق حکومت از قیام مردمی حکایت دارد. تبلیغ اعداد و ارقام بزرگ، مانند حضور ۱۱۰ هزار بسیجی، نیز تلاشی است برای نشان دادن اقتدار و روحیه دادن به بدنه نیروهای حکومتی. با این حال، واقعیت این است که تهدید اصلی برای جمهوری اسلامی نه از مرزها، بلکه از خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران سرچشمه میگیرد.

امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، در یکی از تندترین اظهارات خود علیه جمهوری اسلامی، خواستار همکاری با ایالات متحده برای مقابله با برنامههای هستهای، موشکی و سیاستهای منطقهای حکومت ایران شد.
این موضعگیری تند مکرون، نشاندهنده تغییرات جدی در رویکرد اروپا نسبت به جمهوری اسلامی است.
اظهارات مکرون بهویژه در شرایطی مطرح میشود که جمهوری اسلامی با ترکیبی از فشارهای بینالمللی و داخلی روبهرو است.
این اظهارات به وضوح نشان میدهد که تهران در آیندهای نزدیک ممکن است با یک ائتلاف قدرتمند شامل ایالات متحده، اسرائیل و اروپا مواجه شود.
مکرون در سخنان خود به سه محور اصلی تهدید جمهوری اسلامی اشاره کرد: خطر برنامه هستهای جمهوری اسلامی، برنامه موشکی آن و دخالتهایش در جنگ اوکراین.
سرعت پیشرفت برنامه هستهای تهران به حدی رسیده که مکرون آن را «در آستانه نقطه غیرقابل بازگشت» ارزیابی میکند.
این موضوع نگرانیهای عمیقی را در اروپا به وجود آورده است.
در همین راستا، فرانسه همراه با آلمان و بریتانیا، در سال ۲۰۲۴ قطعنامهای علیه برنامه هستهای ایران به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارائه کردند.
این قطعنامه که با ۱۹ رای مثبت به تصویب رسید، به عدم همکاری ایران با آژانس و غنیسازی بالای ۶۰ درصد بهعنوان تهدیدی جدی اشاره داشت.
توسعه روزافزون برنامه موشکی جمهوری اسلامی و تهدید مستقیم اروپا از سوی فرماندهان سپاه پاسداران نیز نگرانیهای امنیتی جدیای را برای اتحادیه اروپا ایجاد کرده است.
در جنگ اوکراین هم ارسال تسلیحات، از جمله پهپادها و موشکها از سوی جمهوری اسلامی به روسیه، بهعنوان تهدیدی مستقیم برای امنیت اروپا در نظر گرفته میشود.
با روی کار آمدن دولت مسعود پزشکیان، برخی تحلیلگران امیدوار بودند ایران به سمت تعامل با نظام بینالملل حرکت کند اما سخنان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در روز نخست کار دولت چهاردهم، مبنی بر این که «رفتن به سمت اروپا اولویت جمهوری اسلامی نیست»، این امیدها را کمرنگ کرد.
این اظهارات نشان میدهد خامنهای آماده تغییر رویکرد سنتی خود نبوده و همچنان بر موضع تقابلی با غرب تاکید دارد.
اظهارات مکرون و رویکرد تهاجمی تهران در برنامههای هستهای و موشکی، باعث شده است فضای مذاکره میان جمهوری اسلامی و اروپا به شدت تیره شود. گفتوگوهای اخیر میان مقامهای ایرانی و اروپایی نیز تاکنون دستاوردی نداشته و به نظر میرسد چشمانداز روشنی برای موفقیت این مذاکرات وجود ندارد.
به همین دلیل یکی از تغییرات اساسی در سیاست اروپا، تمایل به همکاری نزدیکتر با دونالد ترامپ است. اتحادیه اروپا بهویژه به حمایت ترامپ برای مقابله با روسیه در جنگ اوکراین نیازمند است. همین نیاز، زمینهساز تقویت همکاری اروپا با آمریکا علیه تهدیدات جمهوری اسلامی شده است.
رهبران جمهوری اسلامی همواره تلاش کردهاند از برنامههای هستهای و موشکی خود بهعنوان ابزار چانهزنی در مذاکرات بینالمللی استفاده کنند اما تکرار مکرر تهدیدها درباره ساخت بمب اتمی و افزایش برد موشکها، تنها به تشدید نگرانیهای جهانی و تایید ادعاهای غربیها درباره اهداف نظامی برنامه هستهای ایران منجر شده است.
برخلاف گذشته که اتحادیه اروپا پس از خروج ترامپ از برجام همچنان به حفظ توافق هستهای متعهد بود، امروز شرایط کاملا تغییر کرده است.
سه قدرت اصلی اروپا یعنی آلمان، فرانسه و بریتانیا، اکنون پیشگام مقابله با برنامه هستهای ایران شدهاند.
رویکرد تهاجمی جمهوری اسلامی در برنامههای هستهای، موشکی و سیاستهای منطقهای، باعث شده که اروپا از سیاست تعامل فاصله بگیرد و به تقابل نزدیکتر شود.
اظهارات مکرون نشان میدهد اروپا امید کمی به تغییر رفتار جمهوری اسلامی دارد و برای مقابله با تهدیدات آن، به همکاری با ایالات متحده روی آورده است.
این تحول میتواند دستکم فشارها را بر جمهوری اسلامی تشدید کند و در سطح بالاتر، تهدیدات حیاتی علیه موجودیت آن را افزایش دهد.






