کانون صنفی معلمان و نبرد برای بازیابی جایگاه معلم در نظام آموزشی ایران
نتایج پژوهشی تازه در ایران نشان میدهد در حالی که ساختار قدرت در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی میکوشد نقش معلمان را به «مجریان مطیع» فروکاهد، کانون صنفی معلمان به میدان اصلی مقاومت برای بازیابی جایگاه معلمان و ایدئولوژیزدایی از آموزش تبدیل شده است.
در این مطالعه، امید قادرزاده و فرزاد ناصری، پژوهشگران جامعهشناسی دانشگاه کردستان، از طریق مصاحبه با اعضای کانون صنفی معلمان سنندج، به بررسی تجربه این معلمان از کار در مدرسه و فعالیتهای صنفی پرداختند.
بر اساس یافتههای این پژوهش که در آخرین شماره فصلنامه علمی-پژوهشی «رفاه اجتماعی» منتشر شد، بسیاری از اعضای کانون از «احساس نادیده انگاشته شدن» در تصمیمگیریهای آموزشی و «ندامت» خود از انتخاب شغل معلمی سخن میگویند.
یکی از آموزگاران هشدار میدهد فضای مدرسه به حدی ناامیدکننده است که بسیاری از همکارانش ۳۰ سال خدمت را «عمر هدررفته» توصیف میکنند.
به روایت مشارکتکنندگان، معلم در مدرسه عملا به مجری بخشنامهها و کتابهای درسی تبدیل شده است و در تعیین محتوای درس، شیوه ارزیابی و حتی نمره دادن استقلال چندانی ندارد.
پژوهش در این زمینه به فشارهایی اشاره میکند که بر معلمان وارد میشود تا نمرات دانشآموزان را افزایش دهند و بدین ترتیب، آمار قبولی مدرسه و منطقه در ظاهر رضایتبخشتر به نظر برسد.
بازنمایی معلم در فرهنگ غالب
بر پایه دادههای پژوهش، فرهنگ غالب در مدارس با تکیه بر دو محور اصلی معلم «همنوا و متعهد» و معلم «سادهزیست و قناعتپیشه»، بهدنبال ارائه تصویری غیرواقعی از این گروه است که هویت فردی و اجتماعی آنان را مخدوش میکند.
شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس سالانه اوانجلیستهای حامی دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، از جامعه جهانی خواست پشت مردم ایران بایستد. او همچنین با گیلا گملیل، وزیر علم و فناوری اسرائیل دیدار کرد.
کنفرانس سالانه اوانجِلیستهای حامی ترامپ در واشینگتن برگزار شد و گملیل که به آمریکا سفر کرده در این کنفرانس شرکت کرد.
شاهزاده رضا پهلوی به عنوان «مهمان ویژه» در این کنفرانس دعوت شد تا وضعیت مردم ایران زیر سلطه جمهوری اسلامی را توضیح دهد و صدای اعتراض و خواست آزادی مردم ایران را به گوش حضار برساند.
او در سخنرانی خود در این کنفرانس به فشارها و سرکوبهای روزافزون اشاره کرد و از جامعه جهانی خواست در کنار مردم ایران بایستد و چشمانداز خود برای «ایرانی آزاد، مدرن و شکوفا پس از جمهوری اسلامی» را ترسیم کرد.
اوانجلیستها، گروهی از پیروان مسیحی پروتستان، هستند و این همایش تجمع طیفی است که در پیشبرد فضای سیاسی امروز آمریکا موثر به حساب میآید.
۱۵ آذر و در آستانه روز دانشجو در ایران، شاهزاده پهلوی در پیامی خطاب به دانشجویان ایران، به فشار شدید اقتصادی، خفقان و سرکوب در دانشگاهها و نبود آزادی اشاره کرد، اما از جوانان خواست از امید به تغییر دست نکشند.
دیدارهای شاهزاده پهلوی و نمایندگانش با مقامات اسرائیلی
گملیل، که عضو مهم کابینه سیاسی–امنیتی اسرائیل است، و شاهزاده پهلوی پیشتر چندین بار ملاقات داشتهاند.
این دیدارها درباره شرایط مردم ایران، راههای حمایت بینالمللی و نقش اسرائیل در روند تغییرات سیاسی در ایران بوده است.
همچنین شاهزاده هم سه سال پیش به دعوت رسمی، و در سفری مستقل، به اسرائیل سفر کرده و با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر این کشور دیدار و گفتگو کرده بود.
شهریور امسال، هیاتی از پژوهشگران ایرانی در تبعید به نمایندگی از شاهزاده پهلوی با رییسجمهوری و وزیر علم و فناوری اسرائیل دیدار و درباره امکان توافقاتی مشابه توافق ابراهیم میان ایران و اسرائیل گفتوگو کردند.
در مهرماه، شاهزاده رضا پهلوی در بیانیهای به مناسبت سالگرد حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، با قربانیان این حمله ابراز همدردی کرد و گفت ملتهای ایران و اسرائیل در «دردی مشترک از شرارت جمهوری اسلامی و مزدوران تروریستش» سهیماند.
هوش مصنوعی دیگر فقط یک ابزار تکنولوژیک نیست و به ضدقهرمان جدید هالیوود تبدیل شده است. از بازتعریف واقعیت تا تصرف ذهن و تصمیمگیری انسان، صنعت فیلمسازی با لحنی هشداردهنده به سراغ بزرگترین پرسش عصر دیجیتال رفته است: اگر الگوریتمها جهان را بسازند، نقش انسان چه میشود؟
سریال «پلوریبوس» نمونهای روشن از این رویکرد است؛ اثری که جهانی تحت سلطه الگوریتمها را تصویر میکند. جایی که انتخابها هدایتشدهاند و هویت انسانی زیر فشار تصمیمسازی هوشمند کمرنگ میشود. این سریال ساخته جدید وینس گیلیگان، خالق برکینگ بد، آغازگر مسیری است که در آن هوش مصنوعی به آنتاگونیست اصلی سینمای امروز تبدیل میشود.
در زبان سینما، ضد قهرمان یا «آنتاگونیست» لزوما دشمن به معنای کلاسیک نیست، بلکه نیرویی است که تعادل جهان داستان را بر هم میزند، قهرمان را وامیدارد جایگاه خود را دوباره بفهمد و معنای جهان را بازتعریف کند. سالها این نقش برعهده خلافکاران، ارتشها، هیولاها یا موجودات فضایی بود اما امروز آنتاگونیست جدید هالیوود، سیستمی نامرئی، فراگیر و بیچهره است: هوش مصنوعی.
ترس از مخلوق تا بیاعتمادی به انسان؛ مسیر قدیمی سینما در مواجهه با ماشین
این تحول ادامه سنتی است که سینما از دههها پیش بنا نهاده است.
سال ۱۹۶۸، فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» ساخته استنلی کوبریک، با شخصیت هال ۹۰۰۰، پرسش مهمی را مطرح کرد: اگر ماشین از انسان منطقیتر باشد، آیا اخلاقیتر هم هست؟
در ۲۰۰۱، استیون اسپیلبرگ با فیلم «هوش مصنوعی»، تصویری از ماشینی ارائه داد که قادر به عشق ورزیدن است و انسانیت را به چالش میکشد.
در نقطهای دیگر، گیرمو دلتورو در بازخوانی تازه «فرانکشتاین» محصول ۲۰۲۴ یادآوری کرد که ریشه ترس همیشه مخلوق نیست، بلکه ناتوانی انسان در مسئولیتپذیری در برابر قدرتی است که خلق کرده است.
همین منطق امروز در بسیاری از روایتهای مربوط به ایآی (AI) تکرار میشود.
خطر اصلی نه خود فناوری، بلکه دستهای انسانی است که آن را هدایت میکند.
KEN WORONER/NETFLIX
این نگرانی این روزها در فیلمهای هالیوود منعکس شده است.
در «ماموریت غیرممکن - حساب مرگبار» محصول ۲۰۲۳ آمریکا، دشمن اصلی یک سیستم هوش مصنوعی به نام انتیتی به معنای موجودیت است؛ سیستمی که با دستکاری اطلاعات و تصویر، واقعیت را به نفع خود بازآرایی میکند.
در این فیلم، خطر اصلی نه یک سلاح، بلکه اطلاعاتی است که نمیتوان به آن اعتماد کرد. واقعیتی که دیگر مطمئن نیستیم بر چه اساسی شکل گرفته است.
Paramount Pictures/Courtesy Everett Collection
جهانهای طراحیشده و بحران انتخاب؛ پرسش محوری پلوریبوس
در پلوریبوس نیز مسئله «ماشین قاتل» نیست. پرسش اصلی این است که جهان طراحیشده بهدست ماشین چگونه میتواند بدون خشونت مستقیم، آگاهی انسان را خاموش کند.
در این جهان، تجربه فردی و جمعی زیر نفوذ پیشنهادهای هوشمند شکل میگیرد و مرز میان انتخاب و هدایت کمرنگ میشود. سریال میپرسد: اگر ساختارهای هوشمند دائما گزینهها را فیلتر و مرتب کنند، آیا انتخابی که در نهایت انجام میدهیم هنوز انتخاب خود ماست؟
اهمیت پلوریبوس در این نیست که آیندهای دور را پیشبینی میکند، بلکه در این است که تصویری فشرده و قابل شناسایی از وضعیت اکنون بهدست میدهد.
در جهان این سریال، انسانها در ظاهر کاملاند؛ خوشحال، آرام و مطلع. اطلاعات همیشه آماده و در دسترس است و پاسخ هر سؤال بیدرنگ در ذهنشان مینشیند، اما همین کمال ظاهری، نقطه ضعف است: هیچ شک و تردیدی دیده نمیشود، شورش ذهنی شکل نمیگیرد و حقیقت بهجای آنکه در فرایند جستوجو ساخته شود، بهصورت بستهای آماده تحویل داده میشود.
برای ساکنان این جهان، حقیقت امری یکدست و قطعی است، نه میدان کشف و اختلاف نظر.
پلوریبوس از اینجا پرسش اساسی خود را طرح میکند: اگر انسان بهجای ساختن حقیقت، تنها مصرفکننده آن باشد، آیا میتوان او را موجودی آزاد، خلاق و مستقل دانست؟
سریال جهان شخصیسازیشدهای را نشان میدهد که در آن انسانها ظاهرا کنار هم زندگی میکنند اما عملا هر کدام در حبابی جداگانه قرار دارند؛ نزدیکاند، اما در عمق از یکدیگر دور میشوند.
گیلیگان در اینجا بر نوع خاصی از آنتاگونیسم تاکید میکند: تصرف آرام توجه، حس و درک انسان.
خطر آینده الزاما «تصرف فیزیکی جهان» نیست، بلکه کنترل بیصدا بر لایههای شناختی و عاطفی است. این آنتاگونیسم تدریجی و غیرخشونتآمیز، یکی از ویژگیهای اصلی موج جدید هالیوود درباره هوش مصنوعی است و پلوریبوس آن را مرحلهبهمرحله دنبال میکند.
Apple TV
چهرههای متضاد هوش مصنوعی؛ از تهدید خاموش تا موجود اخلاقی
موج سینمایی امروز صرفا هشداردهنده نیست. در فیلم «خالق»، محصول ۲۰۲۳ آمریکا، هوش مصنوعی نه دشمن، بلکه موجودی اخلاقی معرفی میشود؛ موجودی دارای حافظه، احساس و نوعی حق زیستن. این روایت ادامه خطی است که اسپیلبرگ آغاز کرده بود.
اگر موجود مصنوعی بتواند عشق بورزد یا رنج را تجربه کند، بر چه مبنایی میتوان او را صرفا ابزار دانست؟ این نگاه نشان میدهد که در کنار ترس، نوعی کنجکاوی و حتی احترام نسبت به ظرفیتهای بالقوه هوش مصنوعی نیز وجود دارد.
20th Century Studios
در سوی دیگر، آثار فلسفیتری همچون «آینه سیاه» و «وستورلد» تمرکز خود را بر مسئلهای دیگر میگذارند؛ نه شورش روباتها، بلکه فروپاشی واقعیت مشترک.
در این جهانها، تصویر، حافظه و روایت تا حدی قابل دستکاریاند که تشخیص واقعی از ساختهشده دشوار میشود.
در چنین وضعیتی، آنتاگونیست بودن هوش مصنوعی نه از خشونت عینی، بلکه از قدرت آن در بازتعریف حقیقت ناشی میشود.
در برابر این موج، منتقدانی نیز هستند که بر محدودیتهای واقعی فناوری فعلی تاکید میکنند.
بهنظر آنان، سینما اغلب تواناییهای هوش مصنوعی را بزرگنمایی میکند و بخشی از این هراس، ریشه در نگرانیهای صنفی خود صنعت سرگرمی دارد؛ از نویسندگانی که نگران جایگزینیاند تا بازیگرانی که از دیجیتالی شدن هویتشان میترسند.
گروهی دیگر یادآور میشوند که سینما همواره دشمنان آینده را بزرگتر از واقعیت تصویر کرده تا مسائل امروز را قابل فهمتر کند؛ همانطور که در دوره جنگ سرد یا ترس از انرژی هستهای اتفاق افتاد.
با این همه، اهمیت موج تازه در یک نکته محوری است: سینما به آزمایشگاه اخلاقی و فکری مواجهه انسان با شکل تازهای از قدرت تبدیل شده است؛ قدرتی که نه شبیه دولت و ارتش است، نه شبیه فناوریهای کلاسیک، و نه به آسانی در چارچوبهای حقوقی موجود میگنجد.
این موج از سینما میپرسد:
اگر حقیقت قابل ساختن و تنظیم شدن باشد، جامعه چگونه دوام میآورد؟
اگر ماشین بتواند احساس را شبیهسازی کند، مرز میان انسان و غیرانسان کجاست؟
و اگر جهان اطراف ما تا حد زیادی طراحیشده باشد، نقش اراده و مسئولیت انسانی چه خواهد شد؟
در نهایت، مسئله اصلی این نیست که هوش مصنوعی دقیقا چه خواهد کرد. مسئله اصلی این است که انسان در جهانی که هر روز هوشمندتر و الگوریتمیتر میشود، چگونه میخواهد جایگاه خود را دوباره تعریف کند و انسان باقی بماند.
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا با بازنشر یادداشتی تحلیلی از نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل صلح، نوشت که ایالات متحده در کنار مردم ایران ایستاده و به مردم ایران و حق انتخاب آنان متعهد است.
در این پست که پنجشنبه ۲۰ آذر در رسانه اجتماعی ایکس منتشر شد، آمده است: «ایالات متحده در کنار مردم ایران ایستاده است، همانگونه که آنان در پی کرامت، عدالت و حق تعیین سرنوشت خود هستند.»
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا، افزود: «ما از خواستههای مسالمتآمیز آنان برای حقوق بشر و آیندهای که به خواست خودشان شکل خواهند داد، حمایت میکنیم. تعهد ما به مردم ایران و حق انتخاب آنان است.»
نرگس محمدی ۱۴ آذر در یادداشتی تحلیلی در مجله تایم نوشت: «بیش از چهار دهه، ایرانیان از طریق جنبشهای مسالمتآمیز و دموکراتیک برای حقوق اساسی و انسانی خود تلاش کردهاند: از راهپیماییهای زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، جنبش سبز ۱۳۸۸، اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸و قیام "زن، زندگی، آزادی" در سال ۱۴۰۱ که با کشته شدن مهسا (ژینا) امینی آغاز شد.»
او که از آذر ۱۴۰۳ با مرخصی استعلاجی بیرون از زندان است، تاکید کرد: «مقاومت مداوم زنان و جوانان، پایهها و بنیانهای جمهوری اسلامی را لرزانده و آن را به بدترین کابوس رژیم تبدیل کرده است. کسانی که رژیم بیشترین تلاش را برای سکوت آنها کرد، قدرتمندترین چالشگران آن شدهاند.»
این فعال حقوق بشر تاکنون بیش از ۱۰ سال را در حبس گذرانده و از آغاز فعالیتهایش با جمع احکام بیش از ۳۶ سال زندان و ۱۵۴ ضربه شلاق روبهرو بوده است.
او با وجود تایید سازمان پزشکی قانونی برای تمدید تعلیق حکم، در ماههای گذشته بارها جهت بازگشت به زندان اوین تحت فشار قرار گرفته است.
آمریکا: جمهوری اسلامی از قدرت زنان میهراسد
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا، پنجشنبه ۲۰ آذر در پستی دیگر در شبکه ایکس نوشت: «فرقی نمیکند رژیم جمهوری اسلامی چند راه برای خاموش کردن زنان پیدا کند. چه با ممنوع کردن نشان دادن مو، ورود به استادیومها یا بیان صدای خود از طریق موسیقی، زنان شجاع ایران حاضر به سکوت نیستند.»
وزارت خارجه آمریکا افزود: «از اِوی، رپر شجاعی که با وجود تهدیدها از حذف حساب شبکههای اجتماعی خود خودداری کرد، تا نیوشا مفیدی که با جسارت در کنسرتی عمومی آواز خواند و تا فاطمه عطایی و اسمَر حمیدی که آزادیهای هنری و شبکههای اجتماعیشان مورد حمله قرار گرفت، هر یک از این ایستادگیها، نشاندهنده قدرت زنان در به چالش کشیدن رژیم جمهوری اسلامی است که از قدرت آنان هراس دارد.»
در پایان این مطلب آمده است: «زنان ایرانی همیشه راهی برای شنیده شدن پیدا خواهند کرد. ما در کنار هر زن و مرد ایرانی هستیم که حاضر به سکوت نیست.»
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به ویژه پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، صفحات شماری از هنرمندان یا چهرههای فعال در فضای مجازی را مسدود کرده است.
حکومت ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ با استناد به تفاسیر فقهی، آوازخوانی زنان را در حضور مردان حرام اعلام کرد. این تصمیم، نقطه پایانی بود بر فعالیت رسمی خوانندگان زنی که پیش از انقلاب در عرصه موسیقی ایران حضور داشتند.
با این تحولات، آثار دهها خواننده زن از رسانههای رسمی حذف و صدایشان به حاشیه رانده شد.
جمهوری اسلامی و مراجع تقلید شیعه، آوازخوانی زنان را موجب تحریک مردان میدانند.
در ماههای اخیر سرکوبها علیه خوانندگان و فعالان حوزه موسیقی که بهویژه به حجاب اجباری معترض بودهاند، شدت گرفته است.
اواخر فروردین امسال بیش از ۱۶۰ خواننده، هنرمند، کنشگر مدنی و تشکل، شامل ۱۹ تشکل داخل ایران، در بیانیهای تشدید اقدامهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه خوانندگان زن را بخشی از «پروژه سرکوب سیستماتیک زنان و تلاشی برای تثبیت نظامی زنستیز و مبتنی بر تبعیض جنسیتی» خواندند.
ماریا کورینا ماچادو، برنده صلح نوبل، در یک کنفرانس خبری گفت که ونزوئلا «در اشغال نیروهای خارجی» است. او حکومتهای روسیه، ایران و کوبا و همچنین گروههای تبهکار را از حامیان اصلی حکومت ونزوئلا دانست و از کشورهای دموکراتیک خواست مسیر این حمایتها را قطع کنند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، ماچادو پنجشنب۲۰ آذر در پاسخ به سوالی درباره اینکه آیا او از «مداخله آمریکا» در ونزوئلا حمایت میکند، گفت: «کشور ما همین الان هم در اشغال نیروهای خارجی است.»
او با اشاره به این که «کشورهای دموکراتیک باید مسیر این فعالیتهای غیرقانونی را قطع کنند»، اعلام کرد قصد دارد جایزه صلح نوبل را «در زمان مناسب» به کشورش بازگرداند؛ اما حاضر نشد توضیح دهد چه زمانی دوباره به ونزوئلا بازخواهد گشت.
ماچادو پس از خروجی مخفیانه و پرخطر از ونزوئلا، بامداد پنجشنبه وارد اسلو شد؛ سفری که بهدلیل تعقیب امنیتی و ممنوعیت خروج او از ونزوئلا، از دید افکار عمومی پنهان نگه داشته شده بود.
او که بهدلیل تبعید داخلی و بیش از یک سال زندگی مخفیانه نتوانسته بود در مراسم رسمی چهارشنبه حاضر شود، در پارلمان نروژ گفت: «برای دریافت این جایزه از طرف مردم ونزوئلا آمدهام و آن را در زمان درست به کشورم بازمیگردانم.»
او خروج خود از کشور را «تجربهای خاص» توصیف کرد و گفت گروهی از شهروندان جان خود را برای کمک به او به خطر انداختند و مقامهای آمریکایی نیز حمایتهایی ارائه کردند.
این برنده جایزه صلح نوبل افزود: «یک روز میتوانم همه جزییات را بگویم، اما اکنون نمیخواهم کسی را به خطر بیندازم.»
دیوسدادو کابیو، وزیر کشور ونزوئلا، شامگاه چهارشنبه گفت ماچادو «بدون هیچگونه درامی» کشور را ترک کرده است، اما توضیح بیشتری ارائه نکرد.
ماچادو و ترامپ
تنش میان واشینگتن و کاراکاس در ماههای اخیر افزایش یافته است.
دولت ترامپ بیش از ۲۰ حمله دریایی علیه شناورهای مظنون به قاچاق مواد مخدر در منطقه انجام داده و چهارشنبه نیز از توقیف یک نفتکش تحت تحریم در نزدیکی سواحل ونزوئلا خبر داد؛ اقدامی که بازار نفت جهانی را تحت تاثیر قرار داد.
ماچادو در اینباره گفت: «اقدامات رییسجمهوری ترامپ برای رسیدن به نقطهای که امروز رژیم مادورو ضعیفتر از همیشه است، تعیینکننده بوده است.»
او که هنگام دریافت جایزه در ماه اکتبر آن را به دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، نیز تقدیم کرده بود، بار دیگر بر مواضع تند خود علیه حکومت نیکولاس مادورو تاکید کرد و گفت ساختار قدرت در ونزوئلا «بر پایه شبکههای سازمانیافته قاچاق و سرکوب مالیشده» بنا شده و از جامعه جهانی خواست جریانهای مالی تغذیهکننده این شبکهها را قطع کند.
وزارت اطلاعات ونزوئلا به درخواست رویترز درباره این اظهارات پاسخی نداد.
ماچادو افزود: «مادورو رفتنی است. مساله این است که چه زمانی کارهایی را که باید در خارج از کشور انجام دهم، به پایان میرسانم.»
لیندسی گراهام، سناتور آمریکایی چهارشنبه گفت: «زمان پایانیافتن حکومت مادورو و رهایی مردم ونزوئلا از استبداد فرا رسیده است.»
ماچادو، که سال گذشته با وجود پیروزی قاطع در انتخابات درونحزبی، از حضور در انتخابات ریاستجمهوری محروم شد، از اوت ۲۰۲۴ بهدنبال موج تازه بازداشت مخالفان، به زندگی مخفیانه روی آورد.
کمیته انتخابات ونزوئلا و دیوان عالی این کشور، مادورو را پیروز انتخابات اعلام کردند، اما اپوزیسیون با انتشار صورتجلسههای صندوقها میگوید پیروزی متعلق به نامزد آنها بوده است.
همزمان، گزارش تازه هیات حقیقتیاب سازمان ملل از «نقض جدی حقوق بشر و جنایت علیه بشریت» از سوی گارد ملی بولیواری در بیش از یک دهه خبر میدهد.
پیام طبرسی، متخصص بیماریهای عفونی، با اشاره به افزایش موارد ابتلا به آنفلوانزا در کشور گفت تعداد بیماران بدحال و بستری، رشد داشته و موجودی واکسن آنفلوانزا نیز مصرف شده است.
طبرسی، پنجشنبه ۲۰ آذر در گفتوگو با خبرگزاری مهر، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، موثرترین راه جلوگیری از ابتلا به آنفلوانزا را «رعایت نکات بهداشتی» دانست و گفت افراد در معرض خطر، باید از حضور در مکانهای شلوغ خودداری کنند.
او افزود: «اگر افراد واکسن پیدا کنند، هنوز برای تزریق دیر نیست و تا پایان اسفند فرصت وجود دارد. با این حال، با توجه به کمبود فعلی واکسن، تاکید اصلی بر رعایت بهداشت و کاهش مواجهه با ویروس است.»
همایون سامهیح نجفآبادی، عضو کمیسیون بهداشت مجلس، ۱۹ آذر گفت که مبلغ بالا و مشمول بیمه نبودن واکسن آنفلوانزا، باعث شد تعداد زیادی به واکسن دسترسی نداشته باشند و «به چنین وضعی دچار شویم».
او افزود: «خطر جانی آنفلوانزا نسبت به کرونا بیشتر شده. یعنی میزان کشندگی آنفلوانزا بسیار زیاد است.»
در هفتههای گذشته و همزمان با پیک سنگین آنفلوانزا و اوجگیری آلودگی هوا در کلانشهرها، شهروندان با موج تازهای از عفونتهای تنفسی روبهرو شدهاند.
حسین کرمانپور، رییس روابط عمومی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ۱۹ آذر اعلام کرد در پی موج تازه آنفلوانزا در کشور تاکنون ۱۰۱ نفر جان خود را از دست دادهاند که «بیشتر آنها واکسن نزده بودند».
همزمان، قباد مرادی، رییس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت نیز اعلام کرد سهم عفونتهای تنفسی در گردش، «به حدود ۱۶ تا ۱۷ درصد رسیده» است؛ رقمی که به گفته او «بیش از ۱۰ درصد آستانه هشدار جهانی» است و نشان میدهد کشور وارد پیک آنفلوانزا شده و بسیاری از استانها از سطح هشدار عبور کردهاند.
موج گسترده آنفلوانزا در کشور
احمد مهری، اپیدمیولوژیست و کارشناس سلامت عمومی، ۲۰ آذر اعلام کرد: «کشور درگیر موج گسترده آنفلوانزا شده و میزان ابتلا بیش از ۳۰ درصد نمونههای تنفسی است که سه تا چهار برابر حد هشدار تعریف شده در نظام مراقبتی است و تقریبا همه استانها درگیر این موج هستند.»
او هشدار داد: «نگرانی اصلی در این موج، پیامدهای بدحالشدگی و احتمال مرگ است و کودکان، سالمندان، زنان باردار، بیماران دیابتی و فشار خونی، مبتلایان به سرطان و افرادی که داروهای تضعیفکننده سیستم ایمنی مصرف میکنند، بیش از دیگران در معرض خطر هستند.»
در این میان، همزمانی آلودگی شدید هوا با اوجگیری موج آنفلوانزا، نگرانیهای شهروندان را دوچندان کرده است.
مینو محرز، متخصص بیماریهای عفونی، ۲۰ آذر گفت آلودگی هوا بهتنهایی باعث بروز آنفلوانزا نمیشود اما میتواند شدت علائم بیماریهای تنفسی را افزایش دهد.
او افزود: «بیماران مبتلا به آلرژی، آسم و مشکلات تنفسی در این شرایط آسیبپذیرتر هستند و گردش ویروس آنفلوانزا میتواند در چنین مواقعی خطرناکتر باشد.»
محرز، ۱۷ آذر نیز در گفتوگو با روزنامه شرق گفت: «موج فعلی آنفلوانزا شدیدتر از موجهای قبلی است و با افزایش شمار مبتلایان، احتمال مرگومیر و کشندگی نیز وجود دارد.»
کمبود دارو و روزهای سخت پیش رو
محمد عبدهزاده، رییس کمیسیون اقتصاد سلامت اتاق بازرگانی تهران، ۲۰ آذر در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا گفت: «کمبود دارو در کشور مشکل یک روز و دو روز یا امسال و پارسال نیست، بلکه در کشور ما به دلایل مختلف وجود داشته و ریشههای آن مشخص بوده است.»
او کمبود دارو را ناشی از سه عامل «کمبود منابع ارزی»، «کمبود ریال» و «انجام نشدن بهموقع قیمتگذاری داروها» دانست و تاکید کرد: «همیشه این سه دلیل موجب شده در طول سنوات گذشته به شکل مزمن با کمبود دارو روبهرو باشیم.»
عبدهزاده گفت شرکتهای داروسازی در تامین ارز و دریافت مطالبات ریالی خود دچار مشکلاند و در صورت حل نشدن این مشکلات، سه ماه پایانی سال برای بازار داروی کشور «روزهای سختی» خواهد بود.
او ادامه داد: «در حال حاضر جمع مطالبات شرکتهای داروسازی از شرکتهای دولتی و خصوصی و داروخانههای هر دو بخش به بیش از ۱۵۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. به این معنا که تقریبا حدود نصف چرخش بازار دارویی کشور مطالباتی است که شرکتهای تولیدکننده مطالبات دارند و نتوانستهاند ریال خود را دریافت کنند.»
عبدهزاده ۱۹ آذر نیز اعلام کرد کمبود شدید دارو در سه ماهه پایانی سال ادامه دارد و تولیدکنندگان و واردکنندگان هر روز برای پیگیری مشکلات واردات دارو در صف مراجعه به بانک مرکزی و وزارت بهداشت هستند.
در حالی که موج گسترده آنفلوانزا، کودکان، سالمندان و گروههای پرخطر را درگیر کرده، هشدارها و گزارشهای پیدرپی درباره کمبود و گرانی دارو، سایهای سنگین بر زندگی بیماران و نظام سلامت انداخته است.
در اسناد رسمی از معلم انتظار میرود همزمان مربی اخلاق، کارشناس آموزشی و الگوی سبک زندگی باشد، اما در عمل زیر سایه «نظم در ورود و خروج» و ارزیابیهای صوری قرار میگیرد.
قادرزاده و ناصری معتقدند این فشار تنها از راه تنبیه اعمال نمیشود. نتایج حاکی از آن است که قدرت در مدرسه در سه سطح «انضباطی»، «پاداشدهنده» و «شرطی» عمل میکند.
بر این اساس، معلمان فعال در تجمعهای صنفی با تهدید و حذف از پستهای مدیریتی و ممنوعیت از تدریس روبهرو میشوند و در مقابل کسانی که در مراسمهای رسمی و اداری حضور پررنگ دارند، مشوقهای مالی دریافت میکنند.
یکی از مشارکتکنندگان تخصیص امتیاز به همراهی در مناسبتها را اینگونه روایت میکند: «سال ۸۹ که به کارکنان امتیاز زمین واگذار شد، اولویت با کسانی بود که بیشتر در مناسبتها شرکت کرده بودند... با وجود سابقه بیشتر، این امتیاز به بنده تعلق نگرفت.»
در سطح شرطی نیز شعارهایی مانند «معلمی شغل انبیاست» و تاکید مکرر بر قناعت و سادهزیستی به ابزاری برای خاموش کردن مطالبات مزدی و حرفهای بدل شده است.
کالایی شدن آموزش
بخش دیگری از پژوهش به پیامدهای «کالایی شدن آموزش» میپردازد.
به گفته فعالان صنفی، سیاستهای جدید از جمله دریافت انواع شهریه، اخذ کمکهای اجباری و فروش مجلات آموزشی، هزینه تحصیل را برای خانوادههای کمدرآمد بالا میبرد.
یکی از دبیران یادآوری میکند زمانی کتاب، کیف، کفش و حتی تغذیه دانشآموزان رایگان بود، اما امروزه مدیران مدارس «با هر بهانهای از دانشآموزان پول میگیرند» و این وضعیت به افزایش شمار کودکان بازمانده از تحصیل دامن میزند.
آگاهیبخشی تا مقاومت خاموش
در چنین فضایی، کانون صنفی معلمان برای اعضای خود به مسیری برای بیان نارضایتی و تلاش جمعی بدل شده است.
ابعاد اصلی فعالیت این تشکل صنفی را «آگاهیبخشی»، «ایدئولوژیزدایی از آموزش»، «نفی کالایی شدن آموزش» و «مقاومت خاموش» تشکیل میدهند.
یکی از اعضای کانون میگوید: «کار اصلی ما آگاهیبخشی است به معلمان تازهکار، دانشآموزان و عامه مردم در مورد حقوق خود.»
او که ۲۱ سال سابقه خدمت دارد، تاکید میکند: «معلم تا نداند در برابر جامعه چه تکلیفی دارد و چه حقی، چطور میتواند دانشآموز مطالبهگر تربیت کند؟»
بر اساس یافتهها، بهدلیل برخوردهای امنیتی و اداری با تجمعها و اعتصابها، بخش مهمی از فعالیتهای صنفی معلمان به شکل «مقاومت مدنی خاموش» بروز پیدا میکند.
نافرمانیهای مدنی در قالب «گریز از نظام سلطه بدون ترک آن»، با خودداری از شرکت در برخی برنامههای رسمی و اداری، استفاده از شبکههای غیررسمی و مجازی برای نقد سیاستهای آموزشی، و حفظ همبستگی میان معلمان ناراضی صورت میگیرد.
قادرزاده و ناصری تاکید میکنند کانون صنفی معلمان فراتر از پیگیری صرف حقوق مزدی، «جلوهای از مقاومت و منازعه در میدان آموزش» است و رویارویی میان این تشکل و ساختار قدرت، نزاعی بر سر شناسایی نهادی و بازتعریف جایگاه معلم در مدرسه و جامعه به شمار میرود.
در این پژوهش ۳۳ نفر از فعالان زن و مرد کانون صنفی معلمان شهر سنندج شرکت داشتند.